تحولات منطقه

در تاریخ مبارزات سیاسی روحانیت شیعه در دوران معاصر، آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی یک نام پرشکوه است.

پرچم‌داری نهضت، پشت خاکریز خراسان
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

در تاریخ مبارزات سیاسی روحانیت شیعه در دوران معاصر، آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی یک نام پرشکوه است. در روزهایی که قم کانون جوشش آغاز نهضتی اصیل به رهبری امام خمینی(ره) بود، خراسان به زعامت آیت‌الله‌العظمی میلانی به دژ مستحکم پشتیبانی از نهضت تبدیل شد. اسناد به‌جای‌مانده از سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، روایتی شگفت‌انگیز و واقع‌گرایانه از روزهای پرالتهاب سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ ارائه می‌دهند؛ روزهایی که مرجعیت شیعه نه در کنج انزوا، بلکه در میانه‌ میدان مبارزه با استبداد پهلوی و نفوذ استعمار ایستاده بود. این نوشتار بر آن است تا با مرور اسناد محرمانه ساواک، به بررسی نقش راهبردی آیت‌الله‌العظمی میلانی در هماهنگی با قیام ۱۵ خرداد، حمایت بی‌دریغ از امام خمینی(ره) و شبکه‌سازی گسترده‌ مبارزاتی در شرق کشور بپردازد.

آغاز رویارویی

زمستان ۱۳۴۱، نقطه‌ عطفی در تاریخ شکل‌گیری نهضت اسلامی است. رژیم شاه با طرح شعار «انقلاب سفید» تلاش می‌کرد پایگاه اجتماعی خود را تثبیت کند، اما با سد محکم مردم و علما مواجه شد. اسناد نشان می‌دهند که آیت‌الله العظمی میلانی به تقابل با این ترفند رژیم برخاست و در این مسیر، تنها به صدور بیانیه اکتفا نکرد، بلکه عملاً به پرچم‌دار نهضت در خراسان و به ویژه شهر مشهد تبدیل شد. آیت‌الله العظمی میلانی، هم‌سو با امام خمینی(ره) در قم و در اعتراض به اقدامات رژیم پهلوی، دستور لغو برگزاری نماز جماعت را در مساجد خراسان صادر کرد. در گزارش محرمانه مورخ سوم بهمن ۱۳۴۱، ساواک با نگرانی گزارش می‌دهد که دستورات آیت‌الله‌ العظمی میلانی و آیت‌الله قمی، نظم مورد نظر حکومت را بر هم زده است: «امروز از طرف اغلب علما در مساجد نماز جماعت برگزار نشد و قرار است امشب نیز نماز جماعت در تمام تکایا و مساجد تعطیل شود. از طرف آیت‌الله قمی و میلانی دستورات لازم به تمام شهرستان‌ها صادر شده است که دست به تظاهرات بزنند.» این هماهنگی نشان‌دهنده‌ یک شبکه‌ ارتباطی قوی میان مشهد و سایر شهرستان‌هاست که زیر نظر آیت‌الله العظمی میلانی و دیگر علمای مبارز مشهد، مشغول فعالیت بود. اما نکته‌ی جالب‌تر، پیوند میان حوزه و دانشگاه در بیت معظم‌له است. در حالی که رژیم تلاش می‌کرد روحانیت را قشری عقب‌مانده و جدا از نسل جوان و تحصیل‌کرده نشان دهد، گزارش محرمانه مورخ ۱ فروردین ۱۳۴۲ (روز عید نوروز که از سوی مراجع عزای عمومی اعلام شده بود)، صحنه‌ای دراماتیک را در منزل آیت‌الله‌العظمی میلانی روایت می‌کند. جوانی دانشگاهی، بی‌پروا و با صراحت لهجه، مرجعیت را به حمایت از قیام دعوت می‌کند و می‌گوید: «جناب مستطاب آیت‌الله میلانی! من یک‌نفر از افراد دانشگاه تهران هستم و ما قیام کرده‌ایم بر علیه دولت و کشته می‌شویم و یا پیروز می‌شویم؛ شما وقت [مبارزه] را تعیین بفرمایید.» این سند به‌خوبی نشان می‌دهد که بیت آیت‌الله‌العظمی میلانی، به مأمنی برای تمام اقشار مبارز، از وعاظی چون شیخ احمد کافی تا دانشجویان انقلابی تهران تبدیل شده بود.

