تحولات منطقه

قدس آنلاین – هنگامه طاهری- احمد ناطقی گفت: دنیا ما را متهم می کند به ساختن بمب اتم و ما میلیاردها تومان هزینه می کنیم که ثابت کنیم صلح طلب هستیم و بمب نمی سازیم اما متولیان فرهنگی ما به این فکر نمی کنند که کتاب حلبچه را به عنوان مصور بزرگترین فاجعه قرن چاپ کنند و رایگان به مردم دنیا بدهند و مردمان کشورهای سلطه گر را در مقابل دولتهایشان قرار دهند

عکاس عکسهای ماندگار حلبچه امروز کجای جامعه عکاسی ایستاده؟
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین ،احمد ناطقی سال 1337 در جنوب تهران متولد شد. فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، و در سال 1382 موفق به دریافت درجه دکترای هنری گردید.
عکاسی را از دهه ی پنجاه در دوره ی نوجوانی آغاز و در سال های 1357 تا 1361 به صورت آماتور از وقایع انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی عکاسی کرد.
از سال 1362 به عنوان رئیس اداره ی عکس خبرگزاری جمهوری اسلامی، عکاسی حرفه ای را آغاز نمود و در طول دوران جنگ 8 ساله ایران و عراق به عنوان یکی از عکاسان مشهور جنگ، آثار زیادی را به ثبت رساند. وی تا پائیز 1384 نیز مدیریت خانه عکاسان ایران و عضویت شورای ارزشیابی هنرمندان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده داشت.
ناطقی در سال 1379 اولین نمایشگاه انفرادی خود را با موضوع مستند اجتماعی با عنوان تولد در زندان برپا کرد که کتاب آن با همین عنوان توسط خانه عکاسان ایران، چاپ و منتشر شد.
پس از آن کتابی فاخر و نفیس از کنگره ی بزرگ اسلام «حج» در عربستان را به نام مشقِ عشق منتشر کرد، این مجموعه به زعم بسیاری از کارشنان فرهنگی ـ هنری به عنوان اثری بی نظیر و بی بدیل در عکاسیِ حج به شمار می آید.
از او اثر فاخر دیگری که تصاویر نمایش سوئیت سمفونی اجرا شده در تالار وحدت است، باعنوان رسول عشق و امید به چاپ رسیده است.
آخرین نمایشگاه وی به صورت خیابانی، بدیع و شگفت انگیز 21 سال پس از فاجعه حلبچه در سال 2009 میلادی در همان محل وقوع حادثه برگزار گردید که با استقبال رسانه ها مواجه شد.  وی پس از برگزاری نمایشگاه در حلبچه، به مدت دوسال در جستجوی افراد زنده درتصاویرش بود؛ وی سرانجام با یافتن 7 تن از افرادی که در مشهورترین عکسهایش دیده می شدند، عکسهائی از آنان تهیه کرد و مجموعه ی عکسهای فاجعه حلبچه را به همراه تصاویر نمایشگاه خیابانی و عکسهای مقایسه ای، در کتاب صدای سکوت با سه زبان کردی فارسی و انگلیسی به چاپ رساند.
وی معتقد است عکاسی مستند اجتماعی از مهم ترین شاخه های عکاسی است که نقش به سزائی در تحولات اجتماعی دارد.
احمد ناطقی در سال 1385 به عنوان چهره ماندگار جنگ شناخته و موفق به دریافت تندیس ایثار و شجاعت گردید. وی در سال 1388 نیز نشان عالی هنرهای تجسمی ایران را دریافت کرد.آنچه در زیر می خوانید ماحصل گفتگوی خبرنگار قدس انلاین با اوست:

جناب ناطقی شما که هم در دوران جنگ بودید و هم پس از آن, جایگاه عکاسی را در آن دوران و پس از آن چگونه می بینید؟
هر انقلاب و جنگی استعدادهای بالقوه ای برای رشد و تحول هنر دارد. هر انقلابی می تواند هر هنری را متحول کند؛ در انقلاب و جنگ ما هم یک سری عکاسان رشد کردند و عده ای عکاسی را با انقلاب شروع کردند و با جنگ ادامه دادند ولی از آنجائیکه این شکل تجربی غیر آکادمیک بود؛ منجر به یک عکاسی پیشرو نشد .اگر روند عکاسی در دنیا را بررسی کنیم، می بینیم در دوران جنگ یا انقلاب هرگاه عکاسی به طرف آکادمیک شدن رفته آن عکاسی تحول پیدا کرده، در حالیکه این اتفاق در عکاسی ما نیفتاد و متحول نشد. من به جرات می گویم پس از جنگ عکاسی ما به شدت افول پیدا کرد و امروز عکاسی خبری ما عکاسی فشلی است. این به آن معناست که در کشور ما عکاسی جایگاه برجسته ای در دنیا ندارد . چرا که متولیان فرهنگی ما تسلط لازم وکافی بر این حوزه از هنر را ندارند .
شما با شهید آوینی هم در جنگ آشنا شدید در عکاسی چقدر از شهید آوینی تاثیر گرفتید؟
با تفکراتش آشنا هستم و هم فکر آوینی ام اما فرصت نشد اوقاتمان را خیلی با هم بگذرانیم؛ با این حال نگاهم با نگاه او هیچ تلاقی ندارد.
البته ما در حوزه هنر تفکراتی همچون  تفکرات شهید آوینی کم نداشته ایم، اما از آنجا که رسانه هائی مانند فیلم و سینما در جامعه به واسطه جنس و نوع کارکردش از مخاطب بیشتری برخوردار است ، صاحب تفکر بروز پیدا می کند و لی درحوزه هایی مثل هنر تجسمی، این فرصت برای بروز و معرفی صاحب اثر کمتر مهیا می شود. به هر حال تفکرات من و شهید آوینی در راستای تفکرات حضرت امام ره بود.
آقای ناطقی چرا اینقدر در جامعه عکاسان کم رنگ شده اید؟
ببینید من خانه عکاسان ایران را طی 20 سال از یک صندلی تبدیل کردم به خانه عکاسان ایران که حداقل هر دو هفته یک بار روی آنتن میرفت و در خاورمیانه در نوع خود بی نظیر بود. آمدند کسی را در راس آن گذاشتند که نه ظرف 20 سال بلکه ظرف 5 سال آن را تبدیل به یک مخروبه کرد و به شکلی در آورد که دیگر کسی شناختی از آن ندارد. همین می شود که من می آیم کنار و به کارهای شخصی خودم می پردازم .امروز من به انتشار آثار خودم مشغول هستم و هرچند این کار می تواند برای بخش کوچکی از جامعه فرهنگی کارکردی باشد؛ اما در نهایت این شخص من هستم که از منظر ارائه کارهای خودم منتفع شده ام اما بهتر است توانائی های افراد به جای آنکه در راستای اهداف شخصی باشد در خدمت کلان نظام باشد,  با این حال به زعم کارشناسان و صاحبنظران مشق عشق به عنوان فاخر ترین کتاب حج، توسط من تالیف شده است. کتاب امام حسین آماده چاپ است و....

بعد از 21 سال به حلبچه رفتم و پس از برپائی نمایشگاه در محل فاجعه، 7 نفر از بازماندگانی که تصاویرشان را در آن زمان گرفته بودم پیدا کرده  و دوباره در همان لوکیشن از آنها عکس گرفتم این مجموعه با عکسهای اصلی تبدیل به کتاب منحصر به فردی با عنوان صدای سکوت شد، هنگام سخنرانی من در کنفرانس نسل کشی در کردستان عراق، این کتاب در دست تمام مدعوین خارجی و داخلی بود اما جایگاه آن درمحافل فرهنگی ایران کجاست و کجا از آن حرف می زنند؟ درایران حتی کسی نمی خواهد درباره آن صحبت کند و من نمی دانم چرا؟!

بارها گفته ام: دنیا ما را متهم می کند به ساختن بمب اتم و ما میلیاردها تومان هزینه می کنیم که ثابت کنیم صلح طلب هستیم و بمب نمی سازیم؛ اما متولیان فرهنگی ما به این فکر نمی کنند که می شود کتاب حلبچه را به عنوان بزرگترین فاجعه قرن چاپ کنند ورایگان به مردم دنیا بدهند و مردم کشورهای سلطه گر را در مقابل دولتهایشان قرار دهند . و به آنها بگویند که دولتمردانشان تمام این سالها به آنها دروغ گفتند و خودشان سازنده بمب های اتم هستند ! بیایید به جای این همه کنفرانس و نشست , این کتاب را بدهید به دانشجویان دانشگاه های آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و کشورهائی که با ارسال سلاحهای کشتار جمعی به کشورهای دیگر آنان را از حق زندگی محروم می کنند..این کار سختی است؟


شنیده ایم در اربیل خیلی ها اسم بچه هایشان را احمد گذاشته اند. درست است؟
یکی از همان هفت نفری که من از آنها عکس گرفتم باردار بود و بعد که به دنیا آمد اسم بچه اش را گذاشت احمد.
مثل این که در حلبچه فرد محبوبی هستید و مورد استقبال قرار می گیرید بعد از واقعه حلبچه چه زمانی به آنجا رفتید ؟
21 سال پس از واقعه حلبچه به آنجا رفتم و تحول غیر متعارفی آنجا افتاده بود . چون من طی این سالها ارتباطی با حلبچه نداشتم و به آنجا نرفته بودم عکاسی به نام اُوزترک که ترکِ کرد زبان بود دو سه روز پس از حادثه وقتی خبرنگاران خارجی را برده بودند آنجا او هم رفته بود که عکسی از همان صحنه گرفته بود البته قابل مقایسه با عکسهای من نبود چون روی جنازه ها پودر پاشیده بودند و جنازه ها متلاشی شده بود . و یک عکس او در مسابقه ورد پرس هم شرکت کرده بود و مقام دوم آورده بود . بعد او ادعا کرده بود که عکسهای حلبچه مال اوست و همه او را به عنوان عکاس حلبچه می شناختند . دوربینش را در موزه حلبچه گذاشته بودند و رییس جمهور عراق هم تقدیر مالی خوبی از او کرده بود . وقتی من  به سفارش همسر رییس جمهور عراق برای ساخت فیلم مستند شبکه خاک  به حلبچه رفتم شرایط خیلی متفاوت شد و اُوزترک به نوعی از من فرار می کرد .آن موقع رفتم سراغ آدمهایی که هنگام واقعه حلبچه کوچک بودند و عکسشان را گرفته بودم و بزرگ شده بودند آنها من را کاملا می شناختند مخصوصا وقتی کتاب صدای سکوت چاپ شد شرایط خیلی فرق کرد و مردم به شدت به من لطف داشتند.
شما چطور می توانید عکسهای ناب از لحظه های خاص بگیرید آیا لحظه ها را پیش بینی می کنید ؟
کسی در باره یکی از عکسهای من که جهانی شد و در دنیا منشر شد پرسید که چه مدت طول کشید که این عکس را گرفتید و من پاسخ دادم مثلا 23 سال و چند صدم ثانیه.یعنی تجربه به عنوان یک عنصر مهم در ثبت آثار بزرگ به شمار می آید.ثبت هر عکس 3 مرحله دارد. قبل، هنگام و پس از آن در زمان انتخاب. برای ثبت یک عکس خوب لازم است تجربیات فراوان بینشی و علمی همراه عکاس باشد تا زمان فشردن دکمه تمام این دانش یکباره به یاری او بیاید.البته انتخاب و انتشار عکس هم از موارد قابل توجه و موثر می باشد.

در عکاسی خبری اصطلاحی داریم بنام شانس حضور. شاید آن موقع من نبودم در حلبچه و یک عکاس دیگری بود . و به هر حال لطف خدا هم شامل حال ما شد و شانس حضور یافتیم . ما که آنجا بودیم  دو کار انجام دادیم از یک طرف یک عده آدم را سوار وانت کردیم و نجات دادیم و از طرف دیگر به عکاسی و ثبت خبر مشغول بودیم . آقای  سعید صادقی هم  به عنوان عکاس ,هدایت بهبودی خبرنگار,و یک خبرنگار و راننده هم از همدان  همراه یکدیگر بودیم . 

 

شما شیمیایی نشدید؟
چرا .
شما کار بزرگی کردید.
نمی دانم خدا می داند . در لحظه عکاسی دیدم بچه ها ماسک زده اند من هم زدم ولی بعدا ماسک را در آوردم تا بتوانم بهتر عکاسی کنم.
عکس خاص و برجسته دیگری هم دارید؟ 

        عکس دیگری هم دارم که به نظرم خاص هست . در محلی که مجروحان و بازماندگان را با هلیکوپتر به خارج از منطقه منتقل می کردند ؛ کودکان زیادی بودند که پدر و مادرهای خود را یا گم کرده بودند ؛ یا کشته شده و یا مجروح بودند و پریشانی آنها، امداد گرها را سردرگم کرده بود؛ من برای کمک کردن به این شراط داخل ساک دوربینم دنبال چیزی می گشتم ؛ به ناگهان بسته ای بادکنک پیدا کردم ، آنها را باد می کردم و به دست بچه ها می دادم و آنها تا حدی قابل کنترل شده بودن . در همین شرایط عکس دسته جمعی هم از آنها گرفتم که فکر می کنم به عنوان یک عکس خبری قابل اعتنا به حساب می آید.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ملک پوريان IR ۱۷:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۶
    5 0
    براي سلامتي استادناطقي عزيز هميشه دعا مي کنم واميدوارم هميشه سلامت باشند من دوستدارايشانم وهميشه خودراشاگردايشان مي دانم.