تحولات منطقه

۱۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۰
کد خبر: ۱۱۰۷۳۲۶

در چهارمین منزل از شناخت سیره نورانی حضرت زهرا (س) و در این روزهای غم‌بار شهادت ایشان، به تبیین یکی از مهم‌ترین ابعاد شخصیتی آن حضرت یعنی «اجتماعی بودن» ایشان می‌پردازیم.

حضور اجتماعی فاطمی؛ الگوی زن مسلمان در میدان عمل/ از پرستاری در اُحد تا فریاد حق‌خواهی در مسجدالنبی
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

برخلاف نگاه‌های تحجرآمیز یا تفریطی، بانوی دو عالم به ما نشان داد که زن مسلمان، در عین حفظ عفاف و حجاب برتر، می‌تواند و باید در حساس‌ترین عرصه‌های سیاسی، نظامی و اجتماعی نقش‌آفرین باشد. سیره فاطمی، خط بطلانی است بر انزواطلبی و اثبات این حقیقت که زن، محور خانواده و در عین حال، عنصری فعال و تأثیرگذار در سرنوشت جامعه است.

درس چهارم: اجتماعی بودن

چهارمین خصیصه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، «اجتماعی بودن» آن حضرت است که تفسیری نوین از جایگاه و منزلت زن در برابر انسان‌ها در هر عصر و زمانه‌ای قرار می‌دهد. برای اینکه تفسیر صحیح و همه‌جانبه‌ای از این خصیصه ارائه داشته باشیم، نیازمند بیان چند نکته است:

۱. در اینکه زن در عالم هستی از نظر منزلت و شرافت در کجا ایستاده و قرار دارد، سه تفسیر و قرائت از جایگاه زن وجود داشته و دارد:

‏نخستین نظریه، برداشت از منزلت زن این است که زن «شیء» است، همانند اشیاء و موجودات دیگر که ارزش و منزلت ویژه‌ای در عالم هستی ندارد. این همان نگاه جامعه در عصر جاهلیت است که نه تنها زن‌ها از همه حقوق چون «ارث» محروم بودند، بلکه پدر خانواده از داشتن دختر احساس حقارت می‌نمود. از همین رو قرآن کریم در آیات (۵۸-۵۹) سوره نحل از موقعیت زن در عصر جاهلیت این‌گونه گزارش می‌دهد: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ... یَتَواری‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلی‌ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»؛ و هرگاه یکی از آن مشرکان به دختردار شدن بشارت داده شود، صورتش از غصّه سیاه می‌شود، در حالی که خشم خود را فرو می‌برد. به خاطر بشارت تلخی که به او داده شده، از میان مردم متواری می‌شود (درمانده است که) آیا این دختر را همراه با ننگ و خواری نگاه دارد یا او را در خاک پنهان کند. بدانید که چه بد قضاوت می‌کنند.

و در آیه (۳۱) سوره اسراء گزارش بسیار تلخ‌تری می‌دهد و می‌فرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً»؛ فرزندان خود را از بیم تنگدستی نکشید. این ما هستیم که آنان و شما را روزی می‌دهیم. یقیناً کشتن آنان گناهی است بزرگ!

و همچنین در آیات (۸-۹) سوره تکویر می‌فرماید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛ و آنگاه که از دختر زنده به گور شده پرسیده شود که به کدامین گناه کشته شده است؟

از همین رو در گزارش تاریخی آمده است: وقتی قیس بن عاصم، خدمت رسول اکرم(ص) شرفیاب شد، یکی از انصار، از دختران وی سؤال نمود. «قیس»، در پاسخ گفت: «من تمام دختران خود را به خاک کرده‌ام و کوچکترین تأثری در دل خود احساس ننموده‌ام، مگر یک‌بار! و آن موقعی بود که من در سفر بودم و ایام وضع حمل همسرم نزدیک بود. اتفاقاً سفرم به طول انجامید. پس از مراجعت، از حمل همسرم پرسیدم. وی در پاسخ من گفت: به عللی، بچه مرده به دنیا آمد. ولی در واقع دختر زائیده بود و از ترس من، دختر را به خواهران خود سپرده بود. سال‌ها گذشت و ایام جوانی و طراوت دختر فرارسید و من کوچکترین اطلاعی از داشتن دختری نداشتم. تا اینکه روزی در خانه نشسته بودم، ناگهان دختری وارد شد و سراغ مادرش را گرفت؛ دختری بود زیبا و گیسوانش را به هم بافته و گردن‌بندی در گردن انداخته بود. من از همسر خود پرسیدم که این دختر زیبا کیست؟ وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: این دختر تو است. همان دختری است که هنگام مسافرت تو به دنیا آمده و از ترس تو پنهان کرده بودم.

