جایی میان سنت و به اصطلاح مدرنیته؛ تقابل میان پیر و جوان، اصالت و شهرت، سواد و تظاهر به باسوادی، سرکشی و قانونمندی، «دزدمونا» و «مده آ» و... همه در «هم این هم آن» به چشم میخورند. «هم این هم آن» عنوان اثری به نویسندگی و کارگردانی سهند خیرآبادی و تهیهکنندگی شبیر پرستار است که با بازی بینقص گلاب آدینه، دخترش نورا هاشمی و مهدی سلطانیمهر این شبها در مشهد به روی صحنه میرود.
دیالوگ با ورود هیجانی «گندم»، بازیگر جوان به اتاق گریم تئاتر آغاز میشود و در واقع نمایش به جریان میافتد؛ از همان ابتدا شاهد تفاوت میان دو نسل و تضادها هستیم؛ نسلی که در سکوت، صداقت و وسواس تلاش میکند و با دغدغه، دقت، ریزبینی و ظرافت خاصی به همه چیز مینگرد و عمل میکند، در مقابل نسلی قرار میگیرد که شهرت و تقلید حرف اول را برایش میزند، خیلی از مفاهیم را از دور شنیده و بیشتر شیفته تحسینهایی است که در قابها و چشمها منعکس میشود. البته که اینها نماینده تمام جامعه نیستند و تنها بخشی از جامعه را به تصویر میکشند.
«مهرو» و «گندم» میخواهند نمایشی را با یکدیگر به روی صحنه ببرند. هر دو از یکدیگر کلافه هستند و گفتوگو میانشان پر از نیش و کنایه است و در واقع کسی حرف دیگری را آنطور که باید نمیفهمد. در نهایت شب نخست نمایش اجرا میشود و «گندم» طبق اصول «مهرو» نمایش را پیش نمیبرد. با وجود این شاهد هستیم هیاهوی شبکههای اجتماعی و سبک زندگی امروزه چنان اثر خودش را گذاشته که بازیگر جوان در همان شب اول بیشتر از خانم مسن و باتجربه روی صحنه دیده شده و باران گلها نشانی از ادعای شهرت او است. حالا مهروی داستان را میبینیم که به اشکال مختلف به تکاپو افتاده تا در مقابل حریفش از قافله جا نماند. زن جاافتاده و همهچیزدان اول داستان هم مقهور دنیای جدید شده است. اجرای شبهای بعدی هم ادامه مییابد و در شب پایانی «مهرو» دخلوتصرفی در برخی دیالوگها انجام میدهد و پس از اجرا جدال میان این دو اوج میگیرد.
در پس این کش و قوسها اما شیرینی داستان هویدا میشود؛ حس خوب ایجاد پیوند عمیق و وابستگی میان «مهرو» و «گندم» آنجا خودش را نشان میدهد که هر کدام نقص وجود خودش را در دیگری جستوجو میکند و به یکدیگر وابسته میشوند؛ پیوندی که شاید ابتدا خیلی خوب به تصویر کشیده نشده و منطقی پشت آن نیست؛ اما در کلیت برای مخاطب دلنشین است. در این لحظه اتصال «مهرو» و «گندم» و ایجاد فهمی که حاصل این ارتباط است، خودش را نشان میدهد. «مهرو» که «گندم» را بیاستعداد میخواند، در پی جایگاه او است و «گندم» به دنبال استعداد و سواد بینظیر «مهرو» و با وجود آزردگی از یکدیگر، ضعف هر کدام تا ابد در ذهنشان جاودان خواهد ماند. در واقع درک این همدلی بزرگترین دستاورد داستان است.
نمایش بدون جانبداری از طرفین به پایان میرسد و هر دو متأثر از یکدیگر هستند. دغدغههای متفاوت اینک تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفتهاند و پرسشی که افزون بر «مهرو» و «گندم» تماشاگران نیز آن را از خود میپرسند این است که مقهور این شویم یا آن؟
هدف «هم این هم آن» پنهان است؛ تحلیل مخاطب اهمیت دارد
نویسنده و کارگردان نمایش «هم این هم آن» در گفتوگو با ما در پاسخ به پرسشی در خصوص پیام نمایش برای مخاطب اظهار کرد: نتیجه این نمایش در ذهن مخاطب شکل میگیرد. در واقع من یک فرم میسازم و نسبت به این فرم ایجاد شده، مخاطب برداشتی دارد. هدف من همیشه پنهان است. اگر میخواستم هدفم را به مخاطب منتقل کنم، یک اثر آموزشی میشد.
سهند خیرآبادی گفت: اگر بگویم هدف من از این نمایش چه بوده، تحلیلی که مخاطب از کار من انجام میدهد، کوچک میشود در صورتی که من میتوانم به گستره تمام مخاطبان تحلیل داشته باشم. من میخواهم همه مخاطبان از ظن خود یار اثر باشند.
وی در خصوص مراحل تولید این نمایش و همکاری با خانم آدینه بیان کرد: خانم آدینه یک بار به من گفتند من «زندگی در تئاتر» را دوست دارم و میخواهم بر اساس زندگی در تئاتری که «مامت» نوشته، تئاتری را بازی بکنم. من قبول کردم و این کار را انجام دادم و در طول مراحل متوجه شدم اثر هیچ ربطی به زندگی در تئاتر «مامت» ندارد و شد «هم این هم آن».
نگارش نمایشنامه بر اساس بازیگران
نویسنده و کارگردان نمایش «هم این هم آن» در خصوص ملاکهای انتخاب بازیگر اظهار کرد: من پیش از نگارش نمایشنامه بازیگران را انتخاب کرده بودم و بر اساس بازیگران، نگارش آن را انجام دادم و کار برایم خیلی هم راحتتر بود. خوشحال هستم که در شهر خودم پس ازمدتها از من تئاتری اجرا میشود و امیدوارم همشهریان با دیدن نمایش، صدای بحرانی را که ما دلمان میخواسته به گوششان برسد، دریافت کنند.
خیرآبادی با بیان اینکه حدود ۴۲ جلسه تمرین میزانسن و دورخوانیمان طول کشید، افزود: حدود هفت ماه هم مراحل نگارش نمایشنامه زمان برد و تاکنون در تهران، رشت، تبریز و مشهد اجرا داشتیم و پس از مشهد هم برنامهریزی شده تا در چند شهر دیگر هم اجرا داشته باشیم.




نظر شما