راهبرد ساواک: «حذف نرم» آیت‌الله

رژیم شاه که از برخورد مستقیم و خشن با مرجعی در تراز آیت‌الله میلانی هراس داشت، به استراتژی‌های پیچیده‌تری رو آورد. آن‌ها می‌دانستند که بازداشت یا تبعید ایشان می‌تواند در خراسان قیام گسترده برپا کند. در همین رابطه، سند محرمانه مورخ ۲۲ فروردین ۱۳۴۲، پرده از یک توطئه‌ امنیتی برمی‌دارد. سرلشکر پاکروان، رئیس وقت ساواک، دستوری صادر می‌کند که هدف آن منزوی کردن تدریجی آیت‌الله است: «برای خنثی‌نمودن هرنوع فعالیت مضره آقایان میلانی و قمی دستور فرمایید از طرف آن ساواک یک سلسله اقدامات و عملیات اساسی بدون تظاهر صورت گیرد که به‌تدریج طرفداران یا پیروان دو نفر فوق از اطراف آنان پراکنده شوند… مثلاً در مورد آیت‌الله میلانی با ملاقات و مذاکراتی که انجام داده‌اید، می‌توانید برای تهیه طرح استفاده و موضوع را تا حصول نتیجه دنبال نمایید.» این «عملیات اساسی بدون تظاهر»، نشان از وحشت رژیم از نفوذ معنوی آیت‌الله العظمی میلانی داشت. با این حال، اسناد نشان می‌دهند که نه تنها نفوذ ایشان در میان مردم کم نشد، بلکه حمایت‌های مالی و معنوی از طلاب و مبارزان افزایش یافت؛ چنان‌که پیش از آن هم با شدت و حدت جریان داشت. گزارش محرمانه ۱۶ فروردین ۱۳۴۲ تأیید می‌کند که آیت‌الله العظمی میلانی به طلابی که زندانی شده بودند، به جای شهریه معمول که حدود ۱۰ تومان بود، پس از آزادی مبلغ ۵۰ تومان (که رقم قابل توجهی است) به عنوان شهریه پرداخت ‌کردند.

افشاگری علیه نفوذ رژیم صهیونیستی

اسناد ساواک – مربوط به بهار ۱۳۴۲ – نشان می‌دهد که آیت‌الله العظمی میلانی درک عمیقی در زمینه دشمن‌شناسی داشت. او می‌دانست که در پس اقدامات آشکار رژیم پهلوی، تلاش‌های برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی برقرار است. آیت‌الله العظمی میلانی که از همان ابتدا در مقابل تجاوزکاری صهیونیست‌ها و حمایت غرب از این حکومت جعلی ایستاده‌بود، در نامه تفصیلی خود به امام خمینی(ره) که آن را در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۴۲ به رشته تحریر درآورده‌بود، بی‌واهمه از تجسس مخبران رژیم پهلوی نوشت: «عجیب است اگر مسلمانی در چنین شرایط به خود اجازه سکوت داده و درصدد دفاع از کیان اسلام برنیاید ... این ننگ را کجا ببریم که مملکت اسلامی ما را دارند پایگاه اسرائیل و صهیونیست می‌کنند و نیز افرادی را که با آن‌ها همدستند، در رأس کارها قرار می‌دهند.» اشاره آیت‌الله العظمی میلانی به نفوذ همه‌جانبه فرقه ضاله بهائیت بود که تقریباً در تمام ارکان رژیم پهلوی وجود داشت. چندی قبل از آغاز قیام، دولت با استفاده از بودجه عمومی، جمعی از اعضای این فرقه ضاله را برای شرکت در اجلاسی درون‌فرقه‌ای راهی لندن کرده‌بود؛ موضوعی که نگرانی علما و خشم ملت را برانگیخت. آیت‌الله العظمی میلانی، در متن نامه خود به امام خمینی(ره)، ورود جدی وعاظ را در ماه محرم و صفر با عرصه مبارزه جدی ضروری دانست و نوشت: «باید به وسیله مبلغین دانشمند و وعاظ محترم مذهبی، در ایام عاشورا و قیام حسینی، اذهان مردم مسلمان را روشن کرد… باید به مردم بگویند که چگونه راه را برای عمال و جاسوسان اسرائیل در ایران باز کرده‌اند و با پول ملت بیش از هزار نفر آن‌ها را برای مقاصد ناپاک و خیانت‌آمیز، به خارج فرستاده‌اند.» لحن نامه آیت‌الله العظمی میلانی به گونه‌ای است که گویی به دنبال یک راهبرد مبارزاتی مشترک میان مشهد و قم می‌گردد؛ راهبردی که چند روز بعد، به واسطه یک شاگرد مشترک با امام خمینی(ره)، یعنی آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای به مشهد منتقل شد و در دستور کار قرار گرفت.

۱۵ خرداد و ایفای نقش تاریخی

آیت‌الله العظمی میلانی با وقع قیام ۱۵ خرداد، بلافاصله دست به اقدام عملی زد. این اقدام در سه بخش قابل مطالعه و بررسی است:
بخش نخست: در گام اول، آیت‌الله العظمی میلانی حمایت همه جانبه و کامل خود را از نهضت اعلام کرد. تلگراف مشهور به امام خمینی(ره) و علمای در بند تهران، یکی از اسناد بسیار مهم نهضت اسلامی است. (متن کامل این سند در انتهای نوشتار پیشِ رو آمده‌است)
بخش دوم: آیت‌الله العظمی میلانی کوشید تا خود را به تهران برساند و هم‌سو با نهضت دست به اقدام بزند، اما هواپیمای حامل وی به تهران را از شاهرود برگرداندند و اجازه ندادند پای آیت‌الله العظمی میلانی به تهران برسد. اما او نشان داد که در همراهی با نهضت، از هیچ اقدامی، حتی نثار جان و آبرو فروگذار نیست. بازگرداندن هواپیما از مسیر تهران به مشهد، نشان می‌دهد که ساواک چه اندازه از نفوذ آیت‌الله العظمی میلانی بیمناک بود و می‌ترسید با ورود او به تهران، کنترل اوضاع دوباره از دست خارج شود.
بخش سوم: آیت‌الله العظمی میلانی بعد از سرکوب قیام ۱۵ خرداد، مانع از تلاش‌های عوامل رژیم برای بدنام کردن آن شد. ماجرای پاسبان شباهنگ و قتل وی توسط فردی به نام «حسن کبابی» یکی از مهمترینِ این اقدامات است. عوامل رژیم سعی داشتند کشته شدن شباهنگ را حاصل دستور مستقیم بزرگان نهضت معرفی کنند، اما اعلامیه صریح و بی‌پروای آیت‌الله العظمی میلانی و تقبیح این عمل، راه را بر سوءاستفاده رژیم بست. از سوی دیگر، ایشان با صدور اعلامیه‌ای، نسبت به ادعای واهی وابستگی نهضت به خارج از کشور واکنش نشان داد و آن را دروغی دانست که برای بدنام کردن نهضت شیوع پیدا کرده‌است.

تداوم مبارزه پس از قیام ۱۵ خرداد

آیت‌الله العظمی میلانی حتی پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد هم، حمایت از مبارزان را متوقف نکرد. رژیم از روابط انقلابیون با بیت آیت‌الله العظمی میلانی خبر داشت و به همین دلیل، جاسوس‌هایی را در پوشش‌های گوناگون نزد معظم‌له می‌فرستاد تا از چند و چون اقدامات ایشان باخبر باشد.
در این زمینه گزارشی محرمانه وجود دارد که مربوط به ۲۶ خرداد ۱۳۴۲ است؛ روایت جاسوسی که ناشیانه وارد بیت آیت‌الله العظمی میلانی شده بود و سعی داشت از وضعیت آنجا و نیز، نوع نگاه معظم‌له به اتفاقات آن روزها، گزارش یا خبری ناگفته کشف کند. مأمور می‌نویسد: «خدمت آیت‌الله در اتاق کوچک فوق رسیدم که سه نفر دیگر هم حضور داشتند… یک مرد عرب با عمامه زردرنگ… همگی آیت‌الله و پسرشان و شیخ و مرد عرب چند دقیقه عربی صحبت و پس از روبوسی با گرفتن دو پاکت که سر آن را آیت‌الله چسباندند، خداحافظی کرد.» بی‌توجهی عمدی به مأمور نفوذی (که می‌نویسد: «عمداً جواب بنده را ندادند») نیز نشان از هوشیاری امنیتی بالای بیت ایشان دارد. این گزارش هر چند نتیجه قابل توجهی برای ساواک نداشت، اما امروزه می‌تواند دلیلی برای ارتباطات گسترده و اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی میلانی به علمای عتبات، درباره وضع موجود در ایران باشد.

فرجام سخن

بازخوانی اسناد ساواک درباره‌ آیت‌الله‌العظمی میلانی (در دوران قیام ۱۵ خرداد)، تصویری متفاوت از یک مرجع تقلید سنتی ارائه می‌دهد. او یک استراتژیست سیاسی بود که خطر رژیم صهیونیستی را به خوبی می‌شناخت، بر اهمیت رسانه (منبر) واقف بود و شبکه‌ای منسجم از طلاب، بازاریان و دانشگاهیان را مدیریت می‌کرد. اگرچه اسناد ارائه‌شده بر مقطع زمانی اواخر ۴۱ تا خرداد ۴۲ تمرکز دارند، اما پژوهش‌های تاریخی و منابع بیرونی نشان می‌دهند که تهدید ایشان علیه رژیم، در تلگراف ۲۰ خرداد، مبنی بر «ساکت ننشستن»، تنها یک شعار نبود. اندکی پس از ماجرای سرکوب قیام ۱۵ خرداد، آیت‌الله العظمی میلانی در اقدامی تاریخی تحت عنوان «مهاجرت علما»، مشهد را به مقصد تهران ترک کرد و رهبری تحصن علمای بلاد در ری را بر عهده گرفت. این اقدام جسورانه، فشار سنگینی بر رژیم وارد کرد و نقشی حیاتی در تضمین جان امام خمینی(ره) داشت. اسناد این پرونده، گواهی است بر این حقیقت که قیام ۱۵ خرداد، نه یک واکنش بدون برنامه، بلکه حرکتی سازمان‌یافته با پشتوانه‌ عمیق ایدئولوژیک بود؛ قیامی که اگرچه در ظاهر سرکوب شد، اما بذر انقلابی را کاشت که ۱۵ سال بعد به ثمر نشست.

متن کامل تلگراف تاریخی آیت‌الله‌العظمی میلانی به امام خمینی(ره) ۲۰ خردادماه ۱۳۴۲
«تهران، زندان، حضرات حجج‌اسلام و مسلمین آیت‌الله آقای خمینی.
رونوشت حضرت آیت‌الله آقای قمی، رونوشت حضرت آیت‌الله آقا شیخ بهاءالدین محلاتی دامت برکاتهم.
بازداشت حضرت‌عالی و بقیه آیات و حجج و مبلغین و اساتید دانشگاه و سایر اشخاص محترم باایمان در ایام عزاداری حسینی علیه‌الصلوه والسلام به جرم اظهار حق و امر به معروف و نهی از منکر بسیار موجب تأثر است. البته تأسی به حضرت سیدالشهدا نموده‌اید که جرم آن بزرگوار همین بود. ای کاش اولیاء امور از واقعه کربلا عبرت گرفته و دست به چنین عملی نمی‌زدند گرچه با این پیش‌آمد عظمت دین و آیین جلوه‌گر شد و مردم دنیا فهمیدند آزادی در این مملکت نیست و اختناق مردم به جایی رسیده است که بزرگان کشور و رجال مذهب که از خود گذشته و دانسته‌های خود را به مردم می‌رسانند تا جلوگیری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی نمایند و مردم را از بدبختی نجات دهند دستگیر و زندانی شوند. بسی جای شگفت است علماء و دانشمندان در سایر ممالک حائز اهمیت و احترام باشند و در ایران گوشه زندان بسر برند، الی‌الله المشتکی. خواستم به تهران آیم و از نزدیک پشتیبانی و هم‌آهنگی خود را اعلام کنم و بگویم آنچه شما گفته‌اید گفته همه روحانیون بلکه گفته اولیاء خدا و ائمه اطهار علیهم‌السلام است هواپیما را از بین راه برگردانیدند. اکنون در همین زندان‌خانه به چاره‌جویی پرداخته‌ام و در راه استخلاص آقایان با همه قوا به حول و قوه الهی می‌کوشم و تا وسیله آسایش و رفع گرفتاری آقایان نشود و اولیاء امور از تصمیم غیرمشروع خود دست برندارند ساکت نخواهم نشست و بر همه مسلمانان لازم است به وظیفه ارادتمندی عمل نمایند و یاری و پشتیبانی کنند و هم‌آهنگی خود را اظهار بدارند تا با تأیید خداوندی قرآن و دین و آیین از مخاطرات مصون گردد. گویا اولیاء امور می‌خواهند این مملکت جعفری را به خاک و خون کشیده با کشتن جوانان غیور باایمان کشور را به دست دشمنان اسلام و قرآن بسپارند. “و لا تحسبن الله غافلاً عما یعمل الظالمون”. امید است به یمن حمایت حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه مورد عنایت کامله الهیه باشید و با مزید عزت و احترام مقضی‌المرام از این گرفتاری مستخلص و مشمول کلمه مبارکه “انهم لهم المنصورون” گردید. والسلام علیکم جمیعاً / سید محمدهادی الحسینی المیلانی»

خبرنگار: حجت ایرانی

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha