قدس آنلاین/ محبوبه علی پور: بنابر نتایج حاصل شده از پیمایش شیوع شناسی بیماریهای روانی در کشور که در سال 90 انجام شده است، اختلال افسردگی در جمعیت عمومی 7/12 درصد بوده و 4/15 درصد زنان اختلال افسردگی اساسی دارند، این در حالی است که 2/10 درصد مردان به این بیماری مبتلا هستند. گرچه عوامل مختلفی در بروز مشکلات سلامت روان زنان اثرگذاراست، اما براساس آخرین گزارشهای سازمان بهداشت جهانی، بیش از 50درصد سلامت روانی ریشه در عوامل اجتماعی دارد، اما جامعه ما تاچه حد به سلامت روان زنان اهمیت میدهد؟
* نبود برنامه برای تأمین سلامت زنان
کلید را که در قفل در میچرخاند، چشمش به انبوه وسایل مجلل خانه میافتد که گوشه و کنار پارکینگ رها شده است. هنوز به راه پلهها نرسیده که با پیرمرد همسایه روبه رو میشود، در واقع با خاموش ترین عضو مجتمع؛ پیرمرد با اشاره به وسایل با اندوه و خشم و بیمقدمه میگوید: طفلک دختره اسمشه که یه سال خونه داری کرده، بیچاره چهار ماه هم سر زندگیش نبود. پسره معتاد بود، کریستال میکشید و هر وقت بودن، دعوا میکردن... پسره کار هم نداشته، دیروز بابای دختره میگفت... .
* کاستیهای قانون یا اجرای قانون
دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران با تأکید بر ضعف در تأمین سلامت روان زنان به خبرنگار ما میگوید: بسیاری از زنان ما به ظاهر سلامتند، اما به طور تدریجی و پنهان ازنظر روانی خرد وفرسوده شدهاند، زیرا هیچ حمایتی برای آنها قایل نشدهایم.
وی میافزاید: با نگاهی به جلوههای زندگی زن ایرانی میتوان گونههای متعدد رفتارهای تبعیض آمیز وخشونت بار را دید، چنانکه در فضای خانوادگی فشارهای مختلفی را تجربه میکند، به طوری که اگر امروز زنی کتک بخورد، میگویند با گذشت زمان بهبود پیدا میکند، ولی ما نگران فشارهای روانی هستیم که این گروه به شکلهای مختلف تحمل میکنند.
این دکترای جامعه شناسی توسعه سلامت خاطرنشان میکند: سلامت روان به نحوه برخورد نظامهای حقوقی جوامع بستگی دارد، در حالی که نظامهای حقوقی در کشور ما حق چندانی برای زنان قایل نیستند و حمایتهای حقوقی وقانونی تنها بر روی کاغذ نوشته شده است. به طور مثال وقتی مردی مهریه را در زمان عقد متعهد میشود، میتواند از پرداخت آن شانه خالی کند و قانون نیز حمایت میکند، اما اگر همین مرد تعهد و بدهی به دولت داشته باشد و حتی ناتوانی وی در پرداخت بدهی به لحاظ قانونی محرز شود، به زندان میرود، اما چرا قوانین کشور نمیتواند تأمین کننده امنیت حقوقی زنان باشد؟ آیا عقدنامهها و مفاد آن سند معتبر محسوب نمیشوند و ارزش قانونی ندارند؟ آیا این رویه مردان نوعی تمسخر و تحقیر قانون شمرده نمیشود؟
دکتر اقلیما ادامه میدهد: زنان در فضاهای اجتماعی خشونتهای مختلف را تجربه میکنند، برای نمونه در بسیاری از کشورهای خارجی مردی را نمیبینید که در خیابان به زنی متلک بگوید، اگر هم اتفاق بیفتد، پلیس او را مجازات میکند، اما این تصویر در جامعه ما عادی و معمولی شده و حتی اگر شکایتی صورت بگیرد، این زنها هستند که در نهایت خطاکار شناخته میشوند.
* دولتیها زنان را نمیبینند
اوایل سال جاری دکتر ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در نشستی به مناسبت روز زن اعلام کرد که آمار سال ۹۳ نشان میدهد دو میلیون و 300هزار زن سرپرست خانوار یا بدسرپرست در کشور وجود دارند و متأسفانه ما تنها ۲۰۰هزار نفر از این زنان را که نیاز دارند، تحت پوشش داریم. همه این افراد نیاز به حمایت روانی دارند که متأسفانه در این زمینه هم کار زیادی انجام ندادهایم.
دکتر اقلیما با تأیید این نظر میگوید: طیفهای مختلف بانوان در جامعه ما با چالشهای روانی مواجه هستند و حتی گروههایی که همه بر نیازمندی آنها به حمایت افزونتر تأکید میکنند-همانند زنان بیسرپرست و بدسرپرست- از حمایتهای قابل توجهی برخوردار نیستند که مهمترین علت آن نگاه دولت و تصمیم سازان به زنهاست. و در این میان تصور میشود که زن نیاز به اشتغال ندارد، پس زمینهها برای تحقق این حق فراهم نمیشود. از این رو شاهدیم تنها 11 درصد جمعیت زنان ما شاغلند و با وجود رشد تحصیلات دانشگاهی در آنها، سهم این گروه برای ورود به بازار کار در سالهای اخیر کمتر از دو درصد رشد داشته است.
همچنین بانوان شاغل از سلامت روان مطلوب برخوردار نیستند، به طوری که این گروه علاوه بر محدودیتهایی که به لحاظ ساختاری در عرصه اشتغال دارند، در محیطهای کار نیز با توقعات و انتظاراتی رو به رو میشوند که نامعقول و غیرانسانی است و این امر فاجعه بار بوده و همه دستگاهها نیز ازآن مطلع هستند.
این آسیبشناس اجتماعی میافزاید: همواره تصور میشود زنها عامل مفسده و آسیبها هستند و با این تفکر هیچ اهمیتی بر کنترل و نظارت بر عملکرد مردها دیده نمیشود. درحالی که در شعارها تأکید میشود، زنها پرورش دهنده نسل آینده جامعه هستند، اما این زنان با چنین تنگناهایی در تأمین سلامت روان خود چگونه میتوانند نسلی کارآمد و سالم تربیت کنند؟
* جای خالی کرامت انسانی
تجربه نشان داده است، در بزنگاههایی که نقش مشارکت سیاسی زنان جدی تر میشود، فعالان این حوزه اهمیت بیشتری برای طرح چالشهای زنان در جامعه قایل میشوند. گواه این مدعا برگزاری دهها نشست و سمینار با موضوع زنان در آستانه انتخابات است که البته از قضا این روزها شاهد برپایی بسیاری از آنها در گوشه و کنار کشور هستیم، موضوعی که اکنون زنان به دیده تردید به انگیزه برگزاری آنها نگاه میکنند .
رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران با اشاره به ناکارآمد بودن این نشستها میگوید: امروزه در ساختار دولت شاهد فعالیت معاون امور بانوان در ریاست جمهوری هستیم، اما این معاونت چه برنامه حمایتی مؤثری برای زنها داشته است؟
این دکترای جامعه شناسی توسعه میافزاید: گاهی تنها به دلیل مناسبت از زنها صحبت میشود، در حالی که ما روزها را تنها به اسم میشناسیم و حرفهای زیبایی میزنیم، اما هیچ برنامهای را نمیبینیم. سالهاست که تمام دستگاهها دفتر امور بانوان دارند، اما برای حل مشکل زنها فقط حرف میزنیم. ما خانمی را به عنوان مسؤول امور بانوان نهادها به طور تشریفاتی منصوب میکنیم که حتی خود مدیران و مسؤولان آن سازمان این فرد و جایگاهش را قبول ندارند. ما در ساختار دولت نیز تجربه وزارت زنان به عنوان وزیر بهداشت ودرمان وآموزش و پزشکی را داشتیم، اما آیا پزشکان و فعالان حوزه سلامت و یا حتی دولتمردان این خانم و کارآییاش را باور داشتند؟
دکتر اقلیما میگوید: برای آسیبهای اجتماعی زنان سمینار برگزار میشود، اما این مسأله چه تأثیری بر کاهش این چالشها داشته است؟ هر مسؤولی که در نشست و مناسبتی ادعا میکند کاری برای بهبود وضعیت سلامت زنان به هر شکل انجام دادیم، تنها به مسایلی اشاره میکند که روی کاغذ نوشته شده است.
اقلیما خاطرنشان میکند: براساس تجربیات خود در حوزه آسیبهای اجتماعی دریافتم در تمام نهادها از خانواده تا فضاهای حرفهای و اجتماعی کم و بیش سلامت روان زنان به صورتهای مختلف تهدید میشود و دست اندرکاران نیز میدانند، اما همه، زنها را وادار به پذیرش این شرایط میکنند. این تفکر نیز ناشی از قوانین نانوشته مردسالاری در جامعه است، نه قانون متکی بر اسلام، زیرا محوریترین اصل در آموزههای دینی ما تأکید بر کرامت انسان است.
نظر شما