تحولات منطقه

کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» (به قلم آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی) از جمله آثاری است که در نگاه نخست، ممکن است در امتداد سنت شناخته‌شده فضایل‌نگاری مذهبی قرار گیرد؛ سنتی دیرپا که در تاریخ اندیشه اسلامی سابقه‌ای طولانی دارد.

شیوه‌ای متفاوت در اثبات نظریه رهبری امت
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه

کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» (به قلم آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی) از جمله آثاری است که در نگاه نخست، ممکن است در امتداد سنت شناخته‌شده فضایل‌نگاری مذهبی قرار گیرد؛ سنتی دیرپا که در تاریخ اندیشه اسلامی، به‌ویژه در میان نویسندگان مسلمان، چه شیعه و چه اهل‌سنت، سابقه‌ای طولانی دارد. اما با تأملی عمیق‌تر در ساختار، گزینش منابع، شیوه استدلال و افق فکری مؤلف، درمی‌یابیم که این اثر، فراتر از یک گردآوری ساده از فضایل اهل‌بیت علیهم‌السلام و در لایه‌های درونی خود، حامل نظریه‌ای منسجم درباره رهبری، مرجعیت و مشروعیت دینی در تاریخ اسلام است. این دقیقاً همان نقطه‌ای است که حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی راد، استاد حوزه و دانشگاه، در پژوهش مفصل خود بر آن دست می‌گذارد. دکتر علی راد که پژوهش خود را درباره کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» به کنگره بزرگداشت آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی ارائه کرده است، در این گفت‌وگوی تفصیلی، تلاش می‌کند تا در خلال یک خوانش روشمند و معناگرا، لایه‌های پنهان این اثر کم‌نظیر را آشکار کند. به باور او، آیت‌الله‌العظمی میلانی در این کتاب، نه صرفاً به‌عنوان یک محدث یا مورخ، بلکه به‌مثابه فقیهی صاحب‌نظریه، وارد میدان شده است و از دل منابع معتبر اهل‌سنت، بنیان‌های نظری اندیشه شیعی درباره رهبری و ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام را صورت‌بندی می‌کند. مصاحبه پیش‌رو، تنها معرفی یک کتاب نیست، بلکه بازخوانی یک «روش» در دین‌پژوهی است؛ روشی که در آن، منبع‌گرایی معطوف به متن، جای سندگرایی صرف را می‌گیرد، تراکم اخبار، کارکردی نزدیک به تواتر می‌یابد و اخبار تاریخی، در موقعیت ماده خام استنتاج‌های کلامی و فقه‌تراز قرار می‌گیرد. دکتر راد با تکیه بر این اصول، نشان می‌دهد که «قادتنا کیف نعرفهم» را باید در زمره آثاری دانست که قابلیت بازخوانی اندیشه سیاسی آیت‌الله‌العظمی میلانی را دارند؛ اثری که برخی، ناآگاهانه، آن را صرفاً ذیل عنوان فضایل‌نگاری طبقه‌بندی کرده و از این حیث، در پژوهش‌های معاصر، کمتر مورد توجه قرار داده‌اند. در این گفت‌وگو، علاوه بر تبیین ویژگی‌های روش‌شناختی اثر، نسبت این کتاب با مسئله تقریب مذاهب، نقد جریان‌های رقیب در تاریخ اندیشه اسلامی و پاسخ آیت‌الله العظمی میلانی به برخی انگاره‌های رایج در شیعه‌پژوهی نیز بررسی می‌شود. آنچه حاصل این گفت‌وگوست، تصویری چندلایه از کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» و مؤلف آن است؛ تصویری که نشان می‌دهد چگونه می‌توان از دل متون تاریخی و حدیثی، به نظریه‌ای منسجم در باب رهبری دینی و اجتماعی در اسلام دست یافت، بی‌آنکه به ورطه جدل ایدئولوژیک یا تقابل مذهبی فروغلتید.

موضوع گفت‌وگو با حضرتعالی، با توجه به زمینه پژوهشی که انجام داده‌اید، بررسی محتوای کتاب ارجمند آیت‌الله‌العظمی میلانی، «قادتنا کیف نعرفهم»، است. به نظر می‌رسد که برای شروع بحث بیان مقدمه‌ای از سوی شما مفید به فایده باشد.

