کلهر فعالیت خود را از دهه شصت و با حضور در مجلههای رشد، در حیطه ادبیات داستانی کودک و نوجوان آغاز کرد و از اواخر دهه ۸۰ به طور جدی به داستاننویسی بزرگسالان رو آورد؛ همچنین او اولین کسی است که به طور جدی رمان فانتزی برای نوجوانان نوشته است.
فریبا کلهر در سال ۹۰ با انتشار چند رمان عاشقانه، فعالیت حرفهای خود را به عنوان یک رماننویس بزرگسال نیز آغاز کرد. اخیراً رمانی با عنوان «سنجاقکی نشسته بر کف استخر» که بر اساس زندگی شهاب الدین سهروردی نوشته شده توسط نشر آموت و برای گروه سنی نوجوان منتشر شده است. به انگیزه انتشار این رمان گفتوگویی با این نویسنده انجام داده ایم که میخوانید:
چرا خواستید شخصیت سهروردی را بستر روایت داستانیتان قرار دهید؟
- من اول با قصههای رمزی و حکایتهای عرفانی سهروردی آشنا شدم، بعد سراغ فلسفه و زندگیاش رفتم. قصهها و حکایات سهروردی بسیار پیچیدهاند، اما هر مقدار که از آنها برداشت کنی باز هم سیرابت میکنند. من شیفته اسم قصههایش شدم.بیش از همه «آواز پر جبرئیل»، این اسم برایم شعری خیال انگیز بود که مثل یک پنجره برایم باز شد و من توانستم دنیایی از حرفها و خیالهای زیبا را ببینم. اسم کتابهای دیگر هم به همان اندازه اولی خیال را تحریک میکرد:«عقل سرخ»،«صفیر سیمرغ» و... .
وقتی سراغ خود قصهها رفتم دیدم، چطور سهروردی توانسته در یک حکایت معانی عمیقی جا بدهد و بازهم بیشتر شیفتهاش شدم. سهروردی از متفکران تأثیرگذار است. مکتب اوهم فلسفه است،هم فلسفه نیست. فلسفه است، چون به عقل اعتقاد دارد. عرفان است چون کشف و شهود و اشراق را بلندمرتبه ترین مرحله شناخت میداند.با وجود این همه ویژگی و اینکه هیچ زندگینامه و داستانی قابل توجهی دربارهاش نوشته نشده بود، تصمیم گرفتم زندگینامهاش را بنویسم.
چرا نوجوان امروز که دنیای مجازی احاطهاش کرده، باید زندگی شیخ اشراق را بخواند. آیا میتواند با انسانی که قرنها پیش میزیسته هم ذات پنداری کند؟
- سهروردی در نوجوانی شیفته سفرکردن بود. نمیخواست اسیر یک دهکده باشد و همین میل به سفر، زندگیاش را دگرگون کرد. این چیزی است که نوجوان ما باید دربارهاش بیشتر بداند و جرات و جسارت بیشتری برای تغییر زندگی داشته باشد. مهم نیست سهروردی چند قرن پیش زندگی میکرده، مهم هسته تفکرها و روش زندگی او و دیگر بزرگان و متفکران است که شاید هیچ وقت کهنه نشود. مهم آشناکردن نوجوانها با جوهر و درونمایه زندگی بزرگان است. اینکه چه لباسی میپوشیدهاند و یا تبلت داشتهاند یا نه مهم نیست.
شما در جایی از داستان گفته اید: «خواندن، پرسیدن، عبادت کردن، دیدن و شنیدن؛ روزهای نوجوانی شهابالدین این طور میگذشت.» این جمله ارایه تصویری از زندگی نوجوانی است که قرنها پیش میزیسته، تصویری متفاوت و گاهی مقابل تصویر زندگی نوجوان امروز. این تفاوت و تقابل در داستان چگونه حل میشود تا مخاطب از شخصیت و فضای داستان دلزده نشود و او را با دنیای پر رمزو راز سهروردی همراه کند؟
- آشناشدن با روش زندگی مردمان نسلهای پیش یکی از جذابیتهای زندگی امروز است. هنوز که هنوز است ما دوست داریم بدانیم انسانهای اولیه چطور زندگی میکردهاند و سرگرمیشان چه بوده است و چیزهایی از این دست. نوجوان امروز دوست دارد بداند در گذشته مردم و همسن وسالهایش چطور زندگی میکردهاند و حالا جایگاه او در دنیا کجاست. اتفاقاً نوجوانی سهروردی نباید زیاد هم برای نوجوان امروز غریب باشد. مثلاً در مورد «خواندن» که پرسیدهاید بگویم، اگر سهروردی کتابهای دستنویس میخوانده نوجوان امروز کتاب الکترونیکی میخواند. نفس خواندن که از بین نرفته و یا «پرسیدن» ، ذهن نوجوان امروز پر از سوال است. به نظر میرسد فقط ظرف زندگی تغییر میکند و درونمایه و جوهر زندگی ثابت است و فقط لباسش عوض میشود. در هر حال یکی از کارکردهای زندگینامههای تاریخی آشناکردن مخاطب با شیوه و روش زندگی و تفکر پیشینیان است.
پرسشی پشت جلد کتاب مطرح کردهاید که در صورت امکان به آن پاسخ دهید. چه طور سراغ نوشتن قصه زندگی کسی رفتهاید که انسان امروز از زندگی او چیزی نمیداند و البته پاسخ شما این بوده که تخیل سراغ شما آمده است. در نوشتن این اثر تخیل چقدر بر واقعیت پیشی گرفته است؟
- اگر به منابعی که زندگی سهروردی را نوشتهاند مراجعه کنید، چیزی در حدود ده پانزده خط بیشتر گیرتان نمیآید. بقیهاش توضیح و توصیف فلسفه و کتابهای اوست. اما مجموعه این دانستهها میتواند نویسنده را به دستاورد قابل توجهی برساند، به شرط آنکه خلاقیتش را به کار بیندازد و جاهای خالی زندگینامه را با خیال پر کند.
در این کتاب زندگی سهروردی را با زبانی ساده بیان کرده و وارد مسایل فلسفی نشدهاید. به عنوان نویسنده چه طور به دام مسایل فلسفی در نوشتن این داستان نیفتادید و توانستید او را اینگونه توصیف کنید؟
- فلسفه و افکار سهروردی به راستی پیچیده است و فهمش مستلزم گذراندن چندین ترم دانشگاهی و شاگردی کردن. یکی از موضوعات مورد علاقه من همیشه فلسفه بوده است. خیلی فلسفه میخوانم اما دانستههایم کم است. حالا با این دانستهها چطور باید میرفتم سراغ افکار سهروردی؟ تنها راهی که جلویم بود این بود که فقط روی کلیت افکار او تمرکز کنم و بیش از همه روی کلمه «نور» که به نحوی اساس و جوهر حکمت اشراق است تاکید کنم. کار برای مخاطب نوجوان هم این مجوز را به من میداد که وارد جزئیات و پیچیدگیها نشوم؛ این شد که درهای مغزم را به روی خیال باز و داستان سازی کردم.
داستاننویسی بر اساس یک شخصیت تاریخی و واقعی نویسنده را با چه مسایلی روبهرو میکند؟
- کاری طاقت فرساست.اینکه سراغ شخصیتی بروی که تاریخ حرف زیادی درباره زندگی خصوصیاش نزده بدون اغراق نیروی محرکی به قدرت عشق میخواهد. هم باید شخصیت تاریخی را بشناسی هم دوره تاریخیاش و هم تأثیر گذاریاش را. این شخصیت اگر فیلسوف و حکیم باشد کار بسیار سختتر است، چون سردرآوردن از فلسفه و حکمت کار هر کسی نیست و سالها مطالعه و تحقیق را میطلبد.
کمیاز فضای داستان فاصله میگیریم. شما در هر دو حوزه نویسندگی برای گروه سنی بزرگسال و یا نوجوان پرطرفدار هستید. برای خود شما نوشتن برای گروه سنی بزرگسال لذت بخش تر است یا نوجوان ؟
- برای اولین بار که رفتم سراغ رمان بزرگسال حال و روز خوابزدهها را داشتم، یعنی نمیدانستم وارد چه وادی متفاوتی شدهام. نوشتن برای بزرگسال جزئی از یک کل یعنی « نوشتن» بود و هست. من فقط مینوشتم، همین. مخاطبها و منتقدان بودند که نوشتن برای نوجوان و بزرگسال را تفکیک میکردند و من تازه انگار از خواب بیدار شده باشم به کاری که شروع کرده بودم فکر میکردم، یعنی موقعی که دیگر دوتا کتاب بزرگسال نوشته بودم. کتاب شوهر عزیز من با آگاهی کامل نوشته شد. یعنی پیش خودم هم نویسنده بزرگسال به حساب میآمدم. کتاب عاشقانه هم با همین حس و حال نوشته شد. حالا در آستانه تمام شدن رمان پنجمی که برای بزرگسالان مینویسم، دیگر همه جا رمان نویس بزرگسال به حساب میآیم. اینکه رماننویسی برای نوجوان خوشحال ترم میکند یا بزرگسال جوابش سخت است. رماننویسی برای نوجوانان، پیشه سی ساله من بوده است. من رمانهای زیادی برای نوجوانان نوشته و توانستهام نواوریهایی داشته باشم و امید دارم که بتوانم کارهای بهتری هم بنویسم، اما در وادی بزرگسال هنوز نتوانستهام مدعی باشم. کتابهایم چندین بار چاپ شده، اما هنوز نتوانستهام مهر خودم را پای رمانهای بزرگسالم بکوبم؛ اتفاقی که در رمانهای نوجوانم افتاده و پای همهشان با افتخار میایستم و از تک تک آنها دفاع میکنم.
در حال حاضر برای کدام گروه سنی مینویسید؟
- برای هر دو گروه. در حال بازنویسی رمان بزرگسالی هستم که مدتهاست درگیرش هستم و همزمان رمان نوجوانی هم دارم که بزودی تمام میشود.
نظر شما