هر چند بسیاری از ما نسبت به لو دادن داستان فیلمها و سریالها بسیار حساس هستیم، اما چه اتفاقی میافتد که بعضی از سریالها یا فیلمها را چند باره میبینیم؟!
تا به حال فکر کردهاید که هر یک از ما چند بار پایتخت و یوسف پیامبر(ع)، آنام و آوای باران، فرندز و بریکینگ بد یا سریالهای عطاران و مدیری را تماشا کردهایم؟ اصلاً چرا زمان زیادی را صرف دیدن داستانهایی میکنیم که از قبل پایان آنها را میدانیم؟
در این گزارش همراه با جعفر گودرزی، منتقد سینما و تلویزیون و هدی مرادی، روانشناس و رفتارشناس به بررسی این موضوع پرداختهایم.
فقدان خلاقیت و ورطه تکرار
جعفر گودرزی، منتقد سینما معتقد است: تماشای دوباره یک سریال یا فیلم، اغلب با حس امنیت و آرامش روانی همراه است. او در این باره گفت: مغز ما با پیشبینی داستان و آشنایی با شخصیتها، از اضطراب ناشی از ناشناختهها فاصله میگیرد و لذت آشنا بودن را تجربه میکند. علاوه بر این، نوستالژی نقش قدرتمندی دارد؛ وقتی مخاطب سریالهای یوسف پیامبر(ع) یا پایتخت را دوباره میبیند، او تنها سریال را نمیبیند، بلکه خاطرات و حال و هوای دوران تماشا در گذشته را نیز بازسازی میکند.
وی افزود: کاهش اضطراب و تسکین روانی یکی دیگر از دلایل اصلی است؛ تکرار دیدن، نوعی مکانیسم دفاعی ذهن در برابر هیاهوی دنیای واقعی و تولیدات پرشتاب و گاه سطحی امروز است.
این منتقد سینما و تلویزیون در پاسخ به این پرسش که آیا تکرار تماشای آثار قدیمی نشانه نارضایتی از تولیدات جدید است یا خیر؛ بیان کرد: این رفتار طبیعی در مصرف فرهنگی است، به ویژه در جوامعی که تولیدات جدید خیلی جذاب نیستند یا کیفیتشان در سطح انتظار مخاطب نیست. وقتی درصد زیادی از مخاطبان به بازپخشها روی میآورند، این نشانهای روشن از فقدان خلاقیت، تکرار کلیشهها و ضعف در تولیدات جدید است. به بیان ساده، مخاطب همواره به دنبال تجربهای است که ارزشش فراتر از گذر زمان باشد و وقتی آن را در آثار جدید نمییابد، به سراغ گذشته میرود.
در چنین شرایطی مخاطب حاضر است با اینکه پایان داستان را میداند باز هم به دیدن ادامه دهد و حتی هیجانزده شود. گودرزی در این باره نیز عنوان کرد: هیجان واقعی تنها از کشف نتیجه داستان ایجاد نمیشود، بلکه از مسیر تجربه، شناخت شخصیتها، لذت دیالوگها و فضای جهان داستانی حاصل میشود. درست است که مخاطب پایان را میداند، اما لذت و حس همذاتپنداری با شخصیتها، جذابیت جزئیات و ریتم روایت همچنان تازه است. این موضوع، تفاوت میان «دانستن» و «تجربه کردن» را آشکار میکند. در واقع مخاطب میداند چه خواهد شد، اما دوباره احساسات و لذت را تجربه میکند.
او با اشاره به اینکه بسیاری از آثار جدید، در ذهن مخاطب ماندگار نمیشوند؛ چند عامل را در این مورد دخیل دانست و گفت: در وهله نخست شخصیتهای کمعمق یا کلیشهای منجر به این موضوع میشود؛ بدون شخصیتهایی که با مخاطب همذاتپنداری کنند، هیچ خاطرهای شکل نمیگیرد.
جهان داستانی ضعیف یا محدود دلیل دیگری است که گودرزی از آن به عنوان مواردی یاد کرد که سبب بیاقبالی مخاطب به سریالهای جدید میشود. او بیان کرد: سریالهایی که تنها به خط داستان اصلی محدود میشوند، ظرفیت ماندگاری ندارند.
زمان پخش و بستر فرهنگی سومین دلیل عدم ماندگاری سریالهای جدید است. این منتقد توضیح داد: اگر سریال در زمانی نامناسب یا با تبلیغ ناکافی پخش شود، از یادها محو میشود. در نهایت نباید از رقابت با هیاهوی رسانهای امروز غافل شد؛ در دنیای دیجیتال، حجم بالای تولیدات موجب میشود اثرات تازه سریع فراموش شوند.
این منتقد سینما نقش نوستالژی و خاطره جمعی در ایران را یک عامل تعیینکننده و قدرتمند در این زمینه دانست و تصریح کرد: جامعهای با تجربه محدود از تولیدات باکیفیت، هر اثر موفق گذشته را به یک نماد فرهنگی و اجتماعی تبدیل میکند. سریالهایی مانند یوسف پیامبر(ع) یا پایتخت نه فقط داستان، بلکه یک تابلو از ارزشها، مناسبتها و خاطرات جمعی هستند که بازپخش آنها، همان حس تعلق و آرامش گذشته را زنده میکند.
دبیر شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران درباره فرمول ماندگاری یک سریال گفت: ماندگاری نتیجه ترکیبی است از شخصیتهای جذاب و قابل باور، جهان داستانی یکپارچه و زنده، ریتم و روایت درست، زمان پخش و خاطرهسازی و در نهایت چیزی فراتر از داستان اصلی؛ یعنی لحظات، دیالوگها و صحنههایی که مخاطب با آنها زندگی میکند و در یادش میماند.
جعفر گودرزی در پایان عنوان کرد: مخاطب ایرانی صرفاً دنبال داستان نیست بلکه دنبال حس، خاطره و تجربهای تکرارنشدنی است و تا تولیدات جدید نتوانند این سهگانه را تأمین کنند، گذشته همچنان میدانداری میکند.
آشناپنداری و کشش به تماشای دوباره
هدی مرادی، روانشناس نیز از منظر روانشناختی، درباره عواملی که موجب میشود فرد یک سریال را چندین بار تماشا کند، گفت: در مورد سازوکار دقیق عصبی این پدیده باید از متخصصان علوم اعصاب پرسید، اما از منظر روانشناختی روشن است که ترکیب «آشناپذیری»، «نوستالژی» و «کشف جزئیات تازه» تجربهای میسازد که بسیاری از افراد را به سمت تماشای مجدد سریالها سوق میدهد.
این کارشناس علوم رفتاری تماشای چند باره یک سریال را وابسته به عوامل متعددی دانست و بیان کرد: وقتی مخاطب از قبل با روند کلی داستان آشناست، میزان ابهام و تنش کاهش مییابد و همین پیشبینیپذیری به او احساس امنیت و آرامش میدهد. در کنار این، بسیاری از سریالها برای مردم بار نوستالژیک دارند؛ بازگشت به دیالوگها، صحنهها و روابطی که پیشتر تجربه کردهاند، نوعی لذت خاطرهانگیز ایجاد میکند.
وی افزود: در تماشای دوباره، افراد فرصت پیدا میکنند جزئیاتی را ببینند که در بار اول از دست داده بودند؛ همین کشفهای کوچک، فرایند تماشا را تازه و جذاب نگه میدارد.
مرادی در پاسخ به این پرسش که آیا تماشای مکرر سریال میتواند به نوعی تنظیم هیجانی یا فرار از اضطراب روزمره تبدیل شود، گفت: برای اینکه تشخیص دهیم تماشای یک فیلم یا سریال تکراری برای یک فرد راهبردی سالم برای تنظیم هیجان است یا ناسالم، نیاز به اطلاعات زیادی داریم. مثل اینکه اولاً آن فرد کیست و چه شرایط و احوالی دارد؟ مکرر یعنی چند بار؟ چه فیلمی است؟ چه اوقاتی و در چه حالی تماشا میکند؟ حین تماشا چه احساسی از تماشای آن دارد؟ پس از آن چطور؟ و… .
