به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، 27 دی ماه یادآور خاموشی شمع حیات بزرگترین نسخهشناس قرن علامه جعفر سلطانالقرّائی است. آن که سنوات عمر خود را صرف خدمت به علم، هنر، تاریخ، فرهنگ و ادب این آب و خاک کرد.
در بیستوهشتمین سالگرد فقدان علامه جعفر سلطانالقرابی از نسخۀ خطی بسیار نادر بیاض مؤلف از مجموعۀ نسخ خطی شان پردهبرداری شد.
در این مطلب سعی خواهد شد علاوه بر معرفی نسخۀ خطی بینظیر «بیاض مؤلف» که عموماً به خط مؤلف آن حافظ حسین کربلائی تبریزی است و آوردن تصاویر منحصر بفرد از دستخط ایشان، به شناساندن و شرح احوال و آثار بزرگی از دیار آذربایجان، نویسنده، مورخ، خطاط، عارف، شاعر و انسان والائی که برخی او را با شاه اثرش «روضات الجنان» می شناسند؛ پرداخته شود.
نسخۀ خطّی یادشده در قطع 16×26 سانتی متر، در 103 ورق و 206 صفحه، متن و حاشیه شده و تجلید مجدّد یافته فراهم آمده است. این نسخه محتوی جزئی از یادداشتهای ابن الکربلائی حافظ حسین مؤلف روضات الجنان شامل دیوان اشعار او و مطالبی جمیع عرفانی و تاریخی و موضوعات دیگر بعلاوۀ مکتوبی از شهابلدین عبدالله لاله(پسر مهتر امیر بدرالدین احمد لاله ای) با خطّ خود او و تاریخ وفات حافظ حسین با خطّ یکی از علمای دمشق می باشد. تمام این مجموعه به استثنای چند ورق الحاقی همه به خطّ خود ابن الکربلائی و همان است که در حواشی روضات الجنان به نام «بیاض مؤلف» از آن روایت شده است.
نسخۀ خطی بیبدیل پردهبرداری شده از نفایس کتابخانه استاد علامه جعفر سلطان القرّائی است. پردهبرداری از این اثر یکتا و بینظیر در بیست و هشتمین سالگرد فقدان سلطان نسخه شناسی قرن اتفاق افتاد.
27 دی ماه یادآور خاموشی شمع حیات بزرگترین نسخهشناس قرن علامه جعفر سلطان القرائی است. آن که سنوات عمر خود را صرف خدمت به علم، هنر، تاریخ، فرهنگ و ادب این آب و خاک کرد. 179 عنوان نسخه خطّی منحصر به فرد و نفیس خویش را به کتابخانه مجلس اهدا کرد؛ که هر یک در نوع خود بیمانند و بینظیرند.
تنها توصیف یاد شده در مورد نسخۀ خطّی «بیاض مؤلف»، خود نمایانگر غنای معنوی کتابخانۀ اوست. 27 دی 67 شمع حیات او در کتابخانه شخصی خانهاش، در جوار کتبی که عمری با او انیس بودند به تاریکی گرائید. خانهای که پدر، جد و برادارن عالم، فقیه و فاضلش در آن پا به عرصه وجود نهاده و در آن نشو و نما یافتهاند؛ به خانه «سلطانالقرایی» شهرت یافته و تاریخ علم، فرهنگ، فقه و ادب 200 سالۀ تبریز را در سینه خود دارد.
این خانه با وجود آن که به همت والای اداره ی میراث فرهنگی آذربایجان شرقی در خرداد 1386 به شماره 19204 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده و در اسفند ماه 1387 به تملک آن اداره در آمده است؛ اما امروز با گذشت 28 سال از وفات علامه جعفر سلطانالقرایی هنوز متعلقات آن تملیک نشده و تعمیراتش نیز پایان نیافته است.
امید است با آزاد سازی محوطه و متعلقات یاد شده و با اتمام تعمیرات به شکل آبرومند، خانه سلطانالقرایی به عنوان تاریخ مکتوم 200 ساله تبریز در به روی ارباب علم و فرهنگ و ادب بگشاید.
قلم تعلیق حافظ حسین کربلائی تبریزی
آذربایجان از قرون گذشته مهد تمدن، هنر، فرهنگ و ادب بوده است. شعرا، عرفا، علما، فقها و هنرمندان بسیاری از این خطه برخاستهاند. حافظ حسین کربلائی تبریزی شاعر قرن دهم هجری که به کربلائی و ابن الکربلائی نیز معروف بوده در شعر خادم تخلص کرده است:
خادما ترک دو عالم کن و با یار بساز
بگزین از دو جهان صحبت آن یارگزین
اسم جدش درویش حسن بابافرجی است. درویش حسن، معاصر ابوالنصرحسن بیگ آق قویونلو که به اوزون حسن آق قویونلو معروف است، بوده و نسبت بابافرجی او به دلیل خدمت مزار عارف بزرگ بابا فرج تبریزی است که به این خاندان تعلق داشته است. سال وفات درویش حسن، جد خادم تبریزی معلوم نیست ولی وفات پدرخادم، کربلائی در ذیقعده سال 954 ق اتفاق افتاده که دلیل این موضوع نیز از دو بیت حافظ حسین بر میآید که حاوی ماده تاریخ است:
کربلائی را شبی دیدم به خواب
بیغم و اندوه و حرمان و حرج
گفتمش تاریخ فوتت چیست گفت:
«آه، آه از خادم بابافرج»
عبارت «آه، آه، از خادم بابافرج» به حساب جُمّل (ابجد) 954 ق را حاکی است.
حافظ حسین از علمای صوفیه قرن دهم است و از مریدان صفی الدین شاه مجتبی که خادم تبریزی او را در نوشتههایش با لفظ «مخدومی» مورد خطاب قرار میدهد و هم او پدر صفیالدین یعنی امیربدرالدین احمد لالهای را با لفظ «مخدوم» مورد خطاب قرار داده، در نوشتههایش از آنها نقل روایت میکند و تخلص او «خادم» نیز از همین موضوع نشأت میگیرد.
خط حافظ حسین کربلائی تبریزی
حافظ حسین، خادم تبریزی انسانی عارف، عالم، شاعر، مورخ، خطاط و فردی ذوالفنون و جمیع الاطراف بود که لازم است در این مقاله به هر زاویه آثار و باقیات او نظری کوتاه انداخته شود.
بزرگ اثر او کتاب نفیس روضات الجنان و جنات الجنان، در تاریخ تبریز قدیمیترین مرجع مکتوب شناخته شده است. براساس مقابر بزرگان مدفونین در تبریز و پیرامونش و ترجمه حال آنها که شرح مبسوطی از آن متعاقباً آورده خواهد شد. این کتاب را استاد علامه جعفر سلطان القرائی تصحیح نموده و به آن تعلیقات، حواشی، تکمله و مقدمه نوشته و از لحاظ کمی و کیفی مطالب با ارزش زیادی به آن اضافه کرده و آنرا در یک دوره دو جلدی تدوین نمودهاند که جلد اول آن به سال 1344 شمسی و جلد دومش به سال 1349 شمسی به چاپ رسیده است. این اثر بزرگ توسط نگارنده این سطور برای بار دوم با اعمال تصحیحهای مجدد استاد علامه جعفر سلطان القرائی و با اضافه کردن مطالب تازه دیگر به کتاب از جمله مطلب 56 صفحهای به عنوان ترجمه حال مصحح به اول جلد نخستین، در اردیبهشت ماه 1383 شمسی در دو جلد 800 صفحه ای و جمعاً در حدود 1600 صفحه در تبریز چاپ و منتشر شده است.
استاد علامه جعفر سلطان القرائی در ترجمه حال حافظ حسین، خادم تبریزی از شیخ بدرالدین حسن بن محمد بورینی دمشقی نقل مطلب میکند که او یعنی خادم تبریزی از زیبائیها و خوبیهای کائنات یک نمونه شاخص است .از لحاظ خطابه، علم، دانش، نظم و ترتیب، دین و دیانت، خط و هنر و هنروری و از هر لحاظ.... اگر بخواهیم بورینی را در یکی دو جمله بشناسانیم باید بگوئیم که؛ حسن بن محمدالدمشقی مورخ و شاعر که بین سنوات 963 تا 1024 هجری قمری (1556 تا 1615 م) عموماً در شامات در دمشق میزیسته و بیشتر عمرش را در تدریس سپری نموده است.
از جمله آثار او «تراجم الأعیان من ابناء الزمان» است که تألیف آن به سال 1614 م اتمام یافته و دیوان شعر او که به صورت دست نویس در استانبول نگهداری میشود و سومین اثر او شرح دیوان ابن الفارض در قاهره به سال 1862 میلادی به چاپ رسیده است و در همین نسخه خطی و دست نویس «تراجم الأعیان من ابناء الزمان» درباره ترجمه حال حافظ حسین خادم تبریزی نقل مطلب شده و بدرالدین حسن بورینی و حافظ حسین خادم تبریزی و درویش حسین مذهب شیرازی هر سه با هم به زمان اقامتشان در دمشق ترجمه حالشان در آن آورده شده است.
بگشا قفلِ درِ مخزنِ معنی و ببین
همگی گوهر رخشان همگی دُرّ ثمین
حافظ حسین کربلائی، خادم تبریزی ضمن اینکه یک شاعر تواناست، از هنر فاخر خوشنویسی نیز بهره و حَظ وافر برده و استعداد کامل داشته است و از شاگردان معروف علاءالدین علی بیگ تبریزی است و علاءالدین علی بیگ نیز شاگرد جَدّ مادریش یعنی شاگرد شمسالدین محمد خطاط تبریزی بوده که سال وفات علاءالدین علی بیگ 958 ق است که در تبریز اتفاق افتاده و قبرش در قبرستان سرخاب است که امروزه مقبرهالشعراء نامیده میشود.
حافظ حسین انواع خطوط را خوش و زیبا مینوشت. استاد علامه جعفر سلطان القرایی نمونههائی از آنها را از مجموعه بیاض مؤلف به بخش نخستین جلد اول کتاب روضات الجنان در ضمن مطلبی با عنوان «مقدمه مصحح» گنجانیده است. اگر بخواهیم "بیاض مؤلف" را کوتاه بشناسانیم؛ آن یک مجموعه مفید و متقن است از تألیفات حافظ حسین، خادم تبریزی و به خط خود حافظ حسین و شامل نادره حکایات در وفیات، موالید، انساب، اجازات، اشعار و مطالب مفید دیگری است.
سال تولد حافظ حسین به تحقیق معلوم نیست، اما در اوایل حکومت صفویه به خاطر خرابی و ویرانی تبریز و پریشانی و آشفتگی آذربایجان و همچنین به جهت رسوم و عادات صوفیه بیشتر عمر حافظ حسین در دیار غربت سپری شده است.
حافظ حسین خادم تبریزی در سال 988 هجری قمری از طریق دمشق به حج بیت الله الحرام مشرف شده و از همان طریق به تبریز برگشته است. پس از مدت کمی تبریز را ترک گفته و دوباره به دمشق بازگشته است و او این دفعه وقتی به دمشق رسیده در دمشق رحل اقامت افکنده و در محله قیمریة دمشق سکنی گزیده، تا اینکه در همین شهر دفتر زندگیش به صحیفه پایانی رسیده، و به شب چهارشنبه 16 ذیقعدة سال 997 قمری وفات یافته و در موضع مرج الدحداح در کنار قبر شیخ ابوشامه روی در نقاب خاک کشیده است.
حافظ حسین خادم تبریزی دیوان و دفتر مکمل شعر دارد و اکثر شعرهایش نیز به زبان فارسی است. حافظ حسین در شعر، همان گونه که ذکر آن رفت، «خادم» تخلص میکرد. چندین نمونه از اشعار او را استاد علامه جعفر سلطان القرایی از مجموعه بیاض مولف حافظ حسین به بخش «مقدمه مصحح» که در اول جلد نخستین روضات الجنان واقع شده، انتقال داده و در آنجا نمونههایی آورده است. غزل زیر از صفای دل شاعر سخن میگوید:
فغانی که از مبتلایی برآید
چه غم کز غم دلربایی برآید
مرادیست جان را که بیند رخ او
مراد دل بینوایی برآید
پی انتظارش بود گوش بر در
چه باشد که آواز پایی برآید
حذر کن ز آمیزش خلق عالم
مبادا که ناگه صدایی برآید
غنی سازدت شیوه عشقبازی
کی این شیوه از هر گدایی برآید
بوقت درو چون رسد کشت عاشق
بناگاه ابر بلایی برآید
مشو مانع ناله ما و بگذار
فغانی ز محنت سرایی برآید
بجز لاله شوق چیزی نباشد
چو از خاک «خادم» گیایی برآید
ایضاً خط حافظ حسین کربلائی تبریزی
حافظ حسین در گفتن ماده تاریخ نیز ید طولی داشته و وقایع مهم و وفات انسانهای بزرگ و اعلام را بدین طریق ثبت نموده، به عنوان نمونه آخرین تاریخی که در «بیاض مؤلف» در وفیات با خط خود حافظ حسین نوشته و ثبت شده، میتوان ذکر نمود و آن در وفات درویش حسین مذهب شیرازی است با این لفظ که: «وفات أخوی فضائل مآبی مولانا درویش حسین مذهب شیرازی متخلص به سالک رحمه الله در محروسه دمشق شام به مرض طاعون در شب شنبه دهم شهر شعبان سنه سبع و تسعین و تسعمائه» یعنی 997هجری قمری و آن را با دو قطعه شعر که شامل ماده تاریخ است بیان میکند.
قطعه اول:
رفت ملاحسین از دنیا
آنکه او بود کامل و مالک
کامل اندرفنون شعر و ادب
مالک آنچه هست من ذلک
گفت خادم که بشنو این تاریخ
«ای حسین مذهب سالک»
و قطعه دوم:
رفت ملاحسین از دنیا
متخلص به سالک آن دانا
ذوفنون بود درفن تذهیب
کرده اخلاق خویش را تهذیب
شاعر و منشی و معمایی
هر چه گویی و هر چه فرمایی
بین چه تاریخ را شد او مالک
«ای حسین مذهب سالک»
عبارت «ای حسین مذهب سالک» در قطعه شعر اولی و همینطور قطعه شعر دوم با حساب جمل یا حساب ابجد سال 997 سال وفات درویش حسین مذهب شیرازی را حاکی است.
مراد حافظ حسین خادم تبریزی همان طوری که مذکور افتاد؛ امیرصفیالدین شاه مجتبی است که حافظ حسین او را با لفظ «مخدومی» مورد خطاب قرار میدهد و از زبان او نادره حکایات مینویسد و نقل روایت میکند.
البته با پسر صفی الدین، امیر خلیل الله مصافحه داشته و حدیث مصافحه را از او استماع کرده است و بسیاری از حکایات و روایات از پدر صفیالدین، امیربدرالدین احمد از طریق همین صفیالدین نقل شده و حافظ حسین آنها را به رشته تحریر درآورده است.
شخص مذکور امیر بدرالدین احمد لالهای، سر سلسله سادات لاله است که او را حافظ حسین در نوشتههایش با لفظ «مخدوم» و یا «مخدوم علی الاطلاق» مورد خطاب قرار میدهد. امیربدرالدین احمد لالهای از سلاله ابوالحسن موسی بن جعفر الجُمّال (امامزاده راسته کوچه تبریز) است که او نیز با پنج واسطه به حضرت امام موسی کاظم (ع) میپیوندد.
امیر بدرالدین احمد از باب الابواب، که نام فارسی آن دربند است و به ترکی «دمیرقاپی» گویند، به تبریز آمده بعد از مدتی به روز اول محرم سال 872 قمری در لاله تبریز به مسند ارشاد نشسته است.
«انیس السالکین» از تصانیف اوست. ولادتش به روز پنجم جمادی الآخر 840 قمری و وفاتش در ماه شوال سال 912 قمری اتفاق افتاده است. محل تولد امیر بدرالدین احمد لالهای باب الابواب (دربند) و مدفن او قبرستان گجیل تبریز است که امروزه به صورت باغ گلستان درآمده است.
هر جا سخن از حافظ حسین خادم تبریزی به میان میآید کتاب روضات الجنان او در ذهن متصور میشود. حافظ حسین به زمان نگارش روضات آن را گاهی با اشعار خود و بعضاً هم با اشعار دیگران نمکین ساخته و همان طوریکه مذکور افتاد همراه با آوردن نادره حکایات و روایات، مطالب کتاب را با قلم شیرین و اشعار آبدار خود تلمیح و متون نثر و نظم شیوا و زیبا پدید آورده است. اکنون به شرح مبسوطی در مورد کتاب روضات میپردازیم.
کتاب وزین و گرانسنگ روضات الجنان و جنات الجنان در دوره دو جلدی از سوی انتشارات ستوده در اردیبهشت ماه 1383 منتشر شده است. کتاب روضات الجنان و جنات الجنان تألیف حافظ حسین کربلائی تبریزی با مقدمه، تکمله، تصحیح، تعلیق و تحشیه استاد علامه جعفر سلطان القرایی، یکی از قدیمیترین اسناد مکتوب در مورد تاریخ و فرهنگ ایران و آذربایجان بخصوص تبریز و پیرامون آن است.
مولف کتاب حافظ حسین کربلاییتبریزی شخصی عارف، شاعر، مورخ، خطاط و موصوف به تمام کمالات و متوفی به سال 997 هجری قمری است. ملامحمد حسین تبریزی خطاط معاصر حافظ حسین که لقبش مهین استاد است و محزون تخلص میکرد و وفاتش به سال 986 هجری قمری اتفاق افتاده او را چنین معرفی میکند:
در عالم فقر آنکه امروز
بیخرقه و جبۀ ریائیست
شاهنشه کشور قناعت
درویش حسین کربلائیست
تاریخ کتابت کتاب 975 هجری قمری میباشد که از عبارت «زیارات قبور اولیا» به طