اگر کسی امروز به شما بگوید اسمش «سماور» یا «کلاغ» است، احتمالاً فکر میکنید شوخی میکند. اما کافی است سری به نامهای قدیمی ثبتاحوال بزنید تا ببینید روزگاری همینها کاملاً طبیعی بودهاند؛ درست کنار اسمهایی مثل «فتنه»، «نمکی»، «گلیوره» و حتی «قیزتمام»! آن روزها، نامگذاری بیشتر الهامگرفته از محیط بود؛ از اشیای خانه و ابزار کار گرفته تا حیوانات و میوهها و حتی اتفاقهای ساده و تلخ زندگی. اما امروز، ماجرا کاملاً شکل دیگری پیدا کرده است.
نسل جدید والدین سراغ نامهایی رفتهاند که انگار از دنیای دیگری آمدهاند؛ دنیاهایی پر از رنگ و مفهوم و خیال. حالا به جای «نارنگی» و «گلغوزه» اسمهایی مثل ابرا، رزلیلی، دالیا، سیلوانا، دلماه یا نیارا روی شناسنامهها جا خوش کردهاند.در بخش پسرانه هم همین موج دیده میشود. بهجای اسمهایی مثل «مرادحاصل» یا «قسمتعلی» اسامی تازهای مانند آیسام، آدوین، کایان، آروان، نیواد، یاسان، هیران، کهیا و آریاس قد علم کردهاند. این اسمها مرز جغرافیا نمیشناسند؛ نه خیلی ایرانیاند، نه غربی، نه کردی و نه ترکی. ترکیبی از همه چیز هستند؛ درست شبیه سلیقه نسل جدید که دوست دارد همهچیز را تجربه کند و از هر فرهنگی چیزی بردارد.
حتی بعضی نامها مانند شیوان، کاریا، آرشاک، سیامند یا مروان نشان میدهد گرایش والدین به اصالتهای منطقهای و نامهای ریشهدار هم دوباره جان گرفته؛ اما این بار با چهرهای تازه و مدرن.
تفاوت شدید میان نامهای سنتی و نامهای امروز، بیش از آنکه صرفاً تنوع باشد، نشانه سردرگمی فرهنگی است.
نشانههایی که هویت را تغییر میدهند
بهمن نامور مطلق، جامعهشناس درخصوص تأثیرگذاری نام افراد بر هویت آنان به خبرنگار ما میگوید: انسان از مجموعهای از عناصر ثابت و متغیر ساخته میشود؛ عناصر و نشانههایی که در کنار هم، سیمای یکتای هر فرد را رقم میزنند. بر پایه دیدگاههایی که فیلسوفانی همچون پل ریکور طرح کردهاند، برخی هویت را موضوعی کاملاً ثابت و عدهای دیگر آن را پدیدهای پیوسته در حال دگرگونی میدانند؛ چرا که انسان در مسیر زندگی مدام تغییر میکند. با این حال، گروهی از پژوهشگران بر این نظرند که هویت، آمیزهای از هر دو است؛ هم ریشههایی ثابت دارد و هم شاخههایی پویا و در حال تحول.
او میافزاید: عناصر ثابت هویت، همان ویژگیهایی هستند که تغییرناپذیرند؛ مانند پدر و مادر، محل تولد، زادگاه، ملیت، قومیت و رنگ پوست. انسان در هر جایی که چشم به جهان میگشاید، آن مکان برای همیشه بخشی از معرفی او خواهد بود؛ چنانکه در پاسخ به پرسش «اهل کجا هستید؟» معمولاً به همان نقطه از جهان اشاره میکنیم. در کنار اینها، عناصر متغیری نیز وجود دارند که در طول زمان ساخته و دگرگون میشوند. برای نمونه، سبک پوشش انسان میتواند به مرور به بخشی از هویت او تبدیل شود؛ اگر فردی در مدت طولانی لباسی با سبک خاص بپوشد و دیگران او را با همان ظاهر بشناسند، این انتخاب ظاهری به یکی از نشانههای هویتی او بدل میشود. در نگاه من، آنچه ثبات یا دستکم ثباتی نسبی دارد، عناصر هویتی ماست؛ ویژگیهایی که همچون نشانههایی آشکار، ما را در چشم دیگران تعریف و معرفی میکنند. اگر کسی عادتها، حرکات یا رفتارهای خاصی داشته باشد و در محیط کار یا زندگی با همانها شناخته شود، آن رفتارها به مرور به بخشی از هویت او تبدیل میشود؛ گویی امضایی نانوشته که دیگران با آن، او را به یاد میآورند.
