وقتی تلفن را جواب میدهد، سر زمین کشاورزیاش است و میگوید: «دارم کارهای زمین را انجام میدهم که چند روز دیگر بذر سال بعد را بریزیم». همین چند ماه پیش محصول سال قبل را برداشت کرد. شکرخدا آقاعیسی از کیفیت و حجم گندم امسال هم راضی بوده است و سر وعدهای که با امام رضا(ع) دارد، وقتی خوشههای گندم به بار نشسته است سهم حرم آقا را جدا و راهی مشهد کرده است، این نذر هر سالهای است که عیسی گزمه به نشانه ارادت تقدیم حرم منور امام رضا(ع) میکند.
کشاورز سرخسی این روزها فقط در تدارک کاشت گندم سال بعد نیست، او از حالا دارد در سفره کرامت رضوی سال بعد هم سهیم میشود و میداند چند ماه بعد هم بخشی از گندم برداشتی خود را تقدیم آستان قدس رضوی میکند، به همین واسطه است که هر سال برکت بر زمینهای حاصلخیز او در روستای تپه میراحمد شهرستان سرخس جاری است و خوشههای طلایی گندم باعیاری به او میدهند.
۸ سال وفای بهعهد
از آن روز که کمباین وسط درو کردن و خرمنکوبی زمینهای گندمی آقاعیسی خراب شد، هشت سال میگذرد، او دقیقاً در همه این سالها یک نذر و عهد با امام رضا(ع) داشته که بر پیمان خود برقرار بوده است. عیسی گزمه تعریف میکند: تراکتور با دستگاه کمباین وسط زمینها کار میکرد که کمباین خراب شد، چیز زیادی هم از زمینها و کار نمانده بود، تقریباً دو ردیف زمین! کار تعطیل شد. با خودم فکر کردم این کار بیحکمت نیست، از آنجا که به امام رضا(ع) ارادت داشتم با خودم گفتم انشاءالله برداشت محصول این قطعه از زمین گندم آبرومندی شود که نذر حرم مطهر کنم. فردایش دستگاه کمباین آمد و بقیه گندمها را درو کرد. در همین ۲۴ ساعت مدام با خودم فکر میکردم خدایا، یک وزن و حجم آبرومندی گندم بده، تا حالا که میخواهم پیش امام رضا(ع) ببرم ارزشی داشته باشد.
او ادامه میدهد: خدا یاریام کرد از همان دو ردیف زمین، یک تن و ۳۰کیلوگرم گندم برداشت شد و تمام و کمال گذاشتم کنار برای حرم آقا. وقتی دیدم خدا و امام رضا(ع) برای من آبروداری کردند، نذر کردم هر سال یک تن گندم برای حرم منور امام رضا(ع) بفرستم.
در تابستان امسال آقاعیسی باز هم کیسههای گندم را بار وانت کرد و به مشهد فرستاد تا بشود هشتمین سال پیاپی نذری دادن کشاورز سرخسی. او که در اواسط دهه پنجم زندگیاش است، میگوید: تا بتوانم، این سعادتی که امام رضا(ع) نصیبم کرده از خودم نمیگیرم. در این سالها معمولاً همیشه ۸تن گندم برداشت میکنم که یک تن آن برای حرم قدسی آقاست.

یک تن و ۳۰ کیلوگرم، از ترازو تا فیش نذورات
آقاعیسی دل بزرگی دارد و قلبی مهربان. او ایمان دارد در این دنیا از هر دست بدهی از همان دست میگیری. لابهلای صحبتها از اقدام خداپسندانه و رفتار ارادتمندانه هر ساله عیسی گزمه، او از اولین مرتبه ارسال بار نذری برای حرم منور امام رضا(ع) خاطرهای تعریف میکند: وزن محصول ارسالی ما در سال اول دقیقاً یک تن و ۳۰کیلوگرم بود. قسمت نشد خودم گندمها را ببرم و با راننده همراه شوم. آنها را تحویل یک وانت بار دادم و ۱۵۰هزار تومان هم کرایه به او پرداخت کردم. به نیمه راه که رسیده بود زنگ زد و گفت: «آقا شما که میخواهی نذر کنی و بدهی به امام رضا(ع)، امام رضا(ع) هم که محتاج این گندمها نیست، یک کیسه از آن را به من بده».
او ادامه میدهد: ماندم چه بگویم، از طرفی نذرم را نباید تغییر میدادم و از طرفی هم روی نه گفتن نداشتم، به او گفتم یک کیسه بردار. بعد که تماس را قطع کردم با خودم درگیر بود، عذاب میکشیدم که چرا در نذر دست بردم. خلاصه ذهنم به هم ریخت و با خودم داشتم فکر میکردم که چه کنم. چند روز بعد آن راننده آمد و فیش نذورات تحویل گندمها را داد، دیدم وزن را زده؛ یک تن و ۳۰کیلوگرم! گفتم مگر کیسه را برنداشتی گفت: چرا! اول تعجب کردم بعد فهمیدم همه اینها کار خود امام رضا(ع) است و آن کیسه را من به آن بنده خدا ندادم، امام رضا(ع) از خودش بخشیده است.
یک گوسفند در کنار گندمها نذر حرم منور
آقاعیسی در پنج سال گذشته به سهیم شدن در پخت نان مهمانسرا قانع نشده و دوست دارد نخودی هم در طبخ خورش و غذای مهمانسرا بیندازد. به همین واسطه یک بعد جدید به نذر زیبای خودش اضافه کرده است. او میگوید: چهار پنج سال قبل یک بار ۵۰گوسفند خریدم، عجیب بود که ۴۹ رأس سفید بودند و یکی سیاه. با خودم تصمیم گرفتم همین یکی را نذر حرم مطهر آقا بکنم. پروارش کردم و چند ماه بعد با بار گندم برای حرم امام رضا(ع) فرستادمش. باور کنید طوری که این یکی چاق شده بود هیچ کدام از آن ۴۹ گوسفند دیگر پروار نشده بودند.
آقاعیسی تعریف میکند: پس از این نذر دیدم چه خوب است که بتوانم در این کار هم سهمی کوچک داشته باشم. به همین خاطر اول سال که گوسفندها بره به دنیا میآورند یک بره را نذر امام رضا(ع) کرده و بزرگش میکنم تا با بار گندم برای حرم منور بفرستم.
هر چه داریم از امام رضا(ع) است
در ادامه گفتوگوی تلفنی با آقاعیسی، مرد خونگرم سرخسی و ارادتمند حضرت رضا(ع)، ما را از کیلومترها فاصله دعوت به تماشای زیباییهای سرخس کرده و این طور صحبت میکند: خوشحال میشویم بیایید و زمینهای کشاورزی ما را از نزدیک ببینید. ما هر چه داریم از امام رضا(ع) است، هر کسی هم به شهر و خانه بیاید پذیرای او هستیم.
آقاعیسی در ادامه گفتن از کرامتهای امام رضا(ع) میگوید: همین زمینهایی که در آن کشاورزی میکنیم و گندم و جو و یونجه به عمل میآوریم به اضافه چاههای آب، از آستان قدس رضوی است. پدر و پدربزرگم هم روی همین زمینها کار میکردند. حالا من هم مثل خیلی از کشاورزان سرخسی این زمینها را از آستان قدس رضوی اجاره کردهام و چند سالی است روی این زمینها کشت و کار دارم.
او به پرداخت اجاره سر موعد سالانه بسیار مقید است و میافزاید: باید قدر لطف حضرت(ع) و رحمت الهی را بدانیم که دریغ نیاید. به همین خاطر هر سال ۱۵ تیر که موعد سالانه است، اول صبح جلو دفتر آستان قدس هستم تا اجاره خودم را پرداخت کنم. این اجاره به ازای هر هکتار زمین ۲۵۰ کیلو گندم است.
خانوادگی، با بار گندم به سمت مشهد
همسر و فرزندان عیسی گزمه از روز بذر پاشیدن تا برداشت محصول و تقدیم نذری به امام رضا(ع) با او همراه هستند و به گفته مرد خانواده، خیلی هم خوشحال هستند که در این کار شریک میشوند. کشاورز سرخسی میگوید: دو دختر دارم و یک پسر، آنها همراه همسرم خانم سهیلا وحدتیپور هر چه کار از دستشان برآید برای زمینها انجام میدهند. معمولاً هر سال هم خیلی دوست دارند با هم برای تحویل گندم به حرم مطهر بیاییم.
او با یادآوری خاطرهای تعریف میکند: یکی از همین سالها که گندم نذر حرم منور امام رضا(ع) میکنیم وقتی محصول را جمع کردیم، بچهها اصرار کردند که امسال گندم را با هم ببریم. به آنها گفتم این وانت پیکان ما ۱۰سالی عمر کرده است، بعد هم بار مجاز آن ۷۰۰ کیلوگرم است نه یک تن. باز هم اصرار کردند و من قبول کردم. گندمها را بار خودرو کردیم و راه افتادیم سمت مشهد. وسط راه خودرو جوش آورد، تعمیرش کردیم و آماده شدیم که راه بیفتیم. دیدم بچهها و خانمم ناراحت نیستند که هیچ تازه میخندند. وقتی با هم صحبت کردیم دیدم این قدر از نذر و کاری که برای امام رضا(ع) انجام میدهند خوشحال هستند که اصلاً خراب شدن خودرو ناراحتشان نکرده است.
آخ من قربان آقا شوم
وقتی صحبت از زیارت و قدم گذاشتن به آستان جانان میشود، آقاعیسی بغضی میکند و صمیمانه از پشت تلفن سلامی به حضرت(ع) میدهد: «آخ من قربان آقا شوم، سلام یا امام رضا(ع)». او پس از اینکه بغضش را فرو میخورد، میگوید: ما که هر وقت قسمت میشود با تمام وجود خدمت آقا میرسیم. واقعاً حس زیارت در حرم قدسی امام رضا(ع) با هیچ چیزی عوض نمیشود.
مرد خونگرم سرخسی ادامه میدهد: وقتی میخواهم از حرم مطهر بیایم، این قدر پیش آقا دستم پایین است که اصلاً خجالت میکشم پشتم را به آقا کنم. همین طور که در مسیر از حرم منور فاصله میگیرم و پشتم به حرم است، چند باری در بولوار اصلی میایستم، از خودرو پیاده میشوم و به حضرت(ع) سلام میدهم که مبادا به امام بیاحترامی کرده باشم.
زمینهایم از همه سرسبزتر است
آقاعیسی به قدری در صحبت کردن درباره امام رضا(ع) مأخوذ به حیا و آرام است که حتی شرم دارد بگوید در قبال نذرش و ادامه دادن به این کار خداپسندانه از امام رضا(ع) چیزی میخواهد. او میگوید: من چه چیزی میتوانم از امام رضا(ع) بخواهم؟ خود حضرت(ع) همه چیز به ما داده است از سلامتی گرفته تا برکت مال. او ادامه میدهد: همین که امام رضا(ع) ما را لایق دانستند که ما را جزو ناذر به حساب بیاورند یعنی لطف بیپایانی به ما داشتهاند، چه چیزی از این بهتر.
این ارادتمند حضرت رضا(ع) میافزاید: در سالهای اخیر خداوند بیشترین رزق و روزی را شامل زمین و کسب و کار ما کرده است. خدا شاهد است تا حالا چند نفر به من گفتهاند ماشاءالله آقاعیسی، زمینهای شما از همه سرسبزتر است. من این را فقط از توجه امام رضا(ع) میدانم. کشاورز موفق سرخسی در این روزها برکت خدمت در بساط آستان هشتم را چشیده و تنها یک خواسته از امام رضا(ع) دارد؛ اینکه حضرت(ع) کمکش کنند تا بر همین مسیر و ارادت و اعتقادی که دارد، بماند.




نظر شما