واسفاخوان، از زیر درفش های سرخ و سیاه می گذرد و می شتابد به خیمه تاسوعا... آنجا که وفادار و پیمان شکن جمع اند...
انگار می رسد به گوشواره هایی که سن شان کم است... به کجاوه های برهنه... به عشق که سرش بریده نمی شود... و به زمزمه "یا دَهر اُفٍ لَکَ "...
قلب ها چه خوب، در میانه باد و خاک و خون، اسرار را می شنوند... پیام جاری کربلا را...
در کرانه شط فرات می شنوند تا زمان باقیست ، از قواره ی سنان و شمر و خولی و حرمله به در آیید...!
نظر شما