نامور مطلق با بیان اینکه نام انسان یکی از بنیادیترین و اثرگذارترین عناصر هویتی به شمار میرود، عنوان میکند: نام، نخستین نشانی است که فرد با آن در جامعه دیده میشود و نقشی عمیق در شکلگیری برداشت دیگران و حتی خودِ فرد از هویتش دارد. این عنصر، برخلاف بسیاری از ویژگیهای متغیر، معمولاً ثابت است؛ ما هر روز یا هر چند سال یکبار ناممان را تغییر نمیدهیم و تغییر آن بسیار نادر است. اهمیت نام تنها محدود به انسانها نیست؛ نام در جهان آثار هنری، ادبی و حتی صنعتی نیز نقشی تعیینکننده دارد. هر اثر با نام خود هویت میگیرد، در حافظهها ماندگار میشود و مسیر تمایز خود را از دیگران مییابد. بدین ترتیب، نام و دیگر عناصر نسبتاً ثابت هویت همچون ستونهایی هستند که بنای شخصیت انسان را استوار میسازند و در کنار عناصر متغیر، تصویری کامل از ما را شکل میدهند.
چرا بدون نام، هیچ هویتی شکل نمیگیرد؟
به گفته وی، در جهان نامها هر واژه تنها یک برچسب ساده نیست؛ حامل معنا، هویت و تداعی است. هنگامی که از «سمند» به عنوان نام یک خودرو خاص یاد میکنیم، درواقع با انتخابی روبهرو هستیم که باید با ماهیت آن محصول و فضای صنعتیاش تناسب داشته باشد. اگر نام، ناموزون و بیمسما باشد و نتواند با ذهن و ذوق مخاطب ارتباط برقرار کند، تأثیرگذاری آن کاهش مییابد و در حافظه جمعی کمرنگ میشود.
او تصریح میکند: نگاهی به گذشتههای دور نشان میدهد نامگذاری موضوعی کاملاً هدفمند و معنادار بوده است. در سنتهای قدیم، بسیاری از نامها براساس ویژگیهای فرد یا نسبتهای خانوادگی انتخاب میشد؛ نمونه روشن آن، عنوان «ابنسینا» است؛ یعنی فرزند سینا که ریشه در نام پدر او دارد. این شیوه نامگذاری نشان میدهد نام، هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی، جایگاهی جدی و هویتی داشته است. در حوزههای ادبی و هنری، دانشی مستقل و جدی وجود دارد که آن را اُنومَستیک یا «نامپژوهی» مینامند؛ دانشی که به بررسی نامهای خاص و نقش آنها در شکلگیری معنا و هویت میپردازد. در کنار نامهای عام، نامهای خاص جایگاهی ویژه دارند؛ چرا که در روایتها، آثار هنری و حتی محصولات فرهنگی، هیچ نامی بهصورت اتفاقی برگزیده نمیشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی خاطرنشان میکند: در دنیای سینما و ادبیات، نام شخصیتها بخشی جداییناپذیر از شخصیتپردازی است. وقتی در فیلمی، شخصیتی «لیلا» نام دارد و دیگری «جمشید»، این نامگذاری حاصل انتخابی آگاهانه است؛ انتخابی که باید با پیشینه، ویژگیها و نقش شخصیت در داستان هماهنگ باشد. اثری که نام شخصیتهایش تصادفی انتخاب شده باشد، معمولاً از ضعف در ساختار روایی رنج میبرد؛ زیرا نام، نخستین نشانه هویتی شخصیت است. اهمیت نام محدود به روایتهای کلامی نیست. در هنرهای تجسمی نیز نامگذاری نقش اساسی دارد. اگرچه داوینچی شاید برای برخی آثارش نامی تعیین نکرده باشد، اما جهان هنر امروز «مونالیزا» یا «لبخند ژکوند» را با همین عنوان میشناسد. این نام، پلی است میان اثر و حافظه جمعی انسانها.
او ادامه میدهد: بسیاری از مینیاتورها در ابتدا بینام بودهاند، مانند «معراج سلطانمحمد تبریزی» که بعدها بهسبب حضورش در مجموعهای بزرگتر، نامی برایش برگزیده شد. این نامگذاری ثانویه، در حقیقت تلاشی برای بخشیدن هویت به اثر است؛ زیرا اثر بینام، در گفتوگوهای هنری، بیصدا میماند و امکان ارجاع روشن به آن دشوار میشود.بنابراین، نام نه تنها ابزار شناسایی، بلکه جوهره هویتبخش در ادبیات، سینما، هنرهای تجسمی و حتی تاریخ است؛ نخستین واژهای که معنای اثر را به جهان معرفی میکند.
چرا بعضی خانوادهها از نامهای قدیمی فاصله میگیرند
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که چرا بعضی خانوادهها از نامهای قدیمی فاصله میگیرند، میگوید: نامگذاری یکی از حساسترین و عمیقترین انتخابهایی است که یک خانواده در آغاز زندگی فرزند خود با آن روبهرو میشود. انتخاب نام، تنها برگزیدن یک واژه نیست؛ ثبتِ تصویری از آینده مطلوب است. پدر و مادر، پیش از آنکه نامی را بر زبان بیاورند، در ذهن خود چهرهای ایدهآل میسازند؛ کودکی که آرزو دارند چگونه رشد کند، شبیه چه کسانی باشد و چه ویژگیهایی در او شکوفا شود. از همینجاست که نامگذاری، بهنوعی هویتگذاری است. والدین، آگاهانه یا ناخودآگاه، نامی را انتخاب میکنند که بازتابدهنده آرزوها، رؤیاها و نظام ارزشی آنان باشد. این آرزوها نیز در بستر پارادایمهای فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد.
او معتقد است: اگر در جامعهای گفتمان اسلامی غالب باشد، بسیاری از خانوادهها نام شخصیتهای دینی را انتخاب میکنند تا فرزند خود را در پیوندی نمادین با آن الگوها قرار دهند. اگر ایرانگرایی بهعنوان ارزش مسلط مطرح شود، گرایش به نامهای اسطورهای و کهن ایرانی مانند آرش، کیخسرو، کیکاووس، رستم یا سهراب افزایش مییابد و هنگامی که پارادایم غالب به سمت الگوهای فرهنگهای بیرونی متمایل شود، برخی خانوادهها نامهای خارجی یا دووجهی انتخاب میکنند؛ نامهایی که در صورت مهاجرت، تلفظ آسانتری داشته باشند یا حس تعلق به جهانی فراتر از مرزهای فرهنگی ایجاد کنند. به این ترتیب، انتخاب یک نام ساده نیست؛ آینهای است از هویت والدین، آرمانهای آنان و فرهنگی که در آن نفس میکشند. نام، نخستین هدیهای است که به کودک داده میشود، اما در عین حال، نخستین مسئولیت سنگینی است که والدین بر دوش خود میگذارند.
او با اعتقاد براینکه در روند نامگذاری فرزندان، گرچه پدر و مادر تصمیمگیرندگان مستقیماند، اما جامعه و ساختار مدیریتی آن نقشی بهمراتب عمیقتر و گستردهتر بر عهده دارند، اظهار میکند: هرگاه مسئولان یک جامعه، وعده تحقق یک پارادایم آرمانگرایانه مانند ساختن جامعهای اسلامی یا تحقق ارزشهای فرهنگی خاص را مطرح میکنند، مردم نیز نامگذاری فرزندان خود را در امتداد همان گفتمان سامان میدهند. اما اگر این وعدهها محقق نشود، اگر جامعه از کامیابی فاصله بگیرد و مردم احساس کنند میان آرزوهایشان و عملکرد مسئولان شکافی جدی وجود دارد، گرایشها نیز تغییر میکند. در چنین شرایطی، خانوادهها به سوی گفتمانهای دیگر رو میآورند؛ گفتمانهایی که تصور میکنند شاید بتوانند رؤیاهای ازدسترفته یا امیدهای نوپدید آنان را برآورده کنند. به همین دلیل، نام فرزندان بهسرعت تبدیل به آینهای از رضایت یا نارضایتی اجتماعی میشود. در این میان، جامعه و دستگاههای فرهنگی بیش از دیگران مسئولاند. اگر رسانهها الگوهایی روشن، کارآمد و الهامبخش معرفی کنند، اگر رفتار و عملکرد مسئولان با آرمانهایی که تبلیغ میکنند سازگار باشد، نامهایی که بر فرزندان نهاده میشود نیز از همان الگوها تغذیه خواهد کرد.
این جامعهشناس اضافه میکند: نامگذاری کودکان، تنها انتخاب یک واژه برای ثبت در شناسنامه نیست؛ شاخصی اجتماعی است که حال و احوال یک جامعه را روایت میکند. این انتخاب کوچک، تصویر بزرگی از آرزوها، رؤیاها و تغییرات پنهانی در ضمیر جمعی مردم ارائه میدهد. حفاظت از نامها، پیش از هر چیز به حفاظت و بازسازی الگوها نیاز دارد. امید میرود فرهنگ ایرانی بتواند از عناصر گوناگون خود چه ایرانی، چه اسلامی ترکیبی تازه و الهامبخش بسازد تا والدین به جای گسست از ریشهها، دوباره به آنها احساس تعلق کنند. امروز شاهدیم برخی خانوادهها نامهایی برمیگزینند که هم در ایران معنا دارد و هم در فرهنگهای دیگر؛ نمونهاش «سام» که هم اسطورهای ایرانی است و هم در زبانهای بیگانه قابل فهم. اما رواج چنین انتخابهایی، در عین جذابیت، هشداری اجتماعی نیز به همراه دارد.




نظر شما