سکوت من در برابر همسرم، نشانه رضایت بود. او تصور می‌کرد که من دست خود را آلوده به خون وی نخواهم کرد. لذا روزی همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج گردید. من به موجب پیمان و عهدی که داشتم، دست دخترم را گرفته به یک نقطه دوردست بردم و درصدد حفر گودال برآمدم. هنگام حفر، دخترم مکرر از من می‌پرسید که منظور از کندن زمین چیست؟! پس از فراغت، دست وی را گرفته، کشان‌کشان او را در میان گودال افکندم و خاک‌ها را به سر و صورت او ریخته و به ناله‌های دلخراش وی گوش ندادم. او همچنان ناله می‌کرد و می‌گفت: پدر جان مرا زیر خاک پنهان می‌سازی؟ و در این گوشه، تنها گذارده به سوی مادرم برمی‌گردی؟ و من خاک‌ها را می‌ریختم تا آنجا که او زیر خروارها خاک پنهان گردید و خاک او را فرا گرفت. آری، یگانه موردی که دلم سوخت، همین مورد است.»

وقتی سخنان قیس پایان یافت، چشم‌های رسول خدا(ص) پر از اشک شده بود و این جمله را فرمود: «ان هذه لقسوه، و من لا یرحم لا یرحم»؛ یعنی این عمل یک سنگدلی است و ملتی که رحم و عواطف نداشته باشد، مشمول رحمت الهی نمی‌گردد. (ابن اثیر، در «اسد الغابه»، ماده قیس، از او نقل کرده که پیامبر(ص) پرسید: تاکنون چند دختر، زنده به گور کردی؟ گفت: ۱۲ دختر. به نقل از: فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۸ و ۴۹، جعفر سبحانی) به همین دلیل است که آنان اعتراف می‌کنند: «ما در جاهلیت برای زنان هیچ ارزشی قائل نبودیم». (صحیح بخاری، ج ۶، ص ۹۶)

دومین نظریه، در منزلت و جایگاه زن، نظریه جاهلیت مدرن و نگاه جهان غرب پس از انقلاب صنعتی است. چون در جهان غرب، زنان از همه حقوق اجتماعی از جمله ارث محروم بودند، بعد از انقلاب صنعتی برای اینکه بتوانند از نیروی کار ارزان قیمت استفاده نمایند، مسائل نو و تازه‌ای که در دنیای صنعت مطرح شد، مسئله کار و اشتغال زنان بود که ظاهری انسانی و باطنی مخوف و ضد انسانی داشت. دعوت‌ها به کار از سوی کارگاه‌ها و کارخانه‌ها آغاز گردید و این بار زنان بودند که به کار و فعالیت دعوت می‌شدند؛ البته با تبلیغاتی به اسم خیرخواهی جهت زنان و رعایت حقوق و حفظ حرمت و رشد آنان. اما واقعیت این است که دعوت زن به کارخانه و کارگاه به خاطر خدمت به زن نبود، بلکه به خاطر اندکی مزد زن بود که در آن روزگارها یک زن در برابر کار مساوی با مرد، مزدی تقریباً معادل نصف آن دریافت می‌کرد و این یک موهبت مورد توقع برای صاحبان صنایع بود. به گفته ویل دورانت: «زنان کارگرانی ارزان‌تر بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش و سنگین‌قیمت ترجیح می‌دادند». آری، این دعوت شغلی از زنان به هنگامی بود که بسیاری از مردان از بیکاری در خانه‌ها محبوس بودند و کاری که با آن زندگی خانواده را تأمین کنند، نداشتند. اعلان کارخانه‌ها این بود که زنان، کودکان و مخصوصاً دختران خود را به کارخانه‌ها بفرستند. به گفته ویل دورانت: «دنیای غرب زن را از بندگی در خانه‌ها رهانید و او را گرفتار بندگی و جان کندن در کارخانه نمود و زنجیری محکم‌تر و سنگین‌تر بر گردن او نهاد». (حیات زن در اندیشه اسلامی به نقل از تاریخ تمدن، عصر)