همان‌طور که فرمودید، بحث و گفت‌وگو درباره کتاب ارزشمند و فاخر حضرت آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی است؛ کتاب «قادتنا کیف نعرفهم». این اثر یکی از آثار برجسته آیت‌الله العظمی میلانی در حوزه اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام است. در عنوان کتاب، از پیشوایان شیعه با تعبیر «قادة» یاد شده؛ تعبیری که مأخوذ از «زیارت جامعه کبیره» است، آن‌جا که در سلام به پیشوایان شیعه علیهم‌السلام می‌گوییم: «السلام علیکم یا ... قادَةَ الْأُمَمِ، وَأَوْلِیاءَ النِّعَمِ». خودِ این عنوان، بار معنایی ویژه‌ای دارد و می‌تواند جهت‌گیری کلی کتاب را نشان دهد. به اعتقاد ما، در کتاب‌پژوهی و شناخت ژرف اندیشه‌های یک مؤلف، عنوان کتاب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. عنوان‌های علمی که برخاسته از نگرش و نظریه پنهان مؤلف باشند، بسیار حائز اهمیت‌ هستند. اما به عنوان مقدمه لازم است توضیحاتی درباره الگوی کتاب‌پژوهی ارائه کنم و بعد به سراغ بحث اصلی بروم. مستحضر هستید که در کتاب‌پژوهی، به‌عنوان ابزاری برای شناخت نظریه مؤلف، چند رهیافت یا الگو وجود دارد. به‌عبارت دیگر، هدف ما از کتاب‌پژوهی صرفاً شناخت یک کتاب به ‌خودی‌ خود نیست، بلکه کتاب را به‌ مثابه پلی برای دست‌یابی به ذهنیت و نظریه مؤلف تلقی می‌کنیم. از این منظر، از طریق بازخوانی و بازپژوهی کتاب، می‌کوشیم به این پرسش‌ها پاسخ دهیم که اولاً ذهنیت مؤلف در این اثر چیست؟ ثانیاً مؤلف به دنبال چه هدفی بوده است؟ ثالثاً چرا این مطالب را در این کتاب مطرح کرده است؟ و رابعاً این کتاب چه نسبتی با زمانه و شرایط تاریخی مؤلف دارد؟ به‌بیان دقیق‌تر، می‌خواهیم بدانیم چه علل و عواملی سبب شده است که حضرت آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه، این کتاب را تألیف کند و غرض و هدف نهایی ایشان از نگارش این اثر چه بوده است؟ یا به تعبیر امروزی، «فلسفه تألیف» این کتاب چیست؟ برای تحقق این هدف، در کتاب‌پژوهی دو الگو یا رهیافت اصلی داریم. رهیافت نخست، الگویی است که از آن با عنوان «معرفی کتاب» یاد می‌شود. این رویکرد بیشتر در میان کتابداران و کتاب‌شناسان رایج است. در این الگو، یک اثر بر اساس عنوان، موضوع و محورهای اصلی، رده‌بندی و طبقه‌بندی می‌شود. این رویکرد ماهیتی صوری، شکلی و موضوع‌محور دارد. بر اساس این الگو، کتاب «قادتنا کیف نعرفهم»، به‌دلیل ارتباطش با تاریخ، سیره و فضایل اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام، معمولاً ذیل گونه یا رده «فضایل‌نگاری مذهبی» طبقه‌بندی می‌شود. البته مستحضرید که نقدهای جدی بر چنین رده‌بندی‌هایی وارد شده. یکی از مهم‌ترین نقدها این است که این نوع طبقه‌بندی‌ها، ناتوان از کشف و بازنمایی نظریه مؤلف در یک اثر هستند. رهیافت دوم، آن چیزی است که ما از آن با عنوان «رهیافت محتواگرا» یا «معناگرا» یاد می‌کنیم. در این رویکرد، کوشش بر این است که نظریه مؤلف و ذهنیت فکری او از خلال پژوهش در خود اثر آشکار شود و کتاب در جایگاه واقعی‌اش در میان مجموعه آثار مشابه و همگون قرار گیرد. بنابراین و به‌طور خلاصه، دو رویکرد کلی در بررسی کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» قابل طرح است؛ یک رویکرد، بیشتر به صورت، ظاهر و کالبد اثر توجه دارد و رویکرد دیگر، بر معنا، روح اثر و نظریه و ذهنیت مؤلف تمرکز می‌کند. در این گفت‌وگو، سخن و بررسی ما برپایه رهیافت دوم شکل می‌گیرد. به‌عبارت دیگر، قصد داریم ضمن ارائه یک نقد اجمالی بر طبقه‌بندی صوری و فرم‌گرایانه این کتاب، بر اساس رهیافت معناگرا بررسی کنیم که حضرت آیت‌الله العظمی میلانی در این اثر دقیقاً به دنبال چه هدفی بوده؟ ویژگی‌های روش‌شناسی ایشان کدام است و فلسفه نهایی تألیف این اثر چیست؟

در پژوهش مستقلی که در این باره انجام داده و به کنگره بزرگداشت آیت‌الله العظمی میلانی ارسال کرده‌اید، بر این موضوع تمرکز دارید که کتاب «قادتنا کیف نعرفهم»، فراتر از یک اثر صرفاً فضایل‌نگارانه است. پشتوانه این ادعا چیست و این وجه تمایز بسیار مهم را در کدام بخش اثر شناسایی کرده‌اید؟

همان‌طور که اشاره کردید، در پژوهشی که به کنگره حضرت آیت‌الله العظمی میلانی تقدیم شد، تلاش کردم نشان دهم کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» فراتر از فضایل‌نگاری رایج در سنت نویسندگان مسلمان ـ چه شیعه و چه اهل‌سنت ـ است. همان‌طور که مخاطبان اهل فضل این گفت‌وگو می‌دانند، در طول تاریخ اسلام، نویسندگان مسلمان همواره کوشش کرده‌اند درباره اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام آثاری تألیف کنند. بخش بزرگی از این آثار در قالب «فضایل‌نگاری مذهبی» قابل طبقه‌بندی است. در این گونه آثار، مؤلف از باب اظهار محبت، مودت و عرض ارادت به اهل‌بیت علیهم‌السلام، مجموعه‌ای از احادیث مرتبط با فضایل و مناقب ایشان و گاهی بخشی از تاریخ و سیره آنان را گردآوری و گزارش می‌کند. این سبک نوشتار، اهداف متعددی را دنبال می‌کرده‌است؛ از جمله تقرب معنوی، ذخیره‌سازی برای آخرت، یا صرفاً ابراز محبت. فضایل‌نگاری در فرهنگ اسلامی جلوه‌های متعددی دارد و در طبقه علما، محدثان و محققان، خود را در قالب مناقب‌نگاری، سیره‌نگاری و گردآوری احادیث نشان می‌دهد. این آثار غالباً حدیث‌گرا، اخباری‌مسلک و مبتنی بر جمع‌آوری گزارش‌ها هستند. پرسش اصلی این است که آیا حضرت آیت‌الله‌العظمی میلانی نیز در تألیف این کتاب، صرفاً به دنبال همین هدف بوده‌است؟ آیا این کتاب نیز تنها کوششی در امتداد همان سنت رایج فضایل‌نگاری است؟ یا اینکه انگیزه، هدف و افق متفاوتی در پس این اثر نهفته است؟ پاسخ این است که کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» واجد انگیزه و هدفی فراتر از فضایل‌نگاری صرف است؛ معتقدم که این اثر، یک نگاه متمایز به موضوع مناقب اهل‌بیت علیهم‌السلام ارائه می‌دهد و حامل یک «نظریه پنهان» در باب رهبری، مرجعیت دینی و مشروعیت حکمرانی است. بر همین اساس، در پژوهش مورد بحث، ویژگی‌های روش‌شناختی این کتاب را بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که آیت‌الله العظمی میلانی در تألیف این اثر، به مجموعه‌ای از اصول روش‌مند پایبند بوده‌است که نشان می‌دهد ایشان صرفاً به تجمیع و تنظیم اخبار نپرداخته‌، بلکه یک تحقیق منسجم و هدفمند را سامان داده‌است.

به موضوع مهمی اشاره کردید؛ مسئله روش‌شناسی برای درک بهتر ارزش‌های کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» ضرورت اساسی دارد. ویژگی‌های مهم روش‌شناسی این اثر گران‌قدر شامل چه مواردی می‌شود؟

این سئوال، پرسشی بسیار اساسی و راهبردی است. با توجه به شخصیت علمی حضرت آیت‌الله العظمی میلانی، انتظار هم همین است که ما با یک انسجام فکری در آثار ایشان مواجه باشیم؛ چه در نوشته‌ها و چه در درس‌گفتارهایشان. در این اثر نیز، دقیقاً با همین انسجام روش‌شناختی روبه‌رو هستیم. در جریان پژوهشی که انجام دادم، به‌تدریج به این نتیجه رسیدم که ایشان در فرایند تألیف کتاب به مجموعه‌ای از اصول روشن و منسجم التزام جدی دارند. این اصول، در سراسر اثر، به‌ویژه در مجموعه پنج‌جلدی که اخیراً با تحقیق، تتبع و تعلیقات گسترده منتشر شده، قابل ردیابی است. ردّ پای این اصول را می‌توان در تمام بخش‌ها و مجلدات مشاهده کرد. همان‌طور که اشاره کردم، این التزام عملی به اصول روش‌شناختی نشان می‌دهد که آیت‌الله‌العظمی میلانی در این‌جا صرفاً دست به گردآوری و تجمیع اخبار نزده‌است، بلکه با یک تحقیق روشمند و هدفمند مواجه هستیم. این نکته، خود یکی از وجوه تمایز اساسی این اثر با بسیاری از آثار فضایل‌نگارانه پیشین است که عمدتاً به نقل، تنظیم و گزارش اخبار بسنده می‌کرده‌اند. اما این اصول روش‌شناسی چه هستند؟ اصل نخست، منبع‌گرایی معطوف به متن است؛ رویکردی که در تقابل با سندگرایی صرف قرار می‌گیرد. اصل دوم، تراکم اخبار است که اگر فرصت شود، توضیح خواهم داد و اصل سوم، استنتاج‌های کلامی از اخبار تاریخی است؛ بخشی از اندیشه و نظریه سیاسی آیت‌الله‌العظمی میلانی در همین استنتاج‌ها جلوه‌گر می‌شود. از همین‌رو، کتاب «قادتنا» را می‌توان یکی از منابع مهم برای بازخوانی اندیشه سیاسی ایشان هم دانست؛ هرچند متأسفانه در پژوهش‌های مرتبط با آرای سیاسی آیت‌الله‌العظمی میلانی، این اثر کمتر مورد توجه قرار گرفته و نهایتاً اصل چهارم، نقد نظریه‌ها و انگاره‌های رقیب است. هر چهار اصل، در کنار یکدیگر، بخشی از «نظریه پنهان» حضرت آیت‌الله‌العظمی میلانی در تألیف این اثر را آشکار و فلسفه تألیف کتاب را برای ما قابل واکاوی می‌کند.

اشاره کردید که اصل نخست، منبع‌گرایی معطوف به متن است که در تقابل با سندگرایی قرار می‌گیرد. با توجه به جایگاه بالای سندشناسی در سنت حدیثی، این پرسش مهم مطرح می‌شود که آیا این رویکرد، به اعتبار کتاب لطمه نمی‌زند؟ دیگر این‌که منبع‌گرایی هم می‌تواند آسیب‌هایی داشته باشد. آیا کتاب «قادتنا» گرفتار چنین آسیب‌هایی نشده؟ اگر نه، با چه تمهیداتی از این آسیب‌ها مصون مانده است؟

پرسش بسیار مهم و درعین‌حال مغفولی در مطالعات مربوط به کتاب «قادتنا» است. همان‌طور که فرمودید، در فضایل‌نگاری‌های رایج، گاه نوعی تسامح در بررسی اسناد دیده می‌شود و این مسئله را جدی تلقی نمی‌کنند. اما در اینجا وضعیت متفاوت است. ببینید، به‌طور کلی، در دین‌پژوهی جهان اسلام، با دو رویکرد اصلی مواجه هستیم؛ رویکرد نخست، سندگرایی است که از گذشته تا امروز، رویکردی غالب بوده. در این رویکرد، اصالت با سند است و اعتبار متن تابع اعتبار سند تلقی می‌شود؛ بدین معنا که ابتدا سند را بر اساس الگوهای اعتبارسنجی بررسی می‌کنند و سپس متن، مجاز به ورود در تحلیل‌های معرفتی می‌شود. این رویکرد به‌ویژه در میان اهل حدیث، اخباریان و حتی در فقه، جایگاه برجسته‌ای دارد. اما در رویکرد دوم، آنچه محور اعتبار قرار می‌گیرد، متن است؛ یعنی روایت، خبر یا گزارش تاریخی‌ای که در یک منبع معتبر نقل شده است. رویکرد حضرت آیت‌الله‌العظمی میلانی در کتاب «قادتنا» در دسته دوم قرار می‌گیرد، اما نه به این معنا که ایشان به سند بی‌اعتنا باشد یا جایگاه سند را در منظومه اجتهادی خود نادیده بگیرد. ایشان فقیهی اصولی، حدیث‌پژوه و آشنا با علم رجال و قائل به اهمیت سند است. نکته اینجاست که در کتاب «قادتنا»، وقتی همه مجلدات را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که بحث‌های تفصیلی نقد سندی احادیث و اخبار، به‌طور چشم‌گیری کاهش یافته است؛ نه اینکه اصلاً وجود نداشته باشد، بلکه نقش محوری ندارد. انتظار اولیه این بود که ایشان به‌طور گسترده به نقد اسناد بپردازد، اما چنین نکرده‌. علت این امر آن است که آیت‌الله‌العظمی میلانی آگاهانه به سراغ متونی رفته‌ که از منظر نظریه پنهان‌ ایشان، کارآمد است. این رویکرد، «متن‌گرایی مطلق» هم نیست؛ یعنی هر متنی گزارش نمی‌شود، بلکه متنی انتخاب می‌شود که در اثبات نظریه مورد نظر آن مرحوم نقش ایفا کند. نکته بسیار مهم این است که منابعی که آیت‌الله‌العظمی میلانی از آن‌ها استفاده می‌کند، غالباً منابع شناخته‌شده، معتبر و مقبول نزد اهل‌سنت است؛ اعم از منابع حدیثی، تاریخی، تفسیری و حتی ادبی. بخش مهمی از این منابع، توسط بزرگان اهل‌سنت نگاشته و در گفتمان علمی آنان پذیرفته شده است. شایان ذکر است که در جلد پنجم این مجموعه، با عنوان «ترجمة المصادر»، فهرست و معرفی دقیقی از منابع مورد استفاده آیت‌الله‌العظمی میلانی ارائه می‌شود و پژوهشگران می‌توانند با مراجعه به آن، با گستره منابع آشنا شوند. اما این پرسش که آیا عدم تمرکز بر نقد سندی به اعتبار کتاب لطمه می‌زند یا نه؟ پاسخ روشنی دارد؛ اولاً، وقتی اخباری از منابع معتبر اهل‌سنت نقل می‌شود که خود آنان اعتبار این اخبار و اسناد را پذیرفته‌اند، اساساً نیازی به بازنقد سندی بر اساس معیارهای شیعی وجود ندارد و این ضرورت منتفی است. ثانیاً، اعتبارسنجی دوباره اخباری که در گفتمان رجالی و حدیثی اهل‌سنت بررسی و پذیرفته شده‌است، نه‌تنها ضرورتی ندارد، بلکه از منظر روش‌شناختی نیز چندان موجه نیست. نکته دیگر آن است که خود محققان علم حدیث تصریح کرده‌اند که صرف وجود سند، ملاک نهایی اعتبار نخواهد بود. سندگرایی، خاستگاهی تاریخی دارد و به‌ویژه در قرون دوم و سوم، به‌عنوان پاسخی به آسیب‌های نقل حدیث پدید آمد. پیش از آن، چنین حساسیتی وجود نداشت. از سوی دیگر، اخبار مورد استفاده در کتاب «قادتنا»، عمدتاً از جنس اخبار فقهی نیست که نیازمند دقت‌های خاص سندی باشد، بلکه ناظر به فضایل، جایگاه، منزلت و مرجعیت دینی اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

