بهگزارش قدس آنلاین، در دهه۱۳۸۰، مفهوم «خوشه صنعتی» به عنوان یکی از مدلهای موفق توسعه منطقهای و افزایش بهرهوری صنایع کوچک و متوسط وارد گفتمان سیاستگذاری صنعتی ایران شد. این مدل که پیش از آن در کشورهای توسعهیافته و نوظهور از جمله ایتالیا، آلمان، کره جنوبی و چین موفقیتهای چشمگیری داشت، بر همکاری بنگاههای کوچک و متوسط یک منطقه در زنجیره ارزش مشترک، اشتراک دانش، نوآوری و همافزایی رقابتی تمرکز دارد.
انتظار میرفت با اجرای طرح خوشههای صنعتی، ضعف بنگاههای پراکنده محلی در تأمین مالی، فناوری و بازار جبران شود و شبکهای از کسبوکارهای همافزا در استانها شکل گیرد.با این حال، پس از گذشت بیش از دو دهه از اجرای طرحهای متعدد خوشه صنعتی، تجربه ایران نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از این خوشهها یا به رکود و انفعال کشیده شدند یا عملاً در سطح مطالعات و جلسات هماندیشی باقی ماندند. بر همین اساس در این گزارش به بررسی دلایل ناکامی نسبی خوشههای صنعتی در ایران و ارائه راهکارهای عملی برای احیای آنها میپردازیم.
وضعیت اجرایی و نتایج غیرقابل دفاع
طرح خوشههای صنعتی در ایران عمدتاً توسط سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران از سال ۱۳۸۱ آغاز شد. در ابتدا بیش از ۳۰۰ خوشه صنعتی در ۳۱ استان شناسایی شد، اما مطابق گزارشهای رسمی تا سال ۱۴۰۲، تنها کمتر از ۲۰ درصد آنها به مرحله بلوغ و خوداتکایی رسیدند. بسیاری از خوشهها در سطح «مرحله رشد اولیه» متوقف ماندند و نتوانستند به همکاری پایدار میان بنگاهها یا برند مشترک منطقهای دست یابند.
نمونههایی نظیر خوشه مبلمان ملایر، خوشه کفش سنندج، خوشه فرش تبریز یا شیرینی یزد هرچند در ابتدا با شور و امید آغاز شدند، اما با گذشت زمان به دلیل ضعف ساختار حمایتی، اختلاف منافع میان اعضا و نبود بازار مشترک منسجم، از مسیر توسعه جدا شدند.
موفقترین خوشههای صنعتی ایران معمولاً در حوزههایی شکل گرفتند که نهادهای محلی قدرتمند، اتحادیههای صنفی منسجم و صادرات فعال داشتند (مثل خوشه فرش دستباف تبریز و شکلات و شیرینی یزد). اما سایر خوشهها که وابسته به حمایتهای دولت باقی ماندند، به دلیل نبودن انگیزه اقتصادی مستقل، نتوانستند پایداری بلندمدت پیدا کنند.
آسیبشناسی ناکامی خوشههای صنعتی
الف) ضعف ساختار نهادی و حکمرانی محلی
یکی از چالشهای اصلی در کشور، غیبت نهاد مدیریتی و هماهنگکننده مستقل برای اداره خوشههاست. بسیاری از خوشهها توسط شرکتهای مشاورهای یا ادارههای دولتی مدیریت میشدند، نه خودِ فعالان صنعتی. این موجب شد اعتماد میان اعضا شکل نگیرد و تصمیمات بیشتر «از بالا» گرفته شود تا «درونزا». در مدلهای موفق جهانی، مدیریت خوشهها بر پایه خودگردانی و مشارکت داوطلبانه فعالان محلی است، نه طرحهای هدایتشده دولت.
ب) فرهنگ همکاری ضعیف میان بنگاهها
در اقتصاد ایران، بنگاههای کوچک معمولاً با ذهنیت رقابت فردی و بیاعتمادی نسبت به هم فعالیت میکنند. تجربه خوشهها نشان داد نبود فرهنگ مشارکت، تبادل اطلاعات و تعامل سازنده موجب شد ایده همافزایی عملاً محقق نشود. بسیاری از اعضای خوشه به همکاری واقعی تمایلی نداشتند و تنها برای بهرهمندی از تسهیلات دولتی به طرحها پیوستند.
ج) تمرکز بیش از حد بر جنبههای مطالعاتی و کمبود اقدامهای عملی
اجرای طرحهای خوشهای ایران با مراحل متعدد شناسایی، مطالعه، تدوین برنامه و جلسات همایش آغاز میشد، اما بخش «عملیاتی» یعنی تشکیل شبکه تأمین مشترک، بازاریابی گروهی یا توسعه فناوری مشترک بسیار محدود بود. در بسیاری موارد خوشهها هیچ اقدام واقعی اقتصادی انجام ندادند.
د) عدم اتصال به زنجیره ارزش ملی و جهانی
خوشههای صنعتی ایران بیشتر در محدوده محلی باقی ماندند و نتوانستند به زنجیره ارزش کشور یا بازارهای صادراتی پیوند بخورند. ضعف در برندسازی و نبود کانالهای صادرات منسجم موجب شد خوشهها در بازار داخلی رقابت فرسایشی را تجربه کنند بدون اینکه از مزایای اقتصاد شبکهای بهرهمند شوند.
هـ) تغییرات مدیریتی و نبود سیاستهای پایدار
هر تغییر دولت یا مدیران سازمانهای صنعتی، جهتگیریهای سیاستی را تغییر میداد. نبود سیاست پایدار و سند بلندمدت در سطح ملی برای توسعه خوشهها سبب شد طرحها عملاً حالت پروژهای و مقطعی پیدا کنند و با پایان دوره مدیران، تعطیل شوند.
و) کمبود زیرساختهای دیجیتال و شبکههای اطلاعاتی
یکی از عوامل موفقیت خوشهها در کشورهای پیشرو، وجود سکوهای دیجیتال برای تبادل اطلاعات، بازاریابی گروهی و آموزش مشترک است. در ایران چنین زیرساختهایی وجود ندارد یا بسیار پراکنده است. نتیجه آن عدم شکلگیری ارتباط زنده و حرفهای میان اعضای خوشه است.
راهکارهای پیشنهادی برای رونق و احیای خوشههای صنعتی
۱. تقویت نهادهای محلی مستقل
ایجاد «شرکتهای مدیریت خوشه» با مالکیت جمعی بنگاهها (نه دولت) و ساختار شفاف مالی میتواند اعتماد اعضا را تقویت کند. لازم است دولت نقش خود را از «مدیر» به «تسهیلگر» تغییر دهد و اختیار تصمیمگیری را به خود فعالان اقتصادی واگذار کند.
۲. ایجاد صندوقهای مالی مشترک
خوشهها میتوانند با تأسیس صندوقهای اعتبار خرد و سرمایهگذاری مشترک، از وابستگی کامل به تسهیلات دولتی خارج شوند. این صندوقها، اگر توسط اعضای خوشه اداره شوند، توان پایداری اقتصادی خوشه را بازسازی میکنند.
۳. نوسازی مدل آموزشی و دیجیتالی
در عصر جدید، خوشهها نیازمند دیجیتالیشدن فرایندهای خود هستند: از بازاریابی اینترنتی گروهی تا کنترل زنجیره تأمین با دادههای مشترک. ایجاد سامانه ملی خوشههای صنعتی مبتنی بر داده و هوش مصنوعی میتواند موجب پیوند میان خوشههای مختلف و تسهیل انتقال تجربه شود.
۴. سیاستگذاری هماهنگ میان نهادهای ملی
امروز دستکم پنج نهاد در موضوعات مشابه خوشه صنعتی فعالیت دارند (وزارت صمت، سازمان صنایع کوچک، معاونت علمی، وزارت اقتصاد، شهرداریها و استانداریها). نبود هماهنگی مانع بزرگ توسعه است. تشکیل «ستاد هماهنگی ملی خوشههای صنعتی» با اختیارات مشخص پیشنهاد میشود.
۵. تمرکز بر صادرات و برند مشترک
برای پایداری اقتصادی خوشهها، تمرکز بر بازار داخلی کافی نیست. تشکیل برندهای منطقهای مشترک (مثل «مبل ملایر» یا «فرش خراسان») و ساماندهی صادرات مشترک، مزیت رقابتی ایجاد میکند. حمایت در قالب معافیت مالیاتی برای برندهای جمعی میتواند انگیزه شکلگیری آنها را افزایش دهد.
۶. برقراری نظام ارزیابی واقعی و نه فقط بروکراسی
به جای ثبت تعداد خوشهها به عنوان شاخص موفقیت، باید شاخصهای واقعی مانند نرخ درآمد صادراتی، ایجاد اشتغال پایدار، نوآوری محصول و تعداد همکاریهای بینبنگاهی مورد ارزیابی قرار گیرد.
۷. نمونههای بینالمللی برای الگوگیری
کشورهایی مانند ایتالیا (خوشههای پارچه و کفش توسکانی)، کره جنوبی (خوشههای ICT در سئول) و هند (خوشه نساجی سورات) نشان دادند موفقیت در این مدل وابسته به اعتماد میان اعضا، نوآوری مشترک و برندهای منطقهای قدرتمند است. ایران میتواند تجربههای بینالمللی را با بومیسازی فرهنگی و نهادی تلفیق کند.برای مثال، در کره جنوبی بخش زیادی از خوشههای کوچک در بازه سهساله از آموزش و فناوری مشترک استفاده کردند و همین امر رشد صادرات آنها را دو برابر کرد. این تجربه نشان میدهد توسعه خوشهها نیازمند برنامه زمانبندی شده، حمایت هدفمند و ارزیابی مستمر است.
جمعبندی
اگرچه پروژه خوشههای صنعتی در ایران با نگاه توسعهگرایانه آغاز شد، ولی اجرای ناقص و مدیریت غیرمنعطف مانع تحقق اهداف شد. برای احیای این طرح، باید خوشهها از فاز بروکراتیک و مطالعاتی خارج و وارد فاز عملیاتی با محوریت بخش خصوصی شوند.
موفقیت خوشههای صنعتی در آینده ایران در گرو ایجاد اعتماد میان بنگاهها، تحول دیجیتال، برند مشترک ملی و سیاستهای پایدار مبتنی بر یادگیری جمعی است. تنها با چنین نگاهی میتوان این ابزار توسعه صنعتی را از رکود به رونق رساند و آن را به الگویی مؤثر برای توسعه پایدار منطقهای بدل کرد.




نظر شما