تحولات منطقه

«دریاچه قو» به نویسندگی و کارگردانی مهسا غفوریان و تهیه‌کنندگی مسعود حکم‌آبادی، داستان شاهزاده‌ای به نام «زیگفرید» را روایت می‌کند که در روز تولدش با دختری به نام «اودت» آشنا می‌شود.

پرواز سپید در ساحل سرنوشت
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

«دریاچه قو» به نویسندگی و کارگردانی مهسا غفوریان و تهیه‌کنندگی مسعود حکم‌آبادی، داستان شاهزاده‌ای به نام «زیگفرید» را روایت می‌کند که در روز تولدش با دختری به نام «اودت» آشنا می‌شود. او دختری است که به همراه دختران دیگری توسط جادوگر بدذات «روثبارت» به قوهای سفید تبدیل شده‌اند تا به خاطر زیباییشان مانع ازدواج دختر «روثبارت» که نامش «اودیل» است، نشوند. این دختران فقط در شب به شکل انسان درمی‌آیند؛ ولی در طول روز همچنان قو هستند.
طلسم تمامی دختران، تنها زمانی شکسته می‌شود که یکی از آن‌ها بتواند در جشن تولد شاهزاده «زیگفرید» توجه او را به خود جلب و با او ازدواج کند. شاهزاده «زیگفرید» که تحت تأثیر زیبایی و غم‌انگیزی «اودت» قرار می‌گیرد، به او قول می‌دهد وفادار بماند. در ادامه، شاهزاده در دام حیله‌های «روثبارت» گرفتار می‌شود که وعده ازدواج با «اودیل» را که فقط در ظاهر شبیه «اودت» است، مطرح می‌کند. این اتفاق سبب می‌شود اتفاق‌های سهمگین‌تری تا انتهای داستان رقم بخورد. در این هنگام بسیاری از ماجراها از جمله جریان خیانت پادشاه به همسرش آشکار شده و این حقیقت نمایان می‌شود که «اودیل» فرزند پادشاه بوده است. پس از افشا شدن این اتفاق، پادشاه خودکشی می‌کند و«روثبارت» قتل او را به گردن «اودت» می‌اندازد و با این تهمت «اودت» و به تدریج تمام خاندان سلطنتی نابود شده و «اودیل» وارث تخت و تاج می‌شود. داستان «دریاچه قو» مفاهیمی از عشق، فریب، وفاداری و قربانی شدن را در خود دارد و همچنان یکی از جذاب‌ترین و پرطرفدارترین آثار باله جهان است.
نمایش موزیکال «دریاچه قو» اوایل سال ۱۴۰۴ در مشهد به روی صحنه رفت. این شب‌ها و اما دوباره شاهد اجرای این نمایش در سالن اصلی تئاتر شهر مشهد هستیم. در چند سال گذشته هم رضا صابری این نمایش را در مشهد به روی صحنه برد. «دریاچه قو» برگرفته از اثر معروف ایلیچ چایکوفسکی و بر اساس باله جاودانه او ساخته شده که حاصل تلاش و تمرین یک گروه تقریباً ۱۰۰ نفره است که با آهنگ‌سازی میلاد قنبری و با صدای گلاب آدینه و سجاد افشاریان اجرا می‌شود. در ادامه، به گفت‌وگو با برخی از بازیگران اصلی این نمایش پرداختیم تا روایت آن‌ها را از نقشی که در این نمایش بازی می‌کنند، جویا شویم.

همذات‌پنداری تماشاگران با «روثبارت»

بازیگر نقش «روثبارت» در گفت‌وگو با ما با بیان اینکه حدود یک سال است درگیر این نمایش هستیم، اظهار کرد: خیلی نشدن‌ها به خاطر اسم نمایش و مسائل دیگری جلو پای ما بود. بازی کردن شخصیت منفی برای من همین‌قدر که شیرین است، خیلی سخت هم است؛ چون مرز میان خوب یا افتضاح بودن را داریم یا نقش خوب درنمی‌آید یا یک نقش منفی درخشان ایجاد می‌شود.
نینا گودرزی با تأکید بر اینکه شخصیت «روثبارت» بی‌نظیر است، افزود: من وقتی بچه بودم، باربی دریاچه قو و تئاتر دریاچه قو را تماشا می‌کردم و همیشه از شخصیت‌های منفی بدم می‌آمد؛ یعنی دوست داشتم همیشه سفیدی برنده شود؛ ولی برخورد تماشگران به گونه‌ای است که خیلی با «روثبارت» ارتباط برقرار می‌کنند و می‌گفتند ما با روثبارت همذات‌پنداری می‌کنیم و این خیلی جالب بود.
وی با بیان اینکه هیچ‌کس آدم بدی نیست و یک نقطه تاریک می‌تواند انسان را به یک مرحله دیگر برساند، عنوان کرد: بازی کردن این نقش خیلی سخت و پرچالش بود، به خاطر سن و ابهتش؛ من ۲۷ سال دارم و نمی‌توانم این نقش را عین سن آن شخصیت بازی کنم؛ اما خود کاراکتر «روثبارت» به من راه داد و خیلی با من مهربان بود. در زندگی خودم روثبارت خیلی به من کمک کرد؛ یعنی قرار نیست همه عاشق تو باشند. تو خودت بدانی که هدفت چیست، کافی است. شخصیت «روثبارت» ۱۸ سال پای انتقامش ماند.

غرور را بی‌ارزش کنیم!

بازیگر نقش «پادشاه» در نمایش «دریاچه قو» نیز با اشاره به اینکه در اجرای ابتدای سال، مسعود عقلی این نقش را بازی می‌کرد، اظهار کرد: او به دلایلی در دور دوم اجراها نتوانست شرکت کند و من از اجرای چهل و پنجم به بعد اضافه شدم. یک مرحله زمانی یک ماهه فرصت داشتم برای اینکه نقش پادشاه را حفظ کنم.
سعید باصری با بیان اینکه تلاش کردم نسخه متفاوتی ارائه دهم، عنوان کرد: تلاش من این است که نسخه‌ای را که خودم خلق می‌کنم، بسازم. از آنجایی که شخصیت حدود ۸۵ سال سن دارد، رسیدن به پروسه بیان و بدن این نقش سخت بود و کم و کاستی‌هایی هم اکنون داشتیم؛ ولی هرچه بیشتر پیش رود، بهتر خواهد شد.
وی با بیان اینکه این شخصیت یک هدف اصلی دارد که عشق از دست رفته‌‎اش را برگرداند و با دلش زندگی کند، افزود: ولی غرور و تکبرش در دوران جوانی به او این اجازه را نمی‌دهد و از این شخصیت می‌توان یاد گرفت که به غرورمان بها ندهیم.

ایدئولوژی «اودت»؛ گفت‌وگو برای حل مسائل غلط و جاافتاده در جامعه

بازیگر نقش «اودت» با بیان اینکه این شخصیت از جهت‌هایی و از نظر فکری به من نزدیک است، گفت: به این معنا که در عین اینکه از آن جادوگر و خشم و طلسمی که برایشان اتفاق افتاده می‌ترسد؛ ولی سعی می‌کند بر ترسش غلبه کند؛ چون فکر می‌کند ایدئولوژی‌اش خیلی مهم‌تر و باارزش‌تر از ترس است، سعی می‌کند بایستد و باشهامت باشد. این بخش خیلی جالب است؛ یعنی همان‌طور که در شرایطی است که خیلی می‌تواند ترسناک باشد و بی‌شک مثل هر آدم دیگری می‌ترسد، اسطوره‌ای و فرازمینی نیست؛ ولی تلاش می‌کند حرفش را بزند و دغدغه‌مند است.
سپیده مذهب با اشاره به اینکه کار اصلی او موسیقی و آواز کلاسیک است، اظهار کرد: به خاطر اینکه «اودت» قرار بود قطعه بخواند و همراه با قوها در گروه یک سری قطعات اجرا شود، تصمیم گرفتند «اودت» را من بازی کنم.
وی با بیان اینکه «اودت» در جایی قرار گرفته که همه جور دیگری فکر می‌کنند، افزود: اصولاً انسان‌ها دوست دارند همرنگ جماعت باشند؛ اما «اودت» چیزی را که منطق و عقلش می‌گوید اشتباه است، دنبال نمی‌کند. ایدئولوژی «اودت» این است که جنگ چه معنی دارد و در این باره حرف می‌زند. یک پیام خیلی مهم دیگر این است که ممکن است طی سال‌ها مسئله‌ای تبدیل به یک فرهنگ و طرز فکر شود؛ اما لزوماً نمی‌تواند درست باشد و اگر جایی به این نتیجه می‌رسیم که از روی عقل و منطق با مطالعه مسئله‌ای به اشتباه جلو می‌رود، باید در موردش صحبت کنیم.

عبور از دیوارهای ترس؛ راهی به سوی رشد و تجربه

بازیگر نقش «زیگفرید» نیز اظهار کرد: نقش من شاهزاده‌ای است که در تمام این سال‌ها به واسطه شاهزاده بودن و اینکه پدرش مستبد، فاتح و جنگاور بوده، به شدت تحت محافظت خانواده سلطنتی قرار داشته و بیشتر عمرش را با مادر و ندیمه‌ها سپری کرده و مدام در قصر و تحت‌الحفظ بوده است. با ورود «اودت» به داستان، مقداری ماجرا فرق می‌کند و عاشق دختری می‌شود که از قضا دختری است که با خاندان سلطنتی، خون‌خواهی و مستبد بودن پادشاه مشکل دارد. پدر با ازدواج او مخالفت می‌کند و این مخالفت به جایی می‌رسد که کم‌کم «زیگفرید» تصمیم می‌گیرد مقابل پدرش بایستد و بخواهد مستقل‌تر باشد و برای نخستین بار تصمیم بگیرد با چه کسی ازدواج کند. در انتهای داستان با ورود «روثبارت» یک سری حقایق هم فاش می‌شود و اینجا شکل‌های دیگری از زیگفرید را می‌بینیم.
آرمان صفری با بیان اینکه هیچ کدام از مردم عوام هیچ‌گاه شاید ارتباط مستقیمی با خاندان سلطنتی نداشته باشند، افزود: اجرای این نقش‌ها از لحاظ شیوه رفتاری چه در فیزیک و چه در بیان مستلزم این بود که حالا فیلم‌ها و کتاب‌های مختلفی دیده شود، یا در آن برهه زمانی که این نمایش اتفاق افتاده، راجع به آن تحقیق شود که ببینیم این شخصیت‌ها چطور بودند. این‌ها همه در شکل‌گیری نقش، یک چالش به حساب می‌آید و رفته‌رفته هرچه تعداد اجراها بیشتر شود، این بازی بیشتر برای خود بازیگر جا می‌افتد.
وی با اشاره به تعداد بازیگران بسیار این نمایش و با بیان اینکه نزدیک به یک سال تمرین‌های «دریاچه قو» طول کشید، اضافه کرد: در این کار تعداد نفراتی که روی صحنه هستند، به شدت زیاد است؛ ابتدای تمرین فقط بچه‌های گروه فرم تمرین می‌کردند و هنوز تمرین‌های ما بازیگران اصلی شروع نشده بود. وقتی بچه‌های فرم آن شکل اولیه‌ای را که باید، گرفتند، ما به آن‌ها اضافه شدیم و تمرین‌هایی با بچه‌های فرم داشتیم. یک سری تمرین‌ها را هم بازیگران اصلی داشتند که این پروسه هم از تمرین‌ها تا دورخوانی و تحلیل نقش‌ها و صحبت‌ها و تمرین‌های تک به تک و جزء به جزء و تمرین‌های صحنه‌های مختلف دو تا بازیگر حدود یک سال زمان برد. این سختی‌ها واقعاً ارزش داشت. دست‌کم برای من خیلی تجربه شگفت‌انگیزی بود.
این بازیگر با بیان اینکه گاهی وقت‌ها شاید لازم باشد از پوسته‌ای که برای خود ساخته‌ایم، بیرون بیاییم و تا زمانی که پایمان را از این محدودیت‌ها و از این چارچوب بیرون نگذاریم، خیلی چیزها برایمان شفاف نمی‌شود، گفت: ممکن است وقتی این ترس‌ها و این دیواره‌ها را رد کنیم، اتفاقی بیفتد که ما را از موقعیت فعلی خارج کند. این مسئله موجب می‌شود ما با جهان دیگری روبه‌رو شویم و کمک می‌کند یک سری مسائل را زودتر متوجه بشویم و هر چقدر هم بیشتر تجربه کنیم، بی‌شک پخته‌تر خواهیم شد؛ ولی اگر فقط بمانیم و بسنده کنیم و آن محدودیت‌ها و حداقل‌ها برایمان کافی باشد، فکر می‌کنم اتفاق خوبی برایمان نمی‌افتد.
صفری عنوان کرد: در این نمایش هر کسی سنگ خودش را به سینه می‌زند و تنها کسی که برایش دلسوزی نمی‌شود، شاید «زیگفرید» باشد؛ یعنی پادشاه، ملکه یا هر کسی اگر حرفی می‌زنند، فقط به خاطر این است که خطاهای خودشان را توجیه کنند و کارشان را پیش ببرند و حالا این وسط «زیگفرید» بهانه‌ای برای این است که بتوانند توجیه بهتری داشته باشند که ما به خاطر او این کارها را انجام ندادیم. یک بخش هم این است که اطرافیان ما هر چقدر بخواهند بگویند ما نگران تو هستیم و اگر این کار را بکنی بهتر است، فقط هر کسی به گمان و از ظن خودش آن ماجرا را می‌نگرد که به نفع خودش باشد؛ یعنی اگر سودی نداشته باشد و منفعتی در کار نباشد، بی‌شک نگران حال تو نخواهند بود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha