تحولات منطقه

۱۸ فروردین ۱۳۹۳ - ۲۳:۳۰
کد خبر: ۲۰۰۷۰۷

چقدر ملت ایران ثروتمند است که پانصد میلیون، پانصد میلیون دلار اموالش را به حراج می‌گذارند!<BR>

گنه کرد در بلخ آهنگری...
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

دادگاهی در آمریکا که قاضی آن یک خانم است رأی به فروش آسمانخراش 36 طبقه ایرانی در محله اعیان نشین تجاری منهاتان (به مبلغ 500 میلیون دلار بهای تخمین زده شده قبلی که احتمال دارد بهای واقعی آن بیشتر از این مبلغ باشد) داده و جالبتر و گریه آورتر اینکه از این مبلغ به خسارت دیدگان و قربانیان حادثه حمله به برجهای دوقلوی نیویورک که مهاجمان عرب عربستانی و اتباع آن کشور بوده‌اند غرامت پرداخت خواهد شد!
این آسمانخراش با عظمت با صدها آپارتمان و اتاق در رژیم گذشته برای بنیاد پهلوی، در دورانی که خوش خوشان روابط شاه و آمریکا بود، خریداری شده بود.
پس از بالا گرفتن تحریم در چند سال پیش، یک دادگاه آمریکا رأی به تعطیلی مؤسسات بنیاد علوی و شرکتهای آسا در این آسمانخراش داد و پرونده به دادگاه رفت. نمی‌دانم وکلای کشور ما در دادگاه یا حضور نداشتند یا لالمونی گرفته بودند یا اصلاً ما آمریکایی‌ها را داخل آدم نمی‌دانیم و از این رو دادگاه را تحریم کردیم!
یک خانم قاضی آمریکایی رأی داده ملک دولت ایران را بفروشند و پولش را به قربانیان تروریسم از جمله عده‌ای از بازماندگان حادثه حمله به برجهای دوقلو بدهند. خواهید دید بزودی شکایات 52 تن کارمندان سفارت آمریکا که تاکنون پرزیدنت‌های آمریکا آن را بلا اقدام گذارده‌اند به جریان افتاده، ایشان هم چند میلیارد دلار غرامت مطالبه خواهند کرد!
هر اندازه در مقابل دولت آمریکا کوتاهتر می‌آییم، جری‌تر می‌شوند. نمی‌دانیم این چه سری است که دولت ما نمی‌رود به جای فشار به مردم کشور از طریق گرانتر کردن آب و برق و گاز و انواع مالیاتها از این غارتگری آمریکایی‌ها شکایت کند؟ نمی‌دانم کسانی که تنها راه مقابله با آمریکا را راه رفتن در خیابانهای امن تهران و شهرستانها و فریاد مرگ بر آمریکا می‌دانند و خاطرشان را آسوده کرده‌اند، می‌توانند دریابند پانصد میلیون دلار یعنی چه و چه نقشی در خزانه خالی ما دارد؟
به شهادت تاریخ در طول تاریخ از عصر اسکندر مقدونی به این سو ملت ایران بارها غارت شده و از هستی مالی او چیزی باقی نمانده است. تازه پیش از یورش بیگانگان هم حاصل دسترنج ملت ایران به صورت شمش‌های طلا و سکه‌های زر و سیم و اشیای طلایی مستظرفه در خزانه دربارهای هخامنشی و اشکانی و ساسانی بود و به قول ویل دورانت خوراک اغلب مردم نان جوین و پیاز و سیر خام و شوربا بوده است.
ملت ایران هر چه گرد می‌آورد یا شاهان از او می‌گرفتند یا اقوام یورشگر بیگانه. از سال 1287 ه.ش هم که چاه‌های نفت ایران در بختیاری و خوزستان فوران کرد، منافع آن نصیب شرکت نفت انگلیس و ایران شد و بخش کمی از آن که به صورت حق امتیاز به خزانه دولت می‌رسید یا به حساب شخصی رضاشاه رفت یا صرف خرید اسلحه از انگلستان و آلمان و آمریکا شد که همه آن سلاحها در شهریور 1320 بدون استفاده ماند و بخش زیادی از آن که تازه از آمریکا خریداری شده بود و کارخانه‌های اسلحه‌سازی خریداری شده از آلمان در اختیار متفقین قرار گرفت و راه آهن را هم که مستعمل و خارج از حیز انتفاع کردند و تحویل ما دادند.
وقتی نفت ایران در سال 1330 ملی شد، 28 ماه بیگانگان ما را در محاصره اقتصادی و دریایی قرار دادند و از پانصد هزار تن نفت صادراتی ایران، دلاری عاید دولت دکتر مصدق نشد.
از سال 1333 پس از عقد قرارداد کنسرسیوم، کم کم پانصد میلیون دلاری تا سال 1339 دریافت داشتیم که مبالغ عمده‌ای از آن به شرکتهای سد و جاده ساز آمریکایی و انگلیسی تقدیم گردید. پس از انقلاب اسلامی که عایدات نفتی ما در سالهای دهه 1350 به حدود 24 میلیارد دلار در سال رسیده بود امید می‌رفت ملت ایران سرانجام از این نمد یعنی طلای سیاه خود، بهره‌ای ببرد و سربرهنه خود را بپوشاند، اما جنگ عراق با ایران این فرصت را هم گرفت. در بیست سال اخیر تا حدودی جبران مافات شد و موج سازندگی کشور را فرا گرفت. دیدید چقدر جاده و بزرگراه و سد و تونل و پل ساخته شد. چقدر ساختمانهای عام‌المنفعه و دانشگاه و بیمارستان ساخته شد. داشتیم نفسی می‌کشیدیم که بازی تحریم پیش آمد و امروزه دولت غارتگر و بی‌معرفت و بی‌وجدان ایالات متحده آمریکا که رئیس جمهورش برای ملت ایران پیام تبریک سال نو می‌فرستد هر روز حقه و بامبولی وضع کرده از استرداد اموال بلوکه شده مردم ما خودداری کرده ساختمان متعلق به ایران را به ثمن بخس می‌فروشد.
ظل السلطان روزی دستور داد به یک یاور دزد که پول سربازان را خورده و پنجاه هزار تومان رشوه گرفته بود صد تا توسری بزنند، دستور داد او را به میدان نقش جهان آوردند، 21 هزار سرباز جمعی قشون ظل السلطان آب دهان به صورتش انداختند. بعد دستور داد با اردنگی و پس گردنی از قشون بیرونش کنند.
صبح آن روز شخصی او را دید و گفت خاک بر سرت، هنوز زنده‌ای با آن همه اخ تف و آن همه توسری؟
گفت: عجب خری هستی تو، پنج قران دادم رفتم حمام خودم را قشنگ لیف و صابون زدم، لباسم را هم دادند شستند، پاکیزه شد درجات و علایم نظامی را کندند. الان آن را می‌پوشم و می‌روم دو سه ماه شیراز برمی‌گردم همه موضوع را فراموش می‌کنند، در حالی که پنجاه هزار تومان برایم مانده است! ظل السلطان اگر عقلی داشت، پولهایم را می‌گرفت. حالا دل ما خوش است به شعار دادن. او هم می‌رود 500 میلیون دلار به ما ضرر می‌زند لقمه از گلوی زن و بچه‌های ایرانی درمی‌آورد.
خیال می‌کنید از فریادهای ما ککش می‌گزد؟ وا... نه، با... نه! باید فکر اساسی کرد و آن میلیاردها دلار را از حلق عموسام بیرون کشید.

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha