گازوئیل در این جادهها تاکنون زندگی بسیاری از هموطنان خوب و بد را سیاه کرده و انسان های زیادی را حتی در میانه دریا از آتش مصیبت خود بی نصیب نگذاشته و زندهزنده و در کسری از ثانیه آن ها را سوزانده و به خاکستر تبدیل گرده است.
قاچاقچیان این روزها کمتر از گالن برای حمل سوخت استفاده کرده و سوخت قاچاق را درون مَشکهای پلاستیکی حمل میکنند و مدل حمل نیز از وانت به خودروهای سواری و حتی سفر های خانوادگی برای فریب ماموران انتظامی تغییر ماهیت داده است.
سوخت بران هنگام تعقیب و گریز توسط نیروهای انتظامی مشکهای حامل سوخت را در امتداد جادهها پاره و سوختهای قاچاق را روی سطح جاده خالی میکنند تا پس از دستگیری، مدرکی برای اثبات جرم و ثبت در پرونده باقی نگذارند و اینجاست که با تخلیه هزار لیتر گازوئیل و لغزندگی ایجاد شده در جاده بسیاری از خودرو های عبوری ناخودآگاه واژگون شده و خشک و تر به پای هم در این مسیر می سوزند.
قاچاق سوخت آن قدر سود دارد که پای چهارپایان را هم به میدان کشیده است زیرا بسیاری از قاچاقچیان با حمل سوخت توسط قاطر و الاغ سوخت را از کوههای سختگذر بلوچستان به سمت پاکستان عبور میدهند.
کافه بلوچی آخرین ایستگاه گازوئیل ایران در استان سیستان و بلوچستان در دهستان بلوچی بخش «نسکند» شهرستان سرباز، در نزدیکی مرز پاکستان است، روستایی که روی مخزن سوخت بنا شده و به «اُپیک» ایران نیز معروف است.
روزانه هزاران لیتر سوخت به کافه بلوچی میآید و سپس خودرو، موتور و چهارپایان گازوئیلکش میآیند تا سوخت را به خارج از مرز ببرند.خیلی از خودروها از دل کوهها عبور میکنند و به مرز میروند و راهی سخت تا پاکستان در پیش دارند و هر خودرو یک روز و نیم تا دو روز در راه است تا بارش را به خریداران پاکستانی برساند. قاچاقچیان راه دیگری هم برای قاچاق دارند.
برخی از آنها محمولهها را از طریق دریا به پاکستان میرسانند، برخی از فروشندگان غیرقانونی سوخت، محمولهها را به چابهار میبرند و سوار لنج کرده و به کشور همسایه میرسانند.سود قاچاق حتی از جان هم عزیزتر است، بر همین اساس سوختکشها با سرعتی بیش از ۱۷۰ کیلومتر همچون اشباح در تاریکی شب و چراغ خاموش در جادهها بیمحابا میتازند.
آنها ریسک چپ شدن، تیراندازی از طرف نیروهای مرزی و انفجار و سوختن ناشی از حمل مواد سوختی را به جان خریدهاند و چشم خود را بر تابلوهای هشداردهنده مبنی بر هشدار شلیک در مرز بستهاند.
دامنه قاچاق سوخت به سیستان و بلوچستان منتهی نمیشود و نباید آن را به پای مردمان این استان نوشت بلکه تا شعاع هزار کیلومتری آنهایی که میتوانند سوخت را به سمت مرزهای شرقی هدایت کنند در این مسیر همراه شدهاند؛ این ادعا را از اتوبوسها و کامیونهایی که در شانه خاکی جادههای مرزی برای تخلیه گازوئیل متوقف میشوند و یا تانکرهایی که از پالایشگاه به مقصد مرزهای شرقی حواله حمل جعل میکنند میتوان راستیآزمایی کرد.
قاچاق سود دارد
بنا بر آمار منتشره روزانه ۲۰ میلیون لیتر گازوئیل به خارج از کشور قاچاق میشود که هر لیتر گازوئیل افزون بر ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان در پاکستان به فروش میرسد، بر همین اساس این عدد در هر هفته ۱۴۰ میلیون لیتر، در هر ماه ۶۰۰ میلیون لیتر و در سال عدد سرسامآور ۷ میلیارد و ۲۰۰ میلیون لیتر میشود!
اگر هر لیتر گازوئیل قاچاق را ۷۰ هزار تومان در نظر بگیریم، یعنی شبکه قاچاق در سال بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان از قاچاق گازوئیل به جیب میزند و شاید از همین رو گازوئیل شیرین تر از جان است!
سود قاچاق
سود قاچاق همیشه هم شیرین نیست زیرا سالانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ دستگاه خودرو منفجر میشود و رانندگان آنها اگر شانس آورده و جان سالم به در ببرند تا آخر عمر از معلولیت ناشی از سوختگی در عذاب خواهند بود و نان خانوادههای آنها نیز آجر میشود.
با گران شدن نرخ سوخت در آن سوی مرز بر تعداد سوختبرها نیز افزوده میشود و هر چقدر سوختفروشی وسعت بیشتری میگیرد، بچههای بیشتری میسوزند!




نظر شما