به گزارش «قدس آنلاین» به نقل از خبرگزاری مهر : ظلم، استعمار و اشغالگری، سوغات فرنگ است؛ سوغاتی که به جای آب از آتش گذشته است. آتشی از سر غرور، طمع و خودخواهی که شعلههایش نه فرد یا کسی و چیزی را بلکه جماعت و سرزمینی را سوزانده است. مرگ و قحطی بر اثر ظلم و استعمار همیشه قبیح بوده و هست اما گویا برای عدهای سر و صدای بیشتری به پا میشود. شاید خونشان رنگینتر است! خونی که بارها و بیشتر در سرزمینهای نزدیک ریخته شده، اما صدایش به گوش کسی نرسیده است.
باید برگ برگ تاریخ این سرزمین مادری را ورق زد، باید خوب دید و شنید که چگونه سوغات فرنگیها پدران و مادران گذشته این آب و خاک را در آتش خود سوزانده است. در تاریخ این سرزمین فاجعههایی به ثبت رسیده که به اندازه بزرگیشان، رویشان خاک نشسته است؛ خاکی که همچون یک تله کوه رخ نمایی میکند. برای کنار زدن این خاک و نور تاباندن به آن فاجعه باید دلسوز باشی و هنرمند.
در بین سال های ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ همزمان با جنگ جهانی اول، انگلیسیها، ایران را با وجود بیطرفیاش به اشغال خود در آوردند. کشوری که توانست زنگوله بزرگترین استعمارگر قرن بیستم را بر گردن خود بیاویزد در قحطی آن زمان در ایران تاثیر گذار بود. قحطی که باعث شد از یک کشور ۱۸ میلیونی ۹ میلیون نفر آن کامشان با مرگ آشنا شود. آیا این یک هولوکاست نیست!؟
ابوالقاسم طالبی کارگردان سینمایمان این برگ مغفول مانده تاریخ ایرانی را که زیر تلهای خاک فراموش شده، غبارروبی کرده و امروز اثری را با عنوان «یتیم خانهایران» درباره این این اتفاق ساخته است. در این باره با عوامل این فیلم مانند ابوالقاسم طالبی، جعفر دهقان، برایان طرفه، بهار محمدپور، سحر جراح در خبرگزاری مهر به گفتگو نشستهایم. طالبی می گوید: با توجه به اینکه درباره این فاجعه اطلاعات بسیار کمی وجود دارد، نمی توان آنچنان که باید، آگاهی کسب کرد اما به هر حال یک مقطع بسیار وحشتناک بوده است، البته ما یک قحطی دیگر هم در زمان ناصرالدین شاه و در سال ۱۲۸۷ داشته ایم که قابل مقایسه با حوادث سال های ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ نیست، به هر حال این اتفاق در هر برهه ای در کشور ما وجود داشته و در بسیاری کشورهای دیگر هم رخ داده است، اما قحطی سال ۱۹۱۷ میلادی برابر با ۱۲۹۵ بسیار سراسری بود و ...
بخش نخست این گفتگو به شرح زیر است:
* قحطی سال ۱۲۹۵ یک فاجعه بزرگ در تاریخ کشور ما است، اما درباره همین فاجعه به مردم اطلاع رسانی نشده و به محاق فراموشی تاریخ رفته است. فکر می کنید دلیل این امر چیست و اصلا چرا به سمت ساخت فیلمی درباره قحطی آن سال ها رفتید؟
ابوالقاسم طالبی: من فیلم هایم را بر اساس دغدغه هایم می سازم و باید یک چیزی برایم سخت یا ناگوار باشد و یا اینکه مرا بسیار خوشحال کند تا به سمت ساخت آن سوژه بروم. قبل از ساخت این فیلم در حال تحقیق روی یک موضوع تاریخی بودم و قرار بود ابتدا یک سریال به نام «آخرین شاه، آخرین دربار» بسازم به همین دلیل شروع به مطالعه تاریخ از قبل از ناصرالدین شاه کردم و به تاریخ معاصر رسیدم. در این هنگام به یک مقطعی رسیدم که مربوط به دوران قحطی بود. ناگهان دیدم که چه فاجعه ای اتفاق افتاده است! این را هم باید بگویم که با توجه به اینکه درباره این فاجعه اطلاعات بسیار کمی وجود دارد، نمی توان آنچنان که باید آگاهی کسب کرد اما به هر حال یک مقطع بسیار وحشتناک بوده است، البته ما یک قحطی دیگر هم در زمان ناصرالدین شاه و در سال ۱۲۸۷ داشته ایم که قابل مقایسه با حوادث سال ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ نیست. البته در بسیاری کشورهای دیگر هم قحطی رخ داده است، اما قحطی سال ۱۹۱۷ میلادی برابر با ۱۲۹۵ در ایران بسیار سراسری بودو
دلیل رفتن به سمت ساخت فیلمی درباره قحطی را گفتم و حال با این نکته جواب سوال اول شما را که چرا این اتفاق عظیم به محاق تاریخ رفته است عرض می کنم.
برای ساخت این فیلم با پیرمردی که ۱۳۰ سال سن داشت و اتفاقات آن زمان را به خوبی به یاد داشت یک مصاحبه ۳ ساعته انجام دادم و در ملاقات هایی که با او داشتم متوجه شدم که عامل این قحطی انگلیسی ها بوده اند در حالیکه برخی معتقدند که عامل این قطحی روس ها و قزاق ها بوده اند. برای من جای تعجب داشت که چرا با این وجود کار انگلیسی ها به چشم مردم نمی آید و آن پیرمرد مدام از قزاق ها و کت قرمزها حرف می زد، در حالی که تاریخ می گوید بعد از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ که جنگ جهانی دوم تمام شده بود، روس ها از جنگ بیرون آمده و در سال ۱۹۱۸ از ایران خارج شده بودند اما با این وجود مردم ایران همواره به چشم می دیدند که کت قرمزها عامل قحطی سال ۱۲۹۵ بودند.
برای ساخت این فیلم با پیرمردی که ۱۳۰ سال سن داشت و اتفاقات آن زمان را به خوبی به یاد داشت یک مصاحبه ۳ ساعته انجام دادم و در ملاقات هایی که با او داشتم متوجه شدم که عامل این قحطی انگلیسی ها بوده اند در حالیکه برخی معتقدند که عامل این قطحی روس ها و قزاق ها بوده اند
در اینجا است که نقش سرهنگ بیچراخف و ژنرال باراتف مشخص می شود زیرا انگلیس ها با هوشمندی این ۲ نفر را از بحران پول و انقلاب در روسیه جذب خود می کنند، به طوری که ارتش انگلیس همه چیز آنها از قبیل لباس، کفش و ... را از آنها خریده بود.
انگلیسی ها در آن دوران با زیرکی تمام پول های نیروهای باراتف را که در روسیه از سکه افتاده بود به لیر انگلیسی تبدیل کرده بودند و بر همین اساس انگلیسی ها محبوب این قزاق ها شده بودند و از آنها فرمانبری چشم بسته داشتند. لذا انگلیسی ها تمام جنایت های خود را به آنها می سپردند به همین خاطر در تاریخ می بینیم که مردم می گویند قزاق ها و روس ها پدیدآوردنده این قحطی بود و حتی برخی تاریخ نگاران مشهور هم این اشتباه را می کنند.
انگلیسی ها در آن زمان یک لشگر بزرگ روسی را استخدام کرده بودند و من در تحقیقاتم متوجه شدم که یک برنامه ریزی برای از بین بردن ایران صورت گرفته بود.
موقعیت جغرافیایی ایران به گونه ای بود که بین هند و روسیه قرار داشت و تا زمانی که تزار بر سر قدرت بود انگلیسی ها می توانستند با رشوه و نفوذی های خود منافعشان را حفظ کنند، اما همین که انقلاب بلشویکی پیروز شد، انگلیسی ها احساس کردند دیگر نمی توانند هیچ معامله ای با کمونیست ها انجام دهند.
انگلیسی ها به درستی فهمیدند که کار تزارهای روس تمام شده و لذا با سیستم هوشمند و سیاست مخصوص خود دست به ۲ اقدام زدند؛ اول اینکه آقای بالفور وزیر خارجه انگلستان پیشنهادی را برای تشکیل رژیم صهیونیستی به شاه جرج پنجم داد این در حالی بود که هنوز فلسطین در دست عثمانی ها بود و انگلیسی ها این مکان را به صهیونیست ها واگذار کردند. کار دومشان هم این بود که یک برنامه ریزی انجام دهند تا ایران تبدیل به کشوری شود که هیچ مقاومتی در آن شکل نگیرد و از نظر جمعیتی از بین برود و رجال سیاسی آن هیچ قدرتی نداشته باشند.
به هر حال نباید ایران به بلشویک ها نزدیک می شد، نباید فکر انقلابی مثل روسیه به سر کسی می زد، باید ایران ضعیف و بی جان و بی جمعیت و بی روحیه سلحشوری می شد و در چنین حالی آنها می توانستند فرد مورد نظر خود را در ایران پادشاه کنند و اساسا ایران را به یک دیوار حائل بین کشور روسیه و هند تبدیل کنند. انگلیس ها این کار را با قحطی انجام دادند و به مقصد هم رسیدند. قرارداد ۱۹۱۹ جواب نداد، لذا یک قزاق بی سواد را بر ایران مسلط کردند و کشور ۲۴ سال مثل یک پادگان تحت نظر این قزاق اداره می شد البته این موضوع بسیار زیرکانه از تاریخ حذف شده است.
خلاصه کلام اینکه من بر همین اساس تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم و خدا هم بسیار در طول ساخت آن، مرا یاری کرد.
*در یکی از سکانس ها دیالوگی وجود دارد که محمدجواد یکی از شخصیت های اصلی «یتیم خانه ایران» می گوید «مردم فکر می کنند روس ها عامل قحطی هستند اما روس ها که یک سال است از ایران رفته اند» این دیالوگ این شائبه را ایجاد می کند که شما در این فیلم خواسته اید روسیه را در وقوع این قحطی بی تقصیر نشان دهید. نظر خودتان چیست؟
طالبی: مردم در آن زمان می دیدند ارتشی که باعث ایجاد قحطی شده همان ارتش روسیه تزاری است، اما مردم مطلع نبودند این لشگر در اختیار انگلیس است.
البته قبل از سقوط تزار، روس ها و عثمانی ها هنوز در داخل خاک ایران بودند و جنایت های زیادی هم مرتکب شدند ولی زمانی که روسیه تغییر نام داد و شد شوروی، به ارتشیانش اعلام کرد که به وطن بازگردید که عده ای بازگشتند و عده ای از آنها در خاک ایران باقی ماندند. البته قزاق ها در راه بازگشت به وطنشان هم جنایت های زیادی کردند. هنگامی که روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ پیروز شد، اعلام کرد که دیگر در جنگ جهانی دوم حضور ندارد و سربازان خود را به کشور فراخواند اما همانطور که گفتم عده ای از آنها در ایران باقی ماندند و به همین ترتیب بعد از اکتبر ۱۹۱۷ دیگر هر اتفاقی که افتاد ربطی به روسیه نداشته، زیرا سربازان آنها در اختیار یک کشور دیگر بودند. ما کسی را تطهیر نکرده ایم و در طول فیلم هم در سه جای آن گفته ایم که روس ها از کشور رفته اند و نگفته ایم آنها آدم های طیب و طاهر و نجیبی بوده اند.
*روح عمومی این فیلم می خواهد تاریخ استعمار و استثمار انگلیسی ها در ایران را مرور کند. هر چقدر تاریخ را ورق بزنیم و عقب تر برویم بیشتر به نظر می رسد که یک برنامه ریزی برای این کشتار وجود داشته است.
طالبی: بله، انگلیسی ها یک هوشمندی در استعمارها و استثمارهای خود داشته اند که اول استحمار می کنند بعد استثمار. آنها اتاق فکری برای انجام سیاست ها و عملیاتی کردن آنها در هند، بریتانیا و خود لندن تشکیل می دادند و افراد هوشمند را برای رساندن اطلاعات صحیح به این اتاق فکر ها جذب می کردند به طوری که حتی کوچکترین اطلاعات از کاخ شاهان گرفته تا خانه های رعیت در خدمت انگلیسی ها قرار می گرفت و بر اساس جمع بندی اطلاعات دست به اقدام می زدند.
انگلیسی ها یک هوشمندی در استعمارها و استثمارهای خود داشته اند که اول استحمار می کنند بعد استثمار. اتاق فکری برای انجام سیاست ها و عملیاتی کردن آنها در هند، بریتانیا و خود لندن تشکیل می دادند و افراد هوشمند را برای رساندن اطلاعات صحیح به این اتاق فکر ها جذب می کردند
انگلیسی ها در جمع بندی های خود به این نتیجه رسیده بودند که اگر ایران را به طور کامل در دست نگیرند و یک حکومت مرکزی مقتدر ایجاد نکنند که در دست خودشان باشد ممکن است ایران نیز بلشویکی شود که این موضوع می تواند هندِ آنها را به خطر بیاندازد. به هر حال هند قلب انگلیس بود و آنها چنین فکرهایی می کردند که البته فکر درستی هم بود. انگلیسی ها به این وسیله جمعیت ایران را کاهش دادند و وقتی که جمعیت ایران کاسته شد آن جمعیتی هم که باقی مانده بود به لحاظ روحی و روانی در وضعیت خوبی قرار نداشت و به نوعی همه آنها دچار غم و اندوه شده و در خود فرورفته بودند.
به همین ترتیب کشوری که دارای تعداد زیادی از عالمان و مفاخر علمی و ادبی بود به یکباره دست یک فرد کاملا بی سواد افتاد. رضاخان کسی بود که در میان قزاق ها بزرگ شده بود. قزاق ها تیره ای از لشگر تزار بودند که بسیار وحشی، بیسواد و دارای اخلاق و خوی بدوی بودند. رضاخان که جزوی از همین افراد بود پادشاه ایران شد و مردم این موضوع را پذیرفتند. جالب است که بعدها انگلیسی ها متوجه شدند چهره رضاخان مخدوش است لذا از برخی تاریخ نویسان خواستند که او را به عنوان یک قهرمان بزرگ معرفی کنند، البته هنوز هم که هنوز است عده ای از تاریخ نگاران همین کار را می کنند و حتی هنوز هم که هنوز است در برخی از دانشگاه های جمهوری اسلامی عده ای از اساتید، رضاخان را تکریم و از او به بزرگی یاد می کنند. استدلال آنها این است که او همزمان با به قدرت رسیدن، راه آهن به کشور آورده و جاده سازی کرده، این در حالی است که این اساتید خودشان می دانند که رضاخانه چگونه این امنیت را ایجاد کرد و این امنیت چقدر به کار انگلیس آمده و اصلا راه آهن را برای چه به ایران آورد. بر همین اساس به نظرم لازم بود که این فیلم ساخته شود.
*شما به تاریخ اشراف داشتید اما چگونه این اشراف را به عوامل فیلم نیز تسری دادید؟
طالبی: فکر می کنم بهتر است عوامل فیلم در این باره صحبت کنند.
جعفر دهقان: هر بازیگری برای اینکه بخواهد به یک شخصیت جان ببخشد، به صورتی که برای مخاطب قابل باور باشد، باید یک سری تحقیقات و مطالعات درباره آن شخصیت انجام دهد. در این راه مهمترین عامل، فیلمنامه است. بعد از فیلمنامه، نویسنده و کارگردانی اثر دخیل هستند البته من در اینجا درباره نقش خودم صحبت می کنم. من تا به حال نقش چنین شخصیتی یعنی یک یهودی منفعت طلب را بازی نکرده بودم و خیلی هم با آن بیگانه بودم و به همین دلیل ترس هم داشتم.
البته چنین نقش هایی قبلا بازی شده و من باید تغییراتی در آن ایجاد می کردم و به ویژه نوع گویش این شخصیت برای ما از اهمیت ویژه ای برخودار بودد. هنگامی که پیشنهاد بازی در نقش یک شخصیت یهودی به یک بازیگر می شود اولین چیزی که به نظر می آید نوع گویش آن شخصیت است و من هم باید شخصیت متفاوتی را ارایه می دادم. البته آقای طالبی هم دوست نداشت که نقش من شبیه نقش های محتکران قدیمی که شبیه آن را دیده بودیم، شود. او بسیار توضیح می داد که چه کار کنم و با هم خیلی صحبت می کردیم. آقای طالبی برای اینکه نوع گویش این شخصیت یهودی متفاوت باشد، به من گفت نوک زبانی صحبت کن. او فکر می کرد که اگر به این نحو صحبت کنم نتیجه بهتری حاصل می شود. من با کشیدن یکی از دندان های جلویی ام می توانستم نوک زبانی صحبت کنم، به هر حال اگر یک بازیگر حرفه اش را دوست داشته باشد هر کاری که از دست بربیاید، انجام می دهد، کشیدن این دندان هم برای من محلی از اعراب نداشت.
طالبی: البته در توضیح این مطلب من باید بگویم که ابتدا قرار بود به جای دهقان مرحوم انوشیروان ارجمند این نقش را ایفا کند. بعد از فوت انوشیروان ارجمند ما مدت زیادی را برای پیدا کردن بازیگر جایگزین مشغول تحقیق بودیم در همین زمان به یادم آمد که من با جعفر دهقان مدت زیادی است که دوست هستم اما هیچگاه فرصت اینکه با هم به همکاری بپردازیم به وجود نیامده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتیم که در «یتیم خانه ایران» با یکدیگر همکاری کنیم. به هر حال من پختگی نقش های او را در آثاری که بازی کرده بود دیده بودم. درباره کشیدن آن دندان هم باید بگویم دندان پایین جعفر دهقان لق بود و قرار بود که او این دندان را درست کند. در واقع من به او نگفتم که دندانت را برای ایفا این نقش بکش، بلکه گفتم برو درستش کن که زبانت گیر داشته باشد، زیرا دندان لق گردش زبان او را به هم می ریخت.
درباره کشیدن آن دندان هم باید بگویم دندان پایین جعفر دهقان لق بود و قرار بود که او این دندان را درست کند. در واقع من به او نگفتم که دندانت را برای ایفا این نقش بکش، بلکه گفتم برو درستش کن که زبانت گیر داشته باشد، زیرا دندان لق گردش زبان او را به هم می ریخت
دهقان: بله، من خودم اصرار کردم.
طالبی: بله، دهقان گفت حالا که این طور است، این دندان را می کشد.
من شبیه شخصیتی که در این فیلم با بازی آقای دهقان داریم، در دوران کودکی ام دیده بودم و گویش او در ذهنم بود به همین دلیل هنگامی دهقان دندانش را کشید این موضوع بسیار به نوع گویش او کمک کرد.
*شخصیت یهودی فیلم بسیار منفور است و البته دیالوگی دارد که می گوید اگر یک یهودی در این وانفسا نتواند کاسبی کند بی عرضه است این جمله این حس را ایجاد می کند که «یتیم خانه ایران» یک فیلم یهودستیز است.
طالبی: نه این طور نیست. در این فیلم نزدیک به ۲۰۰ شخصیت مسلمان وجود دارد و تنها یکی از شخصیت های آن یهودی است. در «یتیم خانه ایران» بیشتر از آنکه شخصیت یهودی بد داشته باشیم، شخصیت مسلمان بد داریم اما با این وجود باید بگویم که این یهودی بسیار سوءاستفاده چی است و حتی نمی خواهد به یهودی های دیگر نیز رحم کند. اگر «یتیم خانه ایران» ضد یهودی بود باید قهرمان فیلم بر علیه آن یهودی حرف می زد نه اینکه آن یهودی علیه یهودی های دیگر صحبت کند. البته به نظرم خوب بود که یک شخصیت کلیمی خوب در این فیلم می گنجاندیم.
*با توجه به سوژه ای که این فیلم داشت آیا لازم بود که همه عوامل به باور محتوا برسند؟
دهقان: اگر من به موضوع موجود در فیلمنامه معتقد نبودم، اصلا در این فیلم حضور پیدا نمی کردم. برای بسیاری از بازیگران فرقی نمی کند که در چه اثری حضور داشته باشند اما من اینطور نیستم و اگر به چیزی اعتقاد نداشته باشم و نتوانم با آن ارتباط برقرار کنم آن کار را انجام نمی دهم و در چنین فیلم هایی حضور پیدا نمی کنم. به هر حال فکر می کنم راه های زیادی برای پول درآوردن وجود دارد، پس چرا من این کار را در سینما انجام دهم؟ به همین دلیل باید نقش هایی را که بازی می کنم از هر جهت باور داشته باشم. البته در این میان کارگردان هم باید به بازیگر خود باور داشته باشد. اگر من حس کنم از سر اجبار در فیلم کارگردانی حضور دارم، روی من تاثیر بدی می گذارد و آنطور که باید نمی توانم کارم را انجام دهم.
آقای طالبی هم از آن شخصیت هایی است که خیلی او را دوست دارم و آثارش را همواره دنبال می کنم اما تا قبل از این فیلم هیچگاه با همدیگر کار نکرده بودیم. هنگامی که او پیشنهاد حضور در این فیلم را به من دادم من ابتدا باورم نمی شد اما همین قدر که او به من اعتماد کرد لطف بزرگی بود و از همین طریق از او تشکر می کنم.
درباره نقشم هم باید بگویم ظرفیت این نقش خیلی بیشتر از توانایی من بود اما با کمک و راهنمایی های ابوالقاسم طالبی توانستم از پس آن بربیایم. طالبی به قدری برای درآمدن لهجه این شخصیت با من صحبت می کرد که باورکردنی نیست. به نحوی که هر صحنه ای به صورت غیرمستقیم با همان لهجه با من صحبت می کرد و این باعث می شد که نوع گویش این شخصیت همواره در ذهن من باقی بماند.
طالبی: جناب آقای دهقان بازیگر با استعداد و شخصیت پخته ای است و من فکر می کنم او شکسته نفسی می کند. در اکران های خصوصی متخصصان این امر به طور مکرر به من می گفتند که او بسیار خوب از پس ایفای نقش شخصیتی یهودی فیلم برآمده است.
ادامه دارد...
نظر شما