سومین نظریه، نسبت به جایگاه زن، نظریه اسلام است که با نگاه معرفتی و توحیدی، نظر خاصی نسبت به جایگاه و منزلت او دارد و آن اینکه:

‏اولاً: در آفرینش، زن و مرد را از یک گوهر می‌داند و هیچ تفاوتی از جهت خلقت بین زن و مرد قائل نیست. (انعام، ۹۸؛ اعراف، ۱۸۹)

ثانیاً: از نظر خصوصیت روحی و دریافت معنویت، زن و مرد را یکسان دانسته است. (احزاب، ۳۵)

‏ثالثاً: قرآن در رفتار خوب و بد، جنسیت را دخیل نمی‌داند، بلکه زنان را در تراز مردان دانسته و می‌فرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذینَ کَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ...» (تحریم، ۱۰) و در معرفی الگو فرموده است: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ...» (تحریم، ۱۱) و همچنین می‌فرماید: «وَمَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتی أَحصَنَت فَرجَها...»

رابعاً: در استجابت دعا و نیز قبولی اعمال، زنان را همانند اولیاء و مؤمنین از مردان دانسته است. (آل عمران، ۱۹۵)

‏خامساً: زن و مرد را یکسان و بدون هیچ تفاوتی نسبت به مسائل اجتماعی مکلف دانسته است. (توبه، ۷۱)

۲. حضرت زهرا (سلام الله علیها) با چنین نگاه قرآنی، تفسیر سومی از هویت زن در اجتماع را در پیش روی همه قرار داده است و آن اینکه: «زن شایسته آن بانویی است که حضورش در اجتماع به هیچ وجه آسیبی به عفت و پاکدامنی وی نزند و عفت و پاکدامنی هم مانع از حضور در اجتماع و نقش‌آفرینی وی نشود». این نگاه اجتماعی بودن حضرت زهرا (س) در صورتی قابل جمع است که زن به‌گونه‌ای در جامعه حضور پیدا کند که شخصیتش کانون توجه مردان قرار بگیرد، نه اندام فیزیکی زنانه‌اش؛ و همچنین وی نیز به شخصیت مردان نظر داشته باشد، نه اندام فیزیکی آنان. چرا که در پاسخ به همین پرسش که زن عفیف چه مشخصه‌ای دارد، فرمودند: «خَیْرُ النِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ»؛ بهترین زن، زنی است که مردان را نبیند و مردان هم او را نبینند. (مکارم الاخلاق، ص ۲۳۰)

با توجه به چنین تفسیری از هویت زن که رعایت «عفاف و حجاب» شرط لازم برای حضور در عرصه‌های گوناگون اجتماعی است، حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جبهه نظامی، سیاسی و اجتماعی حضور پیدا می‌کرد و الگو برای همه زنانی شد که می‌خواهند در فعالیت اجتماعی حضور داشته باشند و در پستوی خانه حبس و زندانی نباشند.

از همین رو، چند مورد از حضور اجتماعی حضرت زهرا (س) را در اینجا می‌آوریم:

‏ ۱. در جنگ اُحُد، که در سال سوم هجرت رخ داد، پس از پایان جنگ، فاطمه (س) که حدود ده سال بیشتر نداشت، از مدینه بیرون آمد و خود را به جبهه احد که در یک فرسخی مدینه قرار داشت، رسانید. نزد پدر رفت، شوهرش علی (ع) را دید که چهره خون‌آلود پیامبر (ص) را شستشو می‌دهد. فاطمه (س) وقتی که حال پدر را دید، گریه کرد و پدر را بوسید. دید جریان خون از چهره پدر قطع نمی‌شود، قطعه حصیری را سوزانید و خاکستر آن را بر جای زخم چهره پدر ریخت. در این هنگام خون بند آمد. (اعیان‌الشیعه، ج ۱، ص ۳۱)

‏ ۲. در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجرت رخ داد، مسلمانان به کندن خندق اشتغال داشتند و شخص پیامبر (ص) نیز مشغول کندن بود. کمبود غذا باعث شد که گاهی مسلمانان از جمله پیامبر (ص) سه روز گرسنه بمانند. فاطمه (س) اندکی نان تهیه کرد و خود را به حضور پیامبر (ص) رسانید و عرض کرد: «این پاره نان قسمتی از نانی است که برای فرزندانم پخته بودم و این قسمت را برای شما آورده‌ام». پیامبر (ص) آن را گرفت و فرمود: «فاطمه جانم، این پاره نان، نخستین لقمه‌ای است که پدرت پس از سه روز گرسنگی به دهانش می‌گذارد». (مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۵۲)

‏ ۳. پس از رحلت پیامبر (ص) و ماجرای فدک، با متصدیان امر به احتجاج برخاست. در جلسه‌ای رسمی با حضور خلیفه وقت و دیگران، با او به احتجاج پرداخت و خطاب به وی فرمود: «چرا نماینده مرا از فدک اخراج نمودی، در حالی که پیامبر (ص) به امر خداوند آن را برای من قرار داد؟ آیا می‌خواهی زمینی را از من بگیری که پیامبر (ص) از بین غنائمی که مسلمانان در راه آن جنگ نکرده‌اند به من بخشید؟ آیا پیامبر (ص) نفرموده است: "فرزندان هرکس باید بعد از رحلت او مورد توجه باشند"؟ تو خوب می‌دانی که تنها یادگار پیامبر (ص) برای فرزندانش همین است.» خلیفه وقت گفت: «شاهدانی شهادت می‌دهند که پیامبر (ص) فرموده است: پیامبر ارث نمی‌گذارد». حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: «این اولین شهادت ناحقی است که به آن شهادت می‌دهند. من درباره فدک در اسلام شاهدانی دارم. فدک را پیامبر (ص) به من بخشیده است و من شاهد می‌آورم».

‏خلیفه وقت گفت: «دلیل خود را بیاور». حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: «آیا در زمان حیات پیامبر (ص)، فدک تحت تصرف من نبود و من محصول آن را مصرف نمی‌کردم؟» گفت: «آری». فرمود: «پس چرا درباره چیزی که در دست من است از من شاهد می‌خواهی؟» خلیفه وقت گفت: «چون غنیمت مسلمانان است، اگر دلیل نیاوری امضا نخواهم کرد!». حضرت در حالی که مردم هم می‌شنیدند، فرمود: «آیا می‌خواهید دستور و کار پیامبر(ص) را رد کنید و درباره ما حکمی کنید که درباره سایر مسلمانان نمی‌کنید؟ ای حاضرین بشنوید که مرتکب چه عملی می‌شوند». (بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۳۹، ۱۸۹، ۱۹۴-۱۹۹؛ کتاب سلیم، ج ۲، ص ۸۶۸)

این گفتگوی طولانی، همراه با احتجاج و به محاکمه کشاندن سران حکومت وقت و مناظره مستقیم حضرت(سلام الله علیها) با آنان، به این معناست که زنان همانند مردان، با حفظ دو اصل «عفاف و حجاب»، می‌توانند در عرصه‌های حساس سیاسی، همانند عرصه‌های دیگر، حضور پیدا کنند و نقش‌آفرینی نمایند؛ همان‌گونه که در این ۴۴ سال از نظام جمهوری اسلامی، زنان ایرانی با تأسی و الگو گرفتن از آن حضرت، دوشادوش مردان در همه عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی، جهادی و تولیدی حضور یافتند و نقش‌آفرینی نمودند.

منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha