راست ایالات متحده در آستانه یکی از عمیقترین انشعابهای تاریخ خود قرار گرفته است؛ شکافی که نه از جنس نزاعهای فرهنگی رایج، بلکه حاصل برخورد دو دیدگاه بنیادین در زمینه هویت سیاسی آمریکاست؛ «ماگا»(MAGA) یا همان جنبش «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» در برابر «میگا» (MIGA) جریانی که بهباور منتقدان، منافع اسرائیل را مقدم بر اولویتهای داخلی آمریکا میگذارد. این تقابل در سالهای اخیر بهویژه پس از جنگ غزه، به نقطه جوش رسیده و مسیر آینده حزب جمهوریخواه را مبهم و شاید حتی انفجاری کرده است.
برای دههها سیاست خارجی جمهوریخواهان در اختیار نئومحافظهکارانی بود که از جنگهای بیپایان، دخالتهای خارجی و حمایت بدون چونوچرا از اسرائیل دفاع میکردند. اما انتخابات ۲۰۱۶ همهچیز را تغییر داد. دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» توانست پایههای فکری قدیمی حزب را به چالش بکشد و ائتلاف تازهای از محافظهکاران سنتی، مسیحیان انجیلی، یهودیان مذهبی، فعالان ضدساختار و جوانان ضدجهانیگرا ایجاد کند.
اما همین ائتلاف نو، بذر تناقضی در دل خود داشت؛ آیا میتوان «اول آمریکا» را فریاد زد و همزمان به متحدی خارجی تعهد بیقید و شرط داشت؟ این پرسشی بود که سالها در حاشیه ماند، تا اینکه جنگ غزه آن را در مرکز مناقشه قرار داد.
پس از غزه؛ انفجار تناقضهای درونی ماگا
عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر و رخدادهای پس از آن، نقطه عطفی برای راست آمریکا بود. در حالی که بخش قابل توجهی از رهبران محافظهکار بهشیوه سنتی پشت اسرائیل ایستادند، بخش بزرگ و روبهرشدی از پایگاه ماگا در شبکههای اجتماعی و برنامههای مستقل پرسید این حمایت چه سودی برای آمریکا دارد؟ چرا میلیاردها دلار بدون بحث عمومی در خدمت جنگی قرار میگیرد که امنیت یا اقتصاد شهروندان آمریکایی را تضمین نمیکند؟
برای نخستین بار، حتی درون پایگاه جمهوریخواه نیز این باور
زیر سؤال رفت که اسرائیل «مهمترین متحد» آمریکاست؛ روایتی که دههها بدون چالش باقی مانده بود. این تغییر نگرش، جوانان محافظهکار را از چهرههای پیشرو سنتی راست، از بن شاپیرو گرفته تا رهبران نهادهای رسانهای، دور کرد.
برخورد با چهرهها؛ از تاکر کارلسون تا چارلی کرک
اختلافات بر سر اسرائیل تنها جنبه نظری نداشت؛ پیامدهای عملی و دردناکی نیز داشت. تاکر کارلسون، شاید پرنفوذترین چهره رسانهای راست، پس از تشدید انتقادها از نقش اسرائیل در سیاست آمریکا از فاکسنیوز کنار گذاشته شد. «کندیس اوونز» نیز پس از درگیری با بن شاپیرو به سرنوشت مشابهی دچار شد. این اتفاقات در پایگاه ماگا بهمثابه نشانهای از «قدرت لابیها» تعبیر شد؛ همان ساختاری که این جنبش قصد داشت با آن مقابله کند. اما نقطه اوج لحن این نزاع، قتل «چارلی کرک» بود؛ فردی که با تأسیس Turning Point USA یکی از قویترین شبکههای جوانان محافظهکار را ایجاد کرد. کرک علناً خود را صهیونیست معرفی و تلاش کرده بود هم حامیان اسرائیل و هم منتقدان آن را زیر یک سقف نگه دارد. اما همین اقدام سبب شد برخی حامیان مالی از او فاصله بگیرند. اظهارات او درباره «زلزله قریبالوقوع در افکار عمومی آمریکا نسبت به اسرائیل» و گزارشهایی درباره نگرانیاش از تهدیدهای امنیتی، پس از مرگش به تیتر اول رسانهها تبدیل شد. هرچند ادعاهای مرتبط با دخالت اسرائیل بهسرعت «تئوری توطئه» خوانده شد، اما واکنش عجولانه و ناخواسته نتانیاهو که گفت اسرائیل نقشی نداشته، تنها به گمانهزنیها دامن زد.
پرونده اپستین و تشدید بیاعتمادی
همزمان، زخم قدیمی دیگری سر باز کرد؛ «پرونده جفری اپستین». برای بخش بزرگی از ماگا، این پرونده نماد فساد شبکه نخبگان جهانی بود. اما وقتی ترامپ و سایر رهبران جمهوریخواه در برابر درخواست چهرههایی مانند «توماس مَسی» و «مارجری تیلور گرین» برای افشای جزئیات مقاومت کردند، بسیاری این عقبنشینی را نشانه دیگری از نفوذ میگا دانستند. استعفای مارجری و حملات ترامپ به او، شکاف میان رهبری حزب و پایگاه را آشکارتر کرد. در متن این بحران، ارتباطات اپستین با چهرههای اسرائیلی و چهرههای سیاسی دو حزب، بار دیگر این سؤال را پررنگ کرد: اگر ماگا قرار است با فساد ساختاری بجنگد، چرا برخی خطوط بهویژه درباره اسرائیل، همچنان «ممنوعه» هستند؟




نظر شما