و دستی به سر و گوش یک بانوی نظافتچی واقعاً زشت و بیریخت و بدقیافه و قطور اندام در هتلی در نیویورک زد. نافیساتو [بخوانید خانم نفیسه دیالی یا «دیاله] که به دادگاه شکایت کرد و این رجل بدشانس را گرفتند و تمام جراید عکسش را چاپ کردند و آبرویش را بردند و به اینکه همسر و اولاد داشت به جرم ایجاد مزاحمت برای خانم خدمتکار مهمانخانه که کار میکرد و منت حاتم طایی نمیبرد هفتهها محاکمهاش کردند.
هر چی میگفت: بابا یکدفعه شیطان فریبم داد و این ضعیفه به هوای گرفتن انعام عور و اطوار و ناز و کرشمه میآمد و عشوهگری میکرد و با اینکه رنگین پوست و بیقواره بود در اتاقم سبز شد و دلبریها کرد و گولم زد و من نبودم، دستم بود، تقصیر آستینم بود؛ حرفش را گوش ندادند نام کاملش را هم نوشتند آبرویش را بردند.
1- همسرش درخواست طلاق کرد که آبروی مرا بردی بیشرف جلف بعد از چهل سال زندگی زناشویی، کلفت باز شدی؟! از من و بچههایت شرم نکردی، پررو جلف!
2- ناچار به استعفا از صندوق بینالمللی پول شد.
3- موضوع نامزدی او برای ریاست جمهوری فرانسه منتفی شد و فرانسوا اولاند فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه داوطلب گردید و رئیس جمهور شد و حرمسرا در کاخ الیزه و ییلاقات اطراف آن تشکیل داد و هر صبح ترک موتور افسر پلیس محافظ خود مینشست و سراغ سومین یار که برایش آپارتمانی مجلل اجاره کرده بود میرفت و بین راه افسر پلیس را وادار میکرد از موتورسيكلت پیاده شود و برای سرکار خانم معشوقه آقای رئیس جمهور باگت تازه از تنور درآمده و شیر و سرشیر و خامه و گرواسان (نان فرانسوی کشمش و پسته دار شیرین) خریداری کند.
فرانسوا اولاند حرمسرای سلطان سلیمان قانونی را (چقدر هم قانونی بوده) راه انداخت. فقط یک مجله هفتگی آبرویش را برد و قضایا به حال خود بازگشت و البته سه اهل حرمش حرمخانه را ترک گفتند و رهایش کردند. بیچاره دومینیک استراس کان غلطی نکرده، هزار بلا سرش آمد چاپ اسم و اسم خانوادگی با عکسهای نصف صفحهای. حالا گزارش دادهاند (البته خبرگزاریها) که این سوزمانی بدکردار، دومینیک استراس کان عجب ناقلایی است. دادگاهی در فرانسه در حال محاکمه اوست، زیرا این داوطلب مقام ریاست جمهوری فرانسه متهم شده عدهای از زنان ناخوشنام برای حضور در مجالس مهمانیهای خود در پاریس، لیل، واشینگتن لابد از بودجه صندوق جهانی پول استخدام کرده است!
علت استخدام این خانمهای محترمه در کیفر خواست دادگاه اعلام نشده است، اما نویسنده که آرشیو کاملی از مطبوعات داخلی و خارجی در 70 سال گذشته حتی 80 و 90 و 100 سال دارم، حدس میزنم در میان مشتریان صندوق جهانی پول عدهای از شیوخ و شاهزادگان کشورهای عربی خاورمیانه بودهاند که دومینیک استراس کان رگ اخلاق آنان را در دست داشته و میدانسته چقدر از معاشرت با زنان موطلایی خوشحال میشوند و حاضرند هر نوع کمکی به صندوق جهانی پول بکنند.
در سال 1953/1332 یکی از این شیوخ که فرمانروای امیرنشین کوچکی در ساحل جنوبی- خلیج فارس بود سفری به پاریس کرد و قصد یک هفته اقامت در آن شهر را داشت. به او توصیه کردند سری به شهرهای ساحلی نیس و کن بزند و حمام آفتاب گرفته کمی آب تنی و شنا و سیر آفاق وانفس کند! حضرت شیخ پایش که به کنار دریا رسید اعلام کرد تمام بیماریهایش برطرف شده و ضرورت تمام دارد برای مطالعه در نهادهای اجتماعی اروپا و شناخت تمدن و علل پیشرفت صنعت توریسم شش ماه در نیس و شش ماه در کن جاخوش کند!
البته او میلیونها دلار خرج می کرد و حساب کردند مبالغی که در روز خرج هتل و تفریح و تفرج و دادن هدایا به خوبرویان و آشنایی با صنعت و تمدن اروپا میکند، هر روز برابر یک سال حقوق پرزیدنت ریاست جمهوری وقت فرانسه است. حالا این بنده خدا آمده به جامعه اروپا کمک کند چند معاشر خوب دعوت کرده، دل شیوخ محترم عرب را که این روزها اغلب عزادار و سیاه پوشاند (در ضایعه اعلیحضرت ملک عبدا... پادشاه سعودی) تسلی داده آرامش و قرار را به وجودشان برگردانند. دیدید چه آبرویی از او بردند. اقلاً نکردن عذر بیاورند بیاعتنایی و عدم آشنایی به رسوم فرهنگی محل باعث لیز خوردن و افتادن جناب دومینیک استراس کان در استخر زنانه محلی شده است! کاش لااقل اسمش را به صورت «د.ا.ک» بیان میکردند که آبرویش نرود.
نظر شما