او ادامه داد: چند نشانه میتوان برای ناسالم بودن یک تماشا در نظر گرفت مانند احساس اجبار، صرف زمان زیاد، مختل شدن کار و روابط، احساس بد از تماشا و نامناسب بودن آن محتوا برای فرد میتواند چند نشانه برای یک راهبرد مشکلآفرین تنظیم هیجان باشد.
این رفتارشناس اجتماعی درباره نقش خستگی اجتماعی، فشار اقتصادی و اضطرابهای جمعی در گرایش مردم به تماشای دوباره سریالهای قدیمی عنوان کرد: معمولاً شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در رفتارهای ما تأثیر بسیاری دارند، اما اینکه به چه میزان و یا احصای عوامل مؤثر در یک رفتار نیازمند یک پژوهش علمی است.
او معتقد است سریالهای قدیمی برای مردم حکم یک فضای امن را دارند و در ادامه تصریح کرد: به فضایی که در آن شوخیها، روابط، پایانبندیها و حتی موسیقی زمینه از قبل قابل حدس است؛ میتوان «تنظیم هیجان مبتنی بر آشناپذیری» گفت. در فرهنگ ایرانی که روابط جمعی و خاطرهسازیهای مشترک نقش پررنگی دارند، سریالهای قدیمی تبدیل به بخشی از حافظه فرهنگی شدهاند.
مرادی افزود: اگر تماشای دوباره سبب مختل شدن کار، روابط یا رسیدگی به امور زندگی نشود، سالم و بهنجار به نظر میآید. مشکل زمانی آغاز میشود که فرد از زندگی واقعی فاصله بگیرد و تکرار سریال تبدیل به راهی برای اجتناب مزمن از مشکلات شود. از نظر ما، «مصرف سالم رسانه» یعنی تعادل؛ به عبارت دیگر منظور استفاده آگاهانه، محدودیت زمانی، انتخاب محتوای متناسب با حال روانی و پرهیز از جایگزین کردن رسانه به جای روابط و تجربههای واقعی است.
بازپخشهای مکرر و تأثیر بر سرمایه عاطفی خانوادگی
هدی مرادی در پاسخ به اینکه چرا یک رسانه تصمیم به بازپخش چندباره یک فیلم یا سریال میگیرد، گفت: یکی از دلایل کمتر گفته شده این است که انسان موجودی قصهدوست است. ما از کودکی جهان را از خلال روایت میفهمیم و هویت فرهنگیمان نیز عمدتاً بر بستر داستان شکل میگیرد. در قرآن کریم خواندهایم: نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ أَحسَنَ القَصَص…؛ خداوند برای تربیت و آرامبخشی انسان، از شیوه روایت بهره میگیرد. بنابراین تکرار قصه برای انسان نه تنها خستهکننده نیست، بلکه بخشی از نیاز روانی و وجودی او است.
وی افزود: از همین منظر، بازپخش سریالها نیز پاسخ به همین ذائقه قصهمحور است. از طرف دیگر آثار محبوب بهویژه سریالهایی مثل «یوسف پیامبر(ع)» هر سال مخاطب تازهای پیدا میکنند. معمولاً در هر خانواده کسی هست که برای نخستین بار آن را میبیند و همین اتفاق، خودش تبدیل به یک رویداد جمعی جذاب میشود. کسانی که سریال را قبلاً دیدهاند، با شوق کنار او مینشینند؛ چون لذت تماشا فقط در دیدن نیست، در «سهیم شدن روایت» است. آنها از قبل میدانند چه صحنههایی قرار است فرد تازهتماشاگر را شگفتزده یا متأثر کند و همین انتظار مشترک، نوعی سرمایه عاطفی خانوادگی میسازد.




نظر شما