شما به اصل «تراکم اخبار» هم اشاره کردید. اگر ممکن است این اصل را کمی بازتر بفرمایید و توضیح دهید که آیت‌الله‌العظمی میلانی از این اصل چگونه و با چه روشی در کتاب استفاده کرده‌است؟

آنچه به‌عنوان اصل «تراکم اخبار» مطرح می‌شود، یکی از ویژگی‌های بارز روش آیت‌الله العظمی میلانی است. ایشان در نقل یک فضیلت یا یک موضوع مرتبط با اهل‌بیت علیهم‌السلام، به یک یا دو گزارش بسنده نمی‌کند. حتی در مواردی، چنان‌که خود در مقدمه اشاره کرده‌، تا جایی که در منابع اهل‌سنت گزارشی وجود داشته‌، آن‌ها را گردآوری کرده‌است. این تراکم، شباهت زیادی به مفهوم «تواتر» در مباحث حدیثی دارد. یعنی گزارش یک مضمون واحد، از راه‌های متعدد، در منابع مختلف و در دوره‌های تاریخی گوناگون. هدف ایشان از این روش آن است که خواننده به این اطمینان برسد که این اخبار، صرفاً گزارش یک نویسنده در یک قرن خاص نیست، بلکه یک سنت خبری گسترده در منابع اهل‌سنت است. این روش، چند کارکرد مهم دارد؛ نخست، کارکرد معرفتی، بدین معنا که امکان تردید در اصل خبر به‌شدت کاهش می‌یابد، دوم، کارکرد روان‌شناختی، زیرا خواننده، به‌ویژه خواننده غیرشیعه، وقتی با حجم گسترده‌ای از نقل‌ها مواجه می‌شود، اطمینان و آرامش ذهنی بیشتری نسبت به صحت مضمون پیدا می‌کند و سوم، کارکرد تقریبی و گفت‌وگویی، یعنی این تراکم، زمینه گفت‌وگو و تفاهم علمی میان مذاهب اسلامی را فراهم می‌کند و نشان می‌دهد که پشتوانه‌های آموزه‌های شیعی، در منابع اهل‌سنت نیز حضوری پررنگ دارد.

اگر امکان دارد این بحث را در مورد اصول سوم و چهارم هم داشته باشیم.

بله، حتماً. در اصل سوم، با استنتاج‌های کلامی و فقه‌تراز از اخبار تاریخی مواجه هستیم. آیت‌الله‌العظمی میلانی صرفاً نقش محدث یا مورخ را ایفا نمی‌کند، بلکه به‌عنوان یک فقیه، اخبار را معنادار می‌کند و آن‌ها را در چارچوب نظریه مورد نظر خود قرار می‌دهد. برای نمونه، در جلد نخست و در بحث ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در درون کعبه، این واقعه به‌عنوان یک فضیلت ممتاز و بی‌بدیل معرفی می‌شود. ایشان این رخداد را نشانه‌ای الهی می‌داند که از همان آغاز، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به‌عنوان شخصیتی متفاوت و متمایز معرفی می‌کند؛ تمایزی که به مقوله جانشینی و رهبری امت پیوند داده می‌شود. اصل چهارم نیز، نقد منصفانه و علمی نظریه‌ها و جریان‌های رقیب است. آیت‌الله‌العظمی میلانی، با وجود رویکرد تقریب‌گرایانه، در نقد جریان‌هایی که در طول تاریخ کوشیده‌اند جایگاه رفیع اهل‌بیت علیهم‌السلام را مخدوش نشان دهند، کاملاً جدی و مستند عمل می‌کند. این نقد، نه ایدئولوژیک است و نه صرفاً مذهبی، بلکه نقدی علمی، نرم و قابل پذیرش برای هر پژوهشگر منصفی است. در مجموع، کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» تصویری چندلایه از شخصیت علمی حضرت آیت‌الله العظمی میلانی ارائه می‌دهد: فقیه، متکلم، مورخ، حدیث‌پژوه و نقاد. این اثر همچنان نیازمند بازخوانی و واکاوی‌های عمیق‌تر است.

خبرنگار: سید جواد موسویان

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha