نسل امروز اغلب با این پیشفرض ذهنی بزرگ شده که فناوری همیشه رو به بهبود است و طبیعی هم است باور کند محصولات جدیدتر، کارآمدتر، بادوامتر و بهتر از نمونههای قدیمیاند. اما همزمان، نسل دیروز و آنهایی که سنوسالی دارند، چون فناوری ۵۰ سال پیش را دیده و از تولیداتش استفاده کردهاند، با اطمینان میگویند اجناس و کالاهای قدیمی کیفیت و دوام بیشتری داشتند. حتی جوانهای امروزی هم در زندگی روزمره با کالاهای بسیار باکیفیتی روبهرو میشوند که به نظر میرسد صنعتگران و مهندسان امروز ــ یا دستکم صنعت مدرن ــ دیگر از عهده ساختنشان برنمیآیند.
مرگ در ژنتیک کالاها
در اینکه فناوری و صنعت، امروز پیشرفت کرده شکی نیست. اما واقعاً چرا با وجود این همه توانایی، محصولاتی که امروزه از کارخانهها بیرون میآیند کیفیت سابق را ندارند؟ چرا خودروها دوام گذشته را ندارند؟ چرا یخچالها مثل نمونههای قدیمی عمر نمیکنند؟ آیا همهچیز به همان دلبستگی نوستالژیک نسلهای قبلی برمیگردد؛ همان جمله معروف «یخچال، یخچالهای قدیم» یا پای راز دیگری در میان است؟ برای پاسخ، بد نیست نگاهی به مطلبی بیندازیم که «زومیت» منتشر کرده است. در حالی که لامپهای امروزی هر چند سال یکبار میسوزند و گوشیهای هوشمند بعد از دو سال کُند میشوند، آیا باور میکنید لامپی وجود دارد که دو جنگ جهانی را دیده، فرود انسان روی ماه را تماشا کرده، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به چشم دیده، ظهور اینترنت را تجربه کرده و هنوز هم روشن است؟
لامپ «لیورمور» بیش از ۱۲۰ سال عمر دارد، بیش از یکمیلیون ساعت بیوقفه کار کرده و حالا در یک ایستگاه آتشنشانی کوچک در کالیفرنیا آویزان است. نه هوشمند است، نه اپلیکیشن دارد، نه وایفای میخواهد و نه هر سال مدل جدیدتری از آن معرفی میشود. فقط از سال ۱۹۰۱ تا امروز، بدون خاموش شدن روشن مانده؛ آن هم به شکلی آزاردهنده برای منطق مصرفگرای امروز. چرا؟ چون این سؤال را مدام توی سرمان میاندازد: اگر بیش از ۱۰۰ سال پیش میشد چیزی ساخت که یک قرن دوام بیاورد، چرا امروز وسایلی که میخریم بعد از سه تا پنج سال از نفس میافتند؟
منتها وقتی هم از «کیفیت خوب قدیم» مثال میزنیم، سریع متهم میشویم به نوستالژیبازی؛ اینکه حافظه انسان بدیها را پاک میکند و فقط خاطرههای خوب میمانند. اما مسئله اینجاست که این بار فقط از خاطره حرف نمیزنیم؛ از شواهد فیزیکی صحبت میکنیم. بارها دور و برمان یا خانه بزرگان فامیل وسایلی دیدهایم که به خوبی روز اولشان کار میکنند. پس اگر نوستالژی را کنار بگذاریم، واضح و روشن است که اقتصاد مدرن علاقهای ندارد چیزی برای همیشه کار کند!
کهنهسازی برنامهریزیشده
برای اینکه این موضوع به شما ثابت شود باید به اوایل قرن بیستم برگردید. آن زمان مهندسان تنها هدفی که داشتند ساختن بهترین و بادوامترین محصول ممکن بود. هرچه وسیله بیشتر عمر میکرد، افتخار بیشتری نصیب سازندهاش میشد. اما کمکم شرکتهای بزرگ متوجه شدند اگر محصولی بیش از حد خوب باشد، مشتری دیگر سراغشان نمیآید. کسی که یک یخچال ۳۰ ساله دارد، چرا باید یکی جدید بخرد؟ همین نگرانی کمکم ذهنیت صنعت را تغییر داد. کیفیت که زمانی یک فضیلت مطلق بود، جای خودش را به فروش مداوم داد. در دهه ۱۹۲۰، تولیدکنندگان بزرگ لامپ در ژنو به این نتیجه رسیدند که اگر لامپها عمر طولانی داشته باشند، فروش سقوط میکند. پس عمر مفید لامپها نه بهخاطر محدودیت فنی، بلکه با توافق صنعتی کاهش پیدا کرد. لامپهایی که میتوانستند هزاران ساعت بیشتر دوام بیاورند، عمداً ضعیفتر ساخته شدند. اینطوری بود که مفهوم «کهنهسازی برنامهریزیشده» متولد شد؛ یعنی طراحی محصول بهگونهای که پس از مدتی مشخص یا خراب شود یا آنقدر دردسرساز شود که صاحبش ترجیح بدهد حتی بیخیال تعمیر شود و یکی جدید بخرد.
حال نمیدهد
البته خرابکردن هدفمند، کار سادهای نبود و مهندسان مجبور بودند با دقتی حتی بیشتر از قبل، جزئیات طراحی را دستکاری کنند. اما کمکم این نیاز هم پاسخگوی تولیدکنندگان نبود و آنها تصمیم گرفتند نوع دیگری از کهنهسازی که تأثیر بیشتری دارد را رواج دهند. پس بهتدریج این نگاه شکل گرفت که درست است محصول ما هنوز کار میکند، اما اصطلاحاً دیگر «حال نمیدهد».
گوشیات سالم است، اما سیستمعامل جدید رویش کند اجرا میشود. ماشینت روشن میشود، اما مدل جدیدترش چراغهای باریکتری دارد و... اینطوری دیگر نیازی به خرابکردن نیست. کافی است سلیقه هر سال عوض شود تا ما احساس عقبماندگی کنیم؛ آن هم نه بهخاطر نیاز واقعی، بلکه صرفاً بهخاطر مقایسه.
آیا واقعاً نمیتوان مثل قدیم ساخت؟
صادقانه بگویم: بله، میتوان. حتی بهتر از قدیم هم میشود ساخت. فناوری امروز مواد بهتر، ابزار دقیقتر و دانش مهندسی عمیقتری در اختیار دارد. مسئله ناتوانی نیست؛ مسئله انتخاب است. لامپهای الایدی میتوانند دهها هزار ساعت عمر کنند. موتورهای مدرن میتوانند با نگهداری درست، سالها بدون مشکل کار کنند. اما این دوام کامل معمولاً به مصرفکننده داده نمیشود، چون با مدل اقتصادی بازار سازگار نیست. بخشی از ماجرا هم به خود ما برمیگردد. ما به این چرخه عادت کردهایم. هیجان خرید مدل جدید، لذت باز کردن جعبه، حس «بهروز بودن» و فشار مقایسه با دیگران، ما را به مشتریان ایدهآل این سیستم تبدیل کرده است. شاید کالایی که ۲۰ سال بدون دردسر کار کند، از نظر اقتصادی عالی باشد، اما از نظر روانی کسلکننده است. در نهایت، محصولات امروزی الزاماً بدتر ساخته نمیشوند؛ بلکه با اهدافی متفاوت از گذشته مثل فروش مداوم، جایگزینی سریع و همراهکردن مصرفکننده با چرخهای بیپایان از «جدیدترها» ساخته میشوند. من فکر میکنم اگر قرار باشد همهچیز زودتر بمیرند، نه فقط وسایل، که منابع، اعتماد و حتی حوصلهمان هم فرسوده میشود و از بین میرود. شما اینطور فکر نمیکنید؟



نظر شما