چهارشنبهها نبض زمان به شوق زیارت امام رئوف(ع) میزند و دلها از هر کجای این خاک، خود را به پنجره فولاد مشهدالرضا(ع) گره میزنند. اما این چهارشنبه، در عمق اندوه ایام فاطمیه، رایحهای از کوچههای بنیهاشم با شمیم بهشتی خراسان در هم آمیخته است. این تقارن معنادار، فرصتی است برای تعمق در رازی بزرگ که ریشه در کلام نورانی پیامبر اعظم(ص) دارد؛ آنجا که ایشان دو وجود مقدس را با عنوانی یگانه، «پاره تن» خود خواندند: یکی دختر گرامیشان، حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگری نواده بزرگوارشان، حضرت علی بن موسیالرضا(ع). این پیوند تنها به اینجا ختم نمیشود و در اوراق زیارتنامهها نیز به شکلی شگفتانگیز خود را نمایان میسازد. برای واکاوی این سرّ الهی و رمزگشایی از شباهتهای عمیق این مادر و فرزند، به سراغ حجتالاسلام رضا وطندوست، پژوهشگر و عضو هیئت علمی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی رفتیم تا از دریای معرفت او جرعهای بنوشیم.
«بَضعة منی»؛ فراتر از پیوند خون، تجلی حقیقت محمدی
نخستین و کلیدیترین گره این بحث، درک عمق عبارت «بَضعة منی» است. وقتی از حجتالاسلام وطندوست میخواهیم پرده از راز این تعبیر بردارد، او پس از اشاره به معنای لغوی این واژه که به معنای تکهای گوشت از بدن انسان است با تأکید بر ضرورت خروج از یک فهم سطحی و عاطفی، بحث را اینگونه آغاز میکند: ما نباید این تعبیر را صرفاً به یک ابراز محبت پدرانه یا یک پیوند ژنتیکی ساده تقلیل دهیم. این عبارت یک بیانیه اعتقادی با بار معنایی بسیار سنگین است. «بَضعه» یا «پاره تن» در اینجا به معنای آن است که این وجود، عصاره، امتداد و تجلیگاه حقیقت وجودی گوینده است. به عبارت دیگر، پیامبر(ص) میفرمایند هویت، اراده، رضا و غضب فاطمه(س) و علی بن موسیالرضا(ع)، از هویت، اراده، رضا و غضب من جدا نیست.
این پژوهشگر دینی با تفکیک این دو مصداق، بحث را عمیقتر میکند: در مورد حضرت صدیقه کبری(س) این عبارت با حدیث مشهور «فاطمة بَضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی» (بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۳) تکمیل میشود. این یعنی حضرت زهرا(س) پس از رحلت پدر، به معیار و شاخص زنده حق و باطل تبدیل میشوند. هر که میخواهد بداند موضع پیامبر(ص) در قبال انحرافات پس از خودشان چیست، باید به موضع فاطمه(س) نگاه کند. رضایت او، رضایت پیامبر(ص) و غضب او، غضب پیامبر(ص) است. بنابراین، پاره تن بودن ایشان، یک حجیت مطلق و یک مرجعیت بیبدیل اعتقادی به ایشان میبخشد.
وی سپس به سراغ مصداق دوم میرود و میافزاید: اما در مورد امام رضا(ع) این عبارت در قالب یک پیشبینی بیان میشود: «ستُدفن بَضعة منّی بأرض خراسان» (عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۵۵). این پیشبینی، یک استراتژی الهی برای آینده اسلام را ترسیم میکند. پیامبر(ص) نمیفرمایند یکی از فرزندانم، بلکه میفرمایند «پارهای از تن من» در آنجا دفن خواهد شد. این بدان معناست که ایشان قرنها پیش، خاک خراسان را با حقیقت وجودی خود متبرک و آن را به عنوان یک پایگاه معنوی برای تداوم رسالتشان نشانهگذاری کردهاند. سفر امام رضا(ع) به خراسان، یک تبعید سیاسی صرف نیست، بلکه یک هجرت مقدس برای کاشتن «بضعة الرسول» در قلب سرزمین خلافت عباسی و تبدیل آن به پایتخت معنوی دلهای شیعیان است. این «پاره تن»، ضامن بقا و ترویج اسلام ناب محمدی در شرق عالم اسلام شد.
«صلوات بیانتها»؛ رمزگشایی از یک امتیاز آسمانی
نکته شگفتانگیز دیگری که حجتالاسلام وطندوست بر آن انگشت میگذارد، فرازی از زیارتنامه امام رضا(ع) است که در آن، پس از نام حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع)، عبارت بینظیر «صلوةً لا یَقوَی علی إحصاءِها غیرکَ» آمده است. او در تبیین این موضوع میگوید: این امتیاز مشترک، یکی از عمیقترین لایههای ارتباطی میان این مادر و فرزند است. سؤال اینجاست چرا در میان چهارده معصوم(ع) این صلوات غیرقابل شمارش، تنها به این دو وجود مقدس اختصاص یافته است؟ پاسخ در درک جایگاه وجودی آنها نهفته است.
این کارشناس دینی اینگونه ادامه میدهد: حضرت فاطمه زهرا(س) «سرّ المستودع فیها» هستند. ایشان حلقه وصل نبوت و امامت و به تعبیر عرفا، برزخالکبری هستند. حقیقت وجودی ایشان آنقدر عظیم و ناشناخته است که عقول بشر از درک آن عاجز است. ایشان لیلةالقدر هستند که نهتنها قدرشان، بلکه قبرشان نیز مجهول است. بنابراین، وقتی ما برای چنین حقیقتی طلب صلوات میکنیم، باید صلواتی درخور آن حقیقت بیکران باشد؛ صلواتی که فقط علم بیپایان الهی قادر به شمارش آن است. این صلوات، اعتراف ما به عجز از شناخت کنه و حقیقت فاطمی است.
این پژوهشگر بنیاد پژوهشهای اسلامی سپس این مفهوم را به امام رضا(ع) پیوند میزند: حال چرا امام رضا(ع)؟ زیرا ایشان بزرگترین و آشکارترین تجلیگاه آن «سرّ المستودع» هستند. اگر حضرت زهرا(س) منبع نور و کوثر علم و حکمت هستند، امام رضا(ع) با لقب عالم آلمحمد و شمسالشموس، آن خورشیدی هستند که این نور و علم را در وسیعترین گستره ممکن بر جهان تاباندند. مناظرات ایشان با سران ادیان و مکاتب مختلف، در حقیقت پردهبرداری از همان علم فاطمی برای جهانیان بود. تأثیر وجودی امام رضا(ع) در تثبیت پایههای فکری و اعتقادی تشیع آنچنان گسترده و بیانتهاست که پاداش و صلوات درخور آن نیز باید غیرقابل شمارش باشد. درواقع، صلوات بر امام رضا(ع)، صلوات بر به ثمر نشستن و به تجلی رسیدن همان حقیقت پنهان فاطمی است.
میراثداران علم الهی؛ از مصحف فاطمه(س) تا مناظرات رضوی
این پژوهشگر دینی، بعد دیگری از این شباهت را در علم لدنی و میراثداری علم نبوی میداند و میگوید: حضرت صدیقه طاهره(س) پس از رحلت پدرشان، صاحب مصحف فاطمه(س) شدند؛ کتابی که به املای جبرئیل امین، حاوی علوم و اخبار غیبی آینده بود و از امامی به امام دیگر به ارث میرسید. این مصحف، نشاندهنده جایگاه بینظیر علمی و ارتباط مستقیم ایشان با عالم غیب است.
حجتالاسلام وطندوست در ادامه بر این نکته تصریح کرده و یادآور میشود: امام رضا(ع) به عنوان عالم آلمحمد(ع)، وارث و تجلیبخش همین علم الهی بودند. مناظرات ایشان صرفاً یک قدرتنمایی علمی نبود، بلکه نمایش عملی بخشی از اقیانوس بیکران علمی بود که در مصحف مادرشان ریشه داشت. درواقع، درک این شباهتها به ما نشان میدهد راه شناخت حقیقت رضوی، از مسیر معرفت فاطمی میگذرد. نمیتوان امام رضا(ع) را شناخت، بدون آنکه به جایگاه مادر بزرگوارشان، حضرت زهرا(س) معرفت پیدا کرد. این تقارن ایام فاطمیه با چهارشنبه زیارتی امام رضا(ع)، یک دعوتنامه معنوی است تا با توسل به مادر، به معرفت عمیقتری از فرزند دست یابیم و بفهمیم چرا این دو پاره تن پیامبر(ص)، تا ابد پناهگاه و چراغ هدایت دلهای مؤمنان خواهند بود.




نظر شما