به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان :
ما در کجای این قصه ایم؟
بندگی سکه ای است که دو رو دارد، یک روی آن محدودیت است، و آن روی دیگر برخورداری؛ چنانچه کسی که بنده خدا می شود از نعمت های خاص و ویژه و دست نیافتنی، مثل آرامش، عزت، آبرو، ماندگاری و همه خوبی های دیگر برخوردار خواهد شد.
تا کی از سیم و زرت کیسه نهی خواهد ماند بنده ما شو و برخور زهمه سیم تنان [حافظ]
خداوند همگان را به عبودیت خویش فرا خوانده و آن را مسیر تقوا نامیده است: «یَا اَیُّهَا النّاس اعبُدُوا رَبَّکُم الَّذی خَلَقَکُم وَ الَّذین َمِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون َ» و تقوا را وسیلة کرامت عنداللّه قرار داده است که «اِن اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقیکُم»
و اگر عبودیت را اصلاح رابطه خویش با مقام ربوبیت بدانیم، این جز با تمسک به قرآن و اقامه فرایض ممکن نیست: «وَ الَّذین یُمَسِّکون بِالکِتاب وَ اَقامُوا الصَّلوة اِنَّا لانُضیع اَجرَ المُصلِحین» و تمسک به قرآن، که عبودیت است، یعنی رعایت حدود ربوبی که همان دین خدا و اطاعت و پیروی از نماد کامل دین که شخص شخیص رسول خدا صلی الله و علیه وآله است و فرجام نیک و جایگاه موعود و کامیابی بزرگ، که بهشت جاویدان الهی است، پاداش رهروان این طریق است: «تِلک حُدودُ اللهِ وَ مَن یُطِع اللهَ وَ رَسولَه یُدخِله جَنّات تَجری مِن تَحتِها الاَنهارُ خالِدین فیها وَ ذلِک الفَوزُ العَظیم» و مهجور گذاشتن قرآن، که تخلف از برنامه عبودیت و موجب جهل به حدود الهی، یعنی دین خدا و ستیزِ رفتاری با رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) است، فرجام شوم و عذاب خفت آور را نصیب انسان می کند: «وَ مَن یَعص اللهَ وَ رَسولَه وَ یَتَعَدَّ حُدُودَه یُدخِله ناراً خالِداً فیها وَ لَه عَذاب مُهین»
بندگی سکه ای است که دو رو دارد، یک روی آن محدودیت است، و آن روی دیگر برخورداری؛ چنانچه کسی که بنده خدا می شود از نعمت های خاص و ویژه و دست نیافتنی، مثل آرامش، عزت، آبرو، ماندگاری و همه خوبی های دیگر برخوردار خواهد شد.
و اما ما در کجای این قصه ایم؟ در این سوییم که فرمود: «یُمَسِّکون بِالکِتاب» یا در آن سو که فرمود: «لَستُم عَلی شَیءٍ»
منزل و مقصود قرآن دیگر است
رسم و آیین مسلمان دیگر است
در دل او آتش سوزنده نیست
مصطفی در سینه او زنده نیست
و اگر مدد او به کارمان نیاید، هیچیم و پوچ :
جهان آفرین گرنه یاری کند
کجا بنده پرهیزکاری کند
و اعتماد بر کمال و دانش خویش هم بلاهت و نادانی :
تو اعتماد مکن بر کمال و دانش خویش
که کوه قاف شوی زود در هوات کنند
معنای عبودیت و بندگی
امام صادق علیه السلام در پاسخ به سوال عنوان بصری پیرامون این موضوع که این بندگی و عبودیت چه معنایی دارد، چنین فرمود: «قُلتُ: یا أَبا عَبْدِاللهِ؛ ما حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟ قالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیاءٍ: أَنْ لا یَرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلْکاً، لأنَّ الْعَبِیدَ لا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمالَ مالَ اللهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ بِهِ؛ وَ لاَ یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغالِهِ فِیما أَمَرَهُ تَعالی بِهِ وَ نَهاهُ عَنْهُ...»[ بحارالانوار، ج1، ص224]
گفتم: ای اباعبدالله، حقیقت عبودیت و بندگی چیست؟ فرمود: سه چیز است:
اوّل آن که بنده خویش را مالک آن چه خدا به وی عطا کرده نداند؛ زیرا بندگان مال و مِلکی برای خود قائل نیستند و همه را از آنِ حق می دانند و در راهی که دستورشان داده مصرف می کنند.
دوم: آن که بنده برای خود تدبیر نکند.
سوم آن که تمام اشتغالش به کاری باشد که خداوند او را به آن امر و یا از آن نهی نموده است...
با کم شدن ذکر و یاد حق در زندگی، زمینه ی تسلط شیاطین و ورود به کبائر فراهم می گردد و گناه و عصیان پروردگار کوچک جلوه داده می شود و بالاخره سرآغاز ولایت شیطان و ورود به همه ی گناهان هموار می گردد: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرین ٌ[سوره ی زخرف، آیه ی 36]»
و هر کس از یاد [خدای] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی می گماریم تا برای وی مونس باشد.
زمینه ی تسلط شیاطین و ورود به کبائر را ببندیم
در روزگار پرمشغله ی امروز، شدت اشتغالات به گونه ای است که نه تنها مستحبات به فراموشی سپرده شده، بلکه در واجبات نیز به حداقل اکتفا می شود، گویی نوافل برای اوقات بیکاری و بازنشستگی است ولی حقیقت آن است که شیطان هرگز در آغاز راه، مومن را وسوسه به ارتکاب کبائر و محرّمات نمی نماید؛ زیرا می داند این گونه ترفندها کارساز نیست، اما با بزرگ و سنگین جلوه دادن عبادات و نوافل از یکسو و کوچک و کم اهمیت نمودن اوقات تلف شده در امور دنیوی و پوچ و بی حاصل از سوی دیگر، شرایط را به گونه ای فراهم می نماید که اگر ساعت های مفید و با ارزشی از شبانه روز به پای دنیای زودگذر ریخته شود، دردآور نیست و اصولاً به حساب نمی آید؛ اما اگر ساعتی به دعا و مناجات با حق و یا ذکر طولانی بگذرد از ضایعات عمر و اوقات از دست رفته محسوب می شود، و باید به اوقات پیری و بازنشستگی منتقل شود.
با کم شدن ذکر و یاد حق در زندگی، زمینه ی تسلط شیاطین و ورود به کبائر فراهم می گردد و گناه و عصیان پروردگار کوچک جلوه داده می شود و بالاخره سرآغاز ولایت شیطان و ورود به همه ی گناهان هموار می گردد: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرین ٌ[سوره ی زخرف، آیه ی 36]»
و هر کس از یاد [خدای] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی می گماریم تا برای وی مونس باشد.
برای مسیر بندگیمان برنامه ریزی کنیم
با تقسیم اوقات خود و مدیریت زمان و عمل بر اساس آن، از فرصت عمر خود بهترین استفاده را بکند. امیرمومنان علی علیه السلام فرمود: مومن را سه ساعت است: ساعتی که در آن با خدا مناجات می کند؛ ساعتی که در آن برای هزینه ی زندگی می کوشد، و ساعتی که در آن از لذت های حلال و زیبا بهره می برد. [نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ی 390]
در آخر از خداوند نشاط در عبادت و حلاوت انس با او را مسألت داریم: «إِلهِی! مَنْ ذَا الَّذِی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ، فَرامَ مِنْکَ بَدَلا؟! وَ مَنْ ]ذَا[ الَّذِی أنِسَ بِقُرْبِکَ، فَابْتَغی عَنْکَ حِوَلا؟!» [بحارالانوار، ج91، ص148؛ مناجات المحبّین امام سجاد علیه السلام.]
بارالها! کیست که شیرینی محبّت [و انس با] تو را چشید و جز تو را خواست؟! و کیست که با مقام قرب تو انس گرفت و از تو روی گردان شد؟!
منابع:
کتاب باران حکمت؛ نوشته حجت الاسلام رنجبر
سایت جلوه
سایت رادیو قرآن
کتاب آداب المریدین
نظر شما