۲۶ دی ۱۳۹۰ - ۲۲:۳۴

کد مطلب: ۲۹۰۴۰

صفحه کفشدوزک روزنامه قدس 27 دی

یک قصه کوچولو ؛ هزار تا کفش

لیلا خیامی - کفشدوزک توی مغازه اش نشسته بود و به هزار تا کفش لنگه به لنگه ای که دوخته بود، نگاه می کرد. خیلی ناراحت بود. هیچ کس دلش نمی خواست کفش های لنگه به لنگه بخرد. خب، کفشدوزک پیر شده بود و چشم هایش خوب نمی دید.

زمان مطالعه: ۱ دقیقه

رنگ ها را اشتباه می کرد. اشتباهی می برید و اشتباهی می دوخت. برای همین کفش هایش لنگه به لنگه شده بود. او با خودش گفت: «اگر یک نفر پیدا می شد و کفش های مغازه ام را می خرید. دیگر کار نمی کردم. بازنشسته می شدم و می رفتم دور دنیا را بگردم.» بعد سرش را انداخت پایین و گفت: «ولی الان که پول ندارم. باید پول در بیاورم» و به کفش های لنگه به لنگه توی مغازه اش نگاه کرد و آه کشید. همین موقع سر و کله یک هزار پا جلوی مغازه پیدا شد. وای هزارپا کفش نداشت. کفشدوزک با خوشحالی دوید دم در مغازه و گفت: بیا کفش بخر. من هزار تا کفش دارم که فقط به درد تو می خورند.
هزارپا آهی کشید و گفت: من که پول ندارم. کفشدوزک سرش را انداخت پایین و به پاهای هزارپا نگاه کرد. یک کمی فکر کرد و خندید و گفت: ولی پا که داری. من کفش هایم را می دهم به تو عوضش تو من را سوار پشتت کن و با هم دوتایی دور دنیا را بگردیم.
بعد هم با خوشحالی گفت: کفش های من خیلی محکمند اگر دور دنیا را هم بگردی، خراب نمی شوند. هزارپا خندید و قبول کرد. یکی یکی کفش ها را پوشید. یکی و دو تا و سه تا و... هزار تا. خیلی قشنگ شد . با خوشحالی خودش و کفش های لنگه به لنگه رنگارنگش را توی آینه نگاه کرد و گفت: خیلی قشنگ شدم، حالا وقت سفر است.
کفشدوزک خندید . مغازه اش را تعطیل کرد و پرید روی پشت هزارپا. هزارپا و کفشدوزک خوشحال و خندان رفتند و رفتند و دور دنیا را با هم گشتند و گشتند.

سلام، کوچولوهای عزیز! امیدوارم خوب باشید. شما درباره امام حسین(ع) و شهدای کربلا چه می دانید؟ حتماً می دانید مردم برای امام حسین(ع) و یاران او عزاداری می کنند. شما می توانید از بزرگترها درباره کربلا و شهادت امام حسین(ع) سؤال کنید. آنها در این باره به شما کمک می کنند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فکر کنید ؛ فکر می کنید کدام جمله مربوط به کدام عکس است؟
1- گردن درازی دارد و می تواند برگ های نوک درخت ها را بخورد
2- شکارچی خوبی است و صدایش این جوری است: غرررررر
3- شبیه اسب و الاغ است، ولی بدنش پر از خط است

برای این کار، با کمک بزرگترها کاغذهای به رنگ زرد و قرمز و نارنجی رو ببرید.
از کاغذها ، روزنامه ها، کتاب های مختلف که احتیاج ندارید و کاغذهای کادو می توانید استفاده کنید حتی می توانید کاغذها را رنگ نمایید و شبیه برگ ببرید. بعد سعی کنید با رنگ قهوه ای تنه درخت را درست کنید و بچسبانید.
این هم درخت زیبای پاییزی

برف

امیر پورحسین
برف می باره دوباره
دونه دونه رو بوما
یه دونه بچه گربه
اومده خونه ما

رفته کنار دیوار
دوباره غصه داره
چرا تو برف و سرما
لباس گرم نداره

باید بره به خونه
کاپشنشو بپوشه
تا وقتی برف می باره
قایم نشه یه گوشه

جوراب

معصومه سادات وزیری
می خوام برم مهمونی
اما جوراب ندارم
نمی دونم چه جوری
کفشمو در بیارم

اگه برم مهمونی
با این جوراب پاره
همه می گن که رو پاش
یه سیب زمینی داره

ووقتی مامان می رفت بیرون گفت: حواست به داداش کوچیکت باشه. نگاهش کن، ببین چی کار می کنه. منم از صبح دنبالش راه افتادم و نگاهش کردم؛ وقتی روی دیوار خط خطی کرد، وقتی روی پتوی تختش خراب کاری کرد، وقتی گلدون مامان رو شکست و وقتی که غذاشو چپ کرد روی قالی. از بس نگاهش کردم خسته شدم و چشمام درد گرفته. خدا کنه مامان زودتر برگرده.

- خرگوش علفخوار است.
- خرگوش ها خیلی سریع می دوند.
- دست های خرگوش از پاهایش کوتاه تر است.
- در زمستان پوست بدن خرگوش سفید می شود، اما در تابستان دوباره قهوه ای یا خاکستری می شود.
- خرگوش عاشق زمین ها و محصولات کشاورزی است.
- خرگوش ها شش سال عمر می کنند.
- دشمن آن ها روباه، مار و عقاب است.
- خرگوش ها بیش از 44 نوع هستند.