رواق حضرت زهرا(س) در حرم مطهر، گاهی در روزهای یکشنبه و پنجشنبه رنگ دیگری به خود میگیرد؛ رنگ سپید چادر عروسها و سرخ گلهای دست آقادامادها. آن روز قرار بود برای بیش از ۱۰۰زوج جوان، به روزی ماندگار در تقویم زندگیشان تبدیل شود. ویژهبرنامه ازدواج دانشجویی «همسفر تا بهشت» یکی از شناختهشدهترین برنامههای ازدواج دانشجویی کشور است که با همکاری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، معاونت تبلیغات اسلامی و گروههای زیارتی اداره امور پایگاههای حرم مطهر رضوی برگزار میشود. امسال بیست و هشتمین دوره این برنامهها در حال برگزاری است؛ برنامهای که از یازدهم آبان ماه آغاز شده و به صورت هفتگی، یکشنبهها و پنجشنبهها، زوجهای جوان را به حرم مطهر امام رضا(ع) میکشاند. در ادامه روایتی داریم از حضور این همسفران به بهشت آستان رضا(ع).
حرفهایی برای زندگی مشترک
با ورود زوجها به رواق حضرت زهرا(س)، همه چیز آماده ساخته شدن خاطرهای ماندگار در دلهاست. مراسم با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز میشود و پس از آن، زیارت امینالله، رواق را در سکوتی معنوی فرو میبرد. پس از قرائت قرآن، کارشناسان حوزه خانواده برای گفتن از زیست واقعی زندگی مشترک روی سن میآیند. صحبتها حول احترام متقابل، صبر، اعتماد، گفتوگو و پذیرش تفاوتها میچرخد؛ مفاهیمی که شاید بارها شنیده شدهاند، اما این بار در فضایی گفته میشوند که مخاطبش زوجهایی در آغاز راه مشترک هستند. در ادامه، حجتالاسلام رستمی، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، در سخنانی کوتاه به نقش برنامههای فرهنگی در تحکیم بنیان خانواده اشاره و تأکید میکند: ازدواج اگر در بستر معنویت و آگاهی شکل بگیرد، میتواند به نقطه اتکایی محکم در زندگی جوانان تبدیل شود. پس از آن، مولودیخوانی حجت حسنزاده، رواق را پر از شور و لبخند میکند؛ لبخندهایی که این بار رنگ جشن دارد.
یکی از تأثیرگذارترین بخشهای برنامه، قرائت میثاقنامه است؛ لحظهای که زوجها ایستاده، با صدای بلند تعهدشان را به زندگی مشترک اعلام میکنند.
اگر این وصلت خیر است، خودت راهش را باز کن
در میان جمعیت، محمدرضا و آیه آرامتر از بقیه نشستهاند، اما روایتشان پر از فراز و نشیب است. قصه آشناییشان به دو سال پیش برمیگردد؛ زمانی که هر دو دانشجو بودند. آیهخانم سال اول کارشناسی و آقامحمدرضا در آستانه دانشآموختگی. آقامحمدرضا لبخند میزند و صادقانه میگوید: «من اصلاً توی حالوهوای ازدواج نبودم. مسئولیت زندگی مشترک برایم خیلی سنگین به نظر میآمد و خودم را اصلاً در نقش همسر کسی تصور نمیکردم». آیهخانم ادامه میدهد: «توی دانشگاه خانمی بود که خدا خیرش بدهد، بچهها را میشناخت و برای ازدواج معرفی میکرد. واسطه آشنایی من و محمدرضا هم ایشان بودند». اما جالب است هر دو، جدا از هم، در دوره انتخاب و تردید، دلشان را به آقا سپرده بودند. بعدها فهمیدند هر دو یک دعا را زمزمه کردهاند: «اگر این وصلت خیر است، خودت راهش را باز کن». آیهخانم میگوید: «جالب این بود که هر دو ما به امام رضا(ع) گفته بودیم اگر قرار است این ازدواج شکل بگیرد، اولین سفر مشترکمان بیاییم پابوسی». حالا ۱۱ماه از عقدشان گذشته و برای همین نذر، هزار و ۲۰۰ کیلومتر راه را از رشت تا مشهد، برای تشکر و قدردانی آمدهاند و همزمانی آن با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و مراسم «همسفر تا بهشت» این سفر را به خاطرهای فراموشنشدنی برایشان تبدیل کرد. آقامحمدرضا آرام میگوید: «الان که اینجاییم و این همه زوج جوان را در کنار هم میبینیم، حسمان چند برابر خوب است. انگار باید این حال خوب را ذخیره کنیم برای روزهای خستگی و دلتنگی».
پس شما بیمه شده امام رضا(ع) هستید
در میان جمعیت اما، یکی از زوجها توجهم را حسابی به خود جلب میکند. عروس خانم چادری سفید و ساده و شاخه گل رزی در دست دارد. آقاداماد نیمنگاهی به شلوغی رواق و خیل جمعیت دارد و هر چند لحظه یک بار لبخندی از سر رضایت و خوشبختی میزند. به سمتشان که میروم، لبخند هنوز روی لبهایشان نشسته است. میگویند این دومین بار است که با هم به حرم مطهر امام رضا(ع) آمدهاند. «دفعه اول، برای عقدمان بود». آقاداماد این را میگوید و عروس خانم ادامه میدهد: «با اینکه راهمان دور بود و میدانستیم مسیر و جاده خستهکننده است، اما با خانوادهها توافق کردیم عقدمان را مشهد برگزار کنیم. من از اول دلم میخواست عقدمان مشهد باشد. یکی از اولین موضوعهایی که با همسرم مطرح کردم
هم همین بود و ایشان هم خیلی زود پذیرفتند». وقتی موضوع را با خانوادهها در میان میگذارند، مخالفتی در کار نبوده؛ برعکس، همراهی و دلگرمی هم به آن اضافه میشود. عروس خانم با لبخند خاطرهای را به یاد میآورد: «بعد از مطرح کردم این موضوع با خانواده، پدرم گفت پس شما بیمه شده امام رضا(ع) هستید؛ زندگیتان در پناه آقاست، خوش به حالتان». دو خانواده، دل به جاده میزنند و راهی مشهد میشوند. مسیر با همه خستگیهایش، بعدها به یکی از خاطرههای شیرین زندگیشان تبدیل میشود. «وقتی رسیدیم مشهد، انگار یک توقف خورد به همه اتفاقات گذشته؛ بعد، همه چیز از نو شروع شد». عروس این را میگوید و داماد با تکان آرام سر، حرفش را تأیید میکند. نخستین سلام به امام رضا(ع)، خستگی جاده را از تنشان میگیرد و انگار همان جا و همان لحظه، همه سختی مسیر یادشان رفت. بعد، راهی مراسم عقد میشوند؛ در میان عروس و دامادهای دیگری که درست مثل امروز، دلشان را به آقا سپردهاند. عروس خانم با نگاهی به اطراف رواق میگوید: «آن روز هم عروس و دامادهای زیادی دیدیم؛ درست مثل حالا. انگار اینجا، جای عهد بستن آدمهایی است که میخواهند زندگیشان را در پناه امام(ع) شروع کنند». حالا، در ویژهبرنامه «همسفر تا بهشت»، کنار دهها زوج جوان دیگر ایستادهاند؛ عروس و دامادهایی که آمدهاند تا میثاقنامه بخوانند و دوباره همان عهد را تازه کنند. عهدی که یک بار، در دل جاده و با نخستین سلام به امام رضا(ع) بسته شده است.





نظر شما