تحولات منطقه

یکی از اقتباس‌های محبوب سینمایی که تا به‌ حال نسخه‌های متعددی از آن ساخته شده، رمان «فرانکنشتاین» است؛ همان پزشک متبحری که با هدف جاودانه کردن انسان دست به خلق یک هیولای وحشتناک می‌زند و در نهایت بلای جان خودش می‌شود.

رستگاری در دل تاریکی
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

یکی از اقتباس‌های محبوب سینمایی که تا به‌ حال نسخه‌های متعددی از آن ساخته شده، رمان «فرانکنشتاین» است؛ همان پزشک متبحری که با هدف جاودانه کردن انسان دست به خلق یک هیولای وحشتناک می‌زند و در نهایت بلای جان خودش می‌شود. اما چه می‌شود که گیرمو دل تورو در حالی که از رمان «مری شلی» افزون بر ۷۰ اقتباس ریز و درشت وجود دارد، باز هم سراغ این داستان هولناک قدیمی می‌رود. شاید او پیش‌تر با ساخت انیمیشن «پینوکیو» جواب این پرسش را داده است. داستانی معروف متعلق به قرن نوزدهم که تقریباً می‌توان گفت با کودکی‌های اغلب بچه‌های جهان گره خورده، اما دل تورو با زیرکی تمام روایتی متفاوت از «پینوکیو» را با نقدی جدی بر فاشیسم و تقبیح جنگ و در ستایش صلح و مهربانی خلق می‌کند. اتفاقی که او این بار در «فرانکنشتاین» هم به شکلی باشکوه و با سبک و امضای خاص خودش به بار نشانده است.
«فرانکنشتاین» نخستین اکران جهانی خود را در بخش مسابقه هشتاد و دومین جشنواره ونیز تجربه کرد و از ۱۷ اکتبر در سینماها به نمایش درآمد و از هفتم نوامبر نیز پخش جهانی برخط آن توسط نتفلیکس آغاز شده است.

چرا «فرانکنشتاین» دل ‌تورو ویژه و متفاوت است؟

همان طور که گفتیم فرانکنشتاین به عنوان یکی از مشهورترین آثار ادبی دستمایه ساخت آثار زیادی شد؛ فیلم کوتاهی که در استودیو ادیسون ساخته شد، نخستین اقتباس سینمایی تاریخ از این رمان است. نسخه‌ای دیگر به کارگردانی «جیمز ویل» نیز معروف‌ترین نسخه کلاسیک فرانکنشتاین محسوب می‌شود و البته «عروس فرانکنشتاین» هم با شکلی نمادین، شاعرانه و تلخ از دیگر نسخه‌های شاخص است؛ فرانکنشتاین دیگری هم ساخت «کنت برانا» با بازی رابرت دنیرو وجود دارد که از نمونه‌های مهم این اقتباس بوده که نسبت به نسخه‌های قبلی به اصل رمان وفادارتر است.
یکی دیگر از نسخه‌های سینمایی شاخص، «فرانکنشتاین اندی وارهول» به کارگردانی پل موریسی است که به لحاظ پرداخت، مدرن‌تر از سایر نسخه‌هاست و با نگاهی سوررئال به داستان اشلی پرداخته است. اما چه چیزی نسخه گیرمو دل ‌تورو را تا این حد متفاوت و ویژه کرده است؟
دل تورو، فرانکنشتاین را با فیلم‌نامه‌ای از خودش و با اقتباسی که البته نعل به نعل بر اساس رمان نیست، ساخت و شخصیت‌هایی هم به آن افزود. اسکار آیزاک، جیکوب الوردی، کریستف والتز و میا گاث از بازیگران این فیلم هستند. او در مصاحبه‌ای گفته بسیاری از اقتباس‌های فرانکنشتاین درباره بخش‌های تاریک و وحشت‌انگیزند، اما او می‌خواسته بخشش در مرکزیت داستانش باشد. ضمن اینکه این فیلم برایش از جهاتی هم شخصی بوده؛ هم به ‌خاطر گذشته‌اش، نقش پدر و فرزند بودن و هم تأثیرات سبک کارگردانی که در آثار قبلی تجربه کرده است.
فرانکنشتاین در سه پرده «پیش‌درآمد» و دو بخش «داستان ویکتور» و «داستان مخلوق» روایت می‌شود. دل تورو فیلم را با روایتی دایره‌وار از قسمت پایانی داستان آغاز می‌کند و ماجرا را هم در همان نقطه به پایان می‌رساند. سکانس نخست فیلم در سال ۱۸۵۷ و در دورترین نقطه شمالی، زمانی که کشتی سلطنتی دانمارک در یخ‌های قطبی محبوس شده، آغاز می‌شود. خدمه کشتی در حال تلاش برای آزاد کردن بدنه کشتی از یخ هستند که ناگهان انفجاری در دوردست توجه آن‌ها را به خود جلب می‌کند و مردی مجروح را در حوالی آن پیدا می‌کنند و به این ترتیب پیش‌درآمد فیلم در فضایی هولناک و وهم‌آلود با حمله شبحی سیاه‌رنگ و قدرتمند جان می‌گیرد. این جانور ترسناک به دنبال مردی است که ناخدای کشتی او را نجات داده و از برگرداندنش امتناع می‌کند، به این ترتیب دکتر ویکتور فرانکنشتاین با بازی جذاب اسکار آیزاک فرصتی پیدا می‌کند تا داستان زندگی‌اش را برای ناخدا تعریف کند.
پس از این مقدمه، دل تورو مستقیماً به سراغ شخصیت اصلی داستانش ویکتور و کودکی او می‌رود که تحت تعلیم پدری مستبد و سختگیر که خود هم پزشک بوده، برای ورود به دنیای طبابت آماده می‌شود. ویکتور با مادرش ارتباطی عمیق و عاطفی داشت اما او را هنگام زایمان برادر کوچک‌ترش از دست می‌دهد. ویکتور که به پدر مشکوک است و او را مسبب مرگ مادرش می‌داند تصمیم می‌گیرد راهی کشف کند که با آن برای همیشه مرگ را متوقف کند و به انسان، حیاتی ابدی ببخشد. سال‌ها می‌گذرد و زمانی که ایده جاه‌طلبانه ویکتور در انجمن سلطنتی پزشکی پذیرفته نمی‌شود، دیدار تصادفی او با دکتر هالندر با بازی کریستف والتز مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد.

ترکیبی از المان‌های کلاسیک «فرانکنشتاین» با روایتی مدرن

دل‌ تورو استاد گوتیک مدرن است. او به خوبی می داند چطور باید احساسات عمیقی مانند ترس، اندوه، عشق و رستگاری را با تاریکی و موجودات وهم‌انگیز و عجیب ترکیب کند و صحنه‌ای باشکوه برگرفته از یک معماری عظیم با رنگ‌هایی سرد و هوایی بارانی در عمارت‌های عظیم و سنگی با دیوارهای بلند و تاریک به تصویر درآورد. حضور ویکتور در عمارتی بزرگ که هالندر در اختیارش قرار می‌دهد و برایش آزمایشگاه مجهزی را ترتیب می‌دهد، گوشه‌ای از هنرنمایی دل تورو در خلق فضای پرزرق و برق، با طراحی صحنه پرجزئیات، لباس‌، نورپردازی و رنگ‌بندی نمادین و دقیق است که تبحر او را در سبک گوتیک و فضایی شناور در اوهام و دلهره نمایان می‌کند. او به خوبی با وایدشات‌هایی که طراحی صحنه و نورپردازی فاخرش را به رخ می‌کشند این عظمت را تصویر می‌کند.
گرچه حضور الیزابت (نامزد برادرش) گهگاهی ویکتور را از مسیر اصلی دور می‌کند و عشق بر وظیفه سایه می‌اندازد اما در نهایت هیچ چیز حریف بلندپروازی‌های ویکتور نیست و دانشمند جوان موفق می‌شود موجودی تازه بیافریند.
فصل دوم با خلق موجودی ناشناخته که از بقایای جسدهای سالم به جا مانده از جنگ سر هم شده، ادامه پیدا می‌کند. اما این هیولا چنگی به دل ویکتور نمی‌زند و حتی برایش نامی هم انتخاب نمی‌کند.موجودی که ویکتور خلق کرده با بازی درخشان «جیکوب الوردی» یک تفاوت عمده با سایر نسخه‌های فرانکنشتاین و حتی نسخه اصلی آن در داستان اشلی دارد. در واقع انسانی‌ترین نگاه به هیولا در میان اقتباس‌ها، به دل ‌تورو تعلق دارد و برخلاف نسخه‌های کلاسیک که تجسمی ترسناک از هیولا داشتند، در فیلم دل ‌تورو هیولا یک شخصیت آسیب‌پذیر، آرام و ملموس است. پس از آنکه ویکتور موجود را پس می‌زند او به میان مردم می‌رود و پنهانی در کلبه‌ای زندگی می‌کند و کم‌کم به پیرمردی نابینا نزدیک و همدم او می‌شود. پیرمرد برایش از ابتدای پیدایش انسان می‌گوید و داستان آدم و حوا را می‌خواند و به او یاد می‌دهد چگونه ببخشد و فراموش کند. در واقع این سکانس استعاره‌ای از سفر انسانِ در جست‌وجوی معناست.

نگاهی به نمادپردازی فیلم

اما هر یک از شخصیت‌های کلیدی فرانکنشتاین تفسیری نمادین دارند؛ ویکتور در اغلب اقتباس‌ها و همچنین در نگاه دل ‌تورو، نماد غرور، جاه‌طلبی و انسانی مسئولیت‌گریز است؛ او می‌خواهد جای خالق را بگیرد و مرز مرگ و زندگی را از هم بگسلد. ویکتور در واقع سودای شکستن قوانین طبیعت را دارد اما در نهایت از مسئولیت چیزی که ساخته شانه خالی می‌کند. اما هیولا در تفسیر دل ‌تورو شخصیتی دراماتیک‌تر و انسانی‌تر دارد. انسان بی‌گناهی که قربانی خودخواهی‌های ویکتور و هجوم بی‌امان قضاوت جامعه می‌شود. دقیقاً چیزی شبیه ارتباط ویکتور و پدرش بار دیگر در شکلی متفاوت تکرار می‌شود. از سویی دیگر هیولا تجسم و نمادی از درون ویکتور است که او را به مبارزه و رویارویی با وجدانش وادار می‌کند و در مقابل الیزابت، نمادی از زندگی در برابر مرگ و جلوه‎ای از انسانیت و عشق است یا شاید بهتر باشد بگوییم الیزابت آخرین بارقه‌های امید برای نجات انسانیت در روایت دل‌ تورو است.
اما دکتر هالندر که شخصیتی ساخته و پرداخته دل تورو است، در واقع نمادی از مرزهای اخلاقی است که گاهی جابه‌جا می‌شود. هالندر نقش کسی را دارد که برای منافع خود به ویکتور میدان می‌دهد و همراهی‌اش می‌کند. گاهی به او هشدار می‌دهد و گاهی هم در این جاه‌طلبی و میل به جاودانه شدن از ویکتور پیشی می‌گیرد. اما الهه‌ای که بارها ویکتور او را در خواب و رؤیا دیده، ممکن است به پرومته اشاره کند.

جست‌وجوی معنا در مسیر رستگاری

اما پایان فیلم با یک اتفاق مهم در چرخه داستانی رقم می‌خورد. در پایان فیلم باز به نقطه آغازین و کشتی بازمی‌گردیم که نمادی از سفر زندگی است. در سکانس آخر ویکتور و هیولا روبه‌روی هم قرار می‌گیرند و هیولا ویکتور را می‎‌بخشد. ویکتور نمادی از همان تفکر اگزیستانسیالیستی است؛ انسانی که خودش را با چیزهایی که می‌سازد تعریف می‌کند و خود، زندگی را معنا می‌کند. اما خلق هیولا از سر آزادی و کشف یک معنای تازه نیست بلکه ترس از نیستی و مرگ است که او را وادار به بر هم زدن نظم طبیعت می‌کند و در عین حال پای چیزی که خودش هم آفریده نمی‌ایستد اما در نهایت این موجود است که او را می‌بخشد و از این قید رها می‌کند. این بخشش اوج نمادپردازی فرانکنشتاین در اقتباس است. هیولا که سایه ویکتور است همان چیزی می‌شود که ویکتور از خودش پنهان کرده و رستگاری همه آن چیزی است که دل تورو در فیلم خودش از فرانکنشتاین مدنظر دارد.
گیرمو دل تورو بار دیگر با دست گذاشتن روی یکی از داستان‌های قدیمی، گرد و خاک را از آن زدوده و با معنابخشی دوباره به آن در ساحتی انسانی و اخلاقی، مخاطب را با پرسش مهمی مواجه می‌کند که به راستی هیولا کیست؟ از سویی دیگر دل ‌تورو به جای اینکه داستانش را با مرگ پایان دهد، بساط سفری تازه برای رویارویی با زندگی پهن می‌کند که فرصتی دوباره برای کشف انسانیت است... .

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha