یک ماه پیش و اوایل آذرماه بود که کتابی با عنوان «رایحه مرگ؛ کتابچه راهنمای عملیات مهلک موساد داخل ایران» در «گوگل بوکز» پدیدار شده و بلافاصله با فاصلهای کوتاه، روایت فصل اول این کتاب درباره طراحی موساد برای سقوط بالگرد شهید رئیسی توسط یک کانال نظامینویس تلگرامی به زبان فارسی منتشر شد.
با توجه به اینکه پس از زد و خورد در عملیاتهای وعده صادق، سطح تنشها میان ایران و رژیم صهیونیستی به یک جنگ ۱۲ روزه رسید، میشد حدس زد انتشار چنین مطالبی به سرعت کنجکاوی و حساسیت افکار عمومی را به سمت خود بکِشد. کما اینکه دیدیم همانطور که حرف از احتمال ترور شهید رئیسی توسط رژیم صهیونیستی همواره به عنوان یک گزاره پررنگ مورد سؤال افکار عمومی بود، با گستاختر شدن صهیونیستها در آغاز جنگ علیه ایران اسلامی و ترور فرماندهان و دانشمندان، پررنگتر شد و حتی این گزاره بارها توسط جواد موگویی در مجموعه گفتوگوهای «ماجرای جنگ» که به موضوع جنگ ۱۲روزه اختصاص داشت، از سران ارشد نظامی و امنیتی کشور موردسؤال قرار گرفت.
ما در این گزارش قصد نداریم در رد یا اثبات چنین گزارهای حرف بزنیم بلکه هدفمان این است ببینیم تا چه میزان میتوان گزارشهای این کتاب را به عنوان سندی مبنی بر دستداشتن رژیم صهیونیستی در سقوط بالگرد شهید جمهور مورد استناد قرار داد.
بررسی اعتبار نویسنده و ناشر
نخستین نکتهای که درخصوص مورد استناد بودن کتابی با چنین مدعاهایی، توجه اهل نظر را به خود جلب میکند، بررسی میزان اعتبار نویسنده و ناشر آن است. در «گوگل بوکز» به عنوان نخستین جایی که کتاب منتشر شده، در قسمت نام ناشر عنوان Eigenverlag درج شده که در زبان آلمانی به معنای «انتشار شخصی» یا همان خود انتشاری self-publishing است. این یعنی نویسنده، کتابش را بدون ناشر حرفهای و سنتی منتشر کرده و کتاب از کانال ناشری رسمی و معتبر، رد نشده است. بماند که جستوجوی عنوان کتاب در «آمازون» نیز ما را به پلتفرم خود نشر آمازون یعنی Kindle Direct Publishing میرساند که در آن هر فردی میتواند کتابی را بدون ویرایش حرفهای، داوری علمی (peer review) یا تأیید ناشر منتشر کند. در این حالت، آمازون تنها قوانین پایهای مانند عدم نقض کپیرایت را بررسی میکند و کاری به صحت یا کیفیت محتوا ندارد. این یعنی ممکن است بهراحتی کتابهایی سرشار از اطلاعات غلط، شایعات، پروپاگاندا و یا حتی تولید شده با هوش مصنوعی در آمازون فروخته شوند.
نکته دیگر درباره نویسنده اثر با نام ادعایی آیزاک گلدشتاین است که هیچ سابقهای از نویسندهای با این نام که در زمینه ژورنالیسم امنیتی و اطلاعاتی کار کرده باشد یا چیزی با انتشارات معتبر اسرائیلی و انگلیسی منتشر کرده باشد، وجود ندارد. این در حالی است که نام او در جستوجوهای مرتبط با کتابهای جدی و معتبر درباره عملیاتهای موساد نیز دیده نمیشود. بماند که سبک نامگذاری نیز بیشتر به اسم مستعار میماند و به نظر سعی دارد حس «اسرائیلی بودن» نویسنده را به مخاطب القا کند.
متنی ماشینی و بدون اما و اگر
در مورد خودِ متن این کتاب نیز با یک مرور دقیقتر، نشانههایی به چشم میخورد که تردیدها درباره اعتبار آن را تشدید میکند. روایتهای کتاب اگرچه از نظر ظاهری منسجم، پرجزئیات و هیجانبرانگیز به نظر میرسند، اما در عمل فاقد دادههای مشخص، اسناد قابل راستیآزمایی و ارجاعات روشناند. تقریباً تمام آنچه ارائه میشود در سطح «باورپذیر» باقی میماند؛ یعنی سناریوهایی که با تصور عمومی از توانمندیهای موساد همخوان است، اما هیچگاه به سطح «قابل اثبات» نمیرسد.
متن کتاب به شکلی نوشته شده که خواننده را درگیر تصویرسازیهای سینمایی، توصیفهای پرطمطراق و روایتهای خطی و بیوقفه میکند، بدون آنکه در نقطهای با اطلاعات دقیق، نام اشخاص مشخص، زمانبندیهای قابل تطبیق یا منابع مستقل مواجه شود. این سبک نگارش که بیش از آنکه گزارشی باشد شبیه بازسازی داستانی یک عملیات اطلاعاتی است، شباهت زیادی به الگوی متونی دارد که با کمک یا اتکای مستقیم به هوش مصنوعی تولید میشوند. در چنین نوشتههایی، همه چیز حسابشده و هموار پیش میرود، تناقضی دیده نمیشود و روایت تا پایان، بدون تردید یا مکث ادامه مییابد. این در حالی است که آثار معتبر در حوزه ژورنالیسم امنیتی، حتی زمانی که به عملیاتهای مخفی میپردازند، مملو از اما و اگر، تردیدهای تحلیلی، اختلاف روایتها و اشاره به محدودیتهای اطلاعاتی هستند. مقایسهای ساده میان این کتاب و آثار شناختهشدهای چون نوشتههای رونن برگمن نشان میدهد «رایحه مرگ» بیش از آنکه محصول پژوهش میدانی و دسترسی اطلاعاتی باشد، حاصل سناریوسازی و بازتولید کلیشههای رایج درباره موساد است.
مجموعه این ویژگیها با توجه به در دسترس بودن مقدمه و بخشهایی از متن انگلیسی این اثر سبب میشود کتاب «رایحه مرگ» نه بهعنوان یک منبع تحقیقی، بلکه بهمثابه متنی تبلیغاتی و روایی تلقی شود؛ متنی که هدف آن اقناع ذهن مخاطب از مسیر داستانپردازی است، نه ارائه سند.
خبری از بازتاب کتاب و ادعاهایش در فضای عبری نیست
در کنار همه این موارد، نکته دیگری که به اعتبار کتاب خدشه وارد میکند این است که هیچ منبع معتبر غربی یا اسرائیلی تاکنون این کتاب را به عنوان منبع جدی تأیید نکرده و در فهرست کتابهای کلاسیک موساد جا نداده است. این مسئله در همان روزهای اول انتشار مورد توجه کارشناسان این حوزه نیز قرار گرفت. به عنوان مثال، محسن فائضی، پژوهشگر حوزه فلسطین در این خصوص نوشت: «... تا جایی من با کمک دوستان جستوجو کردم، تا همین اتفاقات بازنشر در فضای فارسی، خبری از کتاب و حتی تلاش برای پروموتکردنش در فضای عبری نیست. جنگ روایتهاست؛ اصرار برخی بر آنکه حتماً دشمن در همه چیز بر ما مسلط است عجیبتر است! آن هم بر پایه یک جزوهای که هیچشناسنامهای ندارد».
اثری که خود را در خلأ روایی ماجرا جا داد
با در نظر داشتن همه این موارد، به نظر میرسد این اثر به عنوان یک مصداق پروپاگاندا بهخوبی و زیرکی توانسته خود را در خلأهای روایی ماجرای سقوط بالگرد شهید رئیسی و خطی از ابهام که هیچ وقت کاملاً از میان نرفت، جا بدهد. تأکید کتاب بر اینکه موساد در طراحی این ماجرا طوری عمل کرده که «هیچ مدرکی در تضاد با گزارش رسمی حادثه» وجود نداشته باشد، نمونهای از همین جایابی در ظرفیتهایی است که روایت ماجرا برایش باز نگه داشته است. در فضای پس از جنگ ۱۲روزه نیز شاهد بودیم با رد قطعی سناریو ترور شهید رئیسی، افرادی چون دریابان شمخانی و سردار نقدی تأکید داشتند مطابق گزارشهای ستادکل نیروهای مسلح و «مبتنی بر مقدورات فنیِ بررسیکنندهها، هیچ حادثهای رخ نداده است»؛ با وجود این، گزارههایی همچون «ممکن است فراتر از تشخیص فنی ما بوده باشد» همچنان راه را بر چنین احتمالی نبستند. با در نظر داشتن این مسئله، باز هم میتوان گفت حداقل این کتاب به دلایلی که شرح داده شد، نمیتواند در روایت رسمی ماجرا که احتمال ترور را تا این لحظه منتفی دانسته است، خدشه وارد کند. مضاف بر همه این موارد، موساد اغلب، عملیاتهای موفق خود را انکار کرده یا مخفی نگه میدارد و ادعای عمومی، آن هم در چنین سطحی به هیچ عنوان با دکترین آن سازگار نیست.
محصولاتی که با اهداف پروپاگاندایی و تأثیرگذاری روی مخاطب عمومی در موضوعات نظامی و امنیتی تولید میشوند، معمولاً در مرحله اول با انتشار یکی دو محصول دمدستی ذائقه مخاطب را میسنجند و به یک معنا قلقگیری میکنند. بادقت در جزئیاتی که ذکر شد میشود این فرضیه را مطرح کرد که شاید «رایحه مرگ» همان محصول اولیه باشد برای آزمایش افکار عمومی ایرانیان و حساسیتسنجی در قبال جنبههای مختلف سقوط بالگرد رئیسجمهور شهید.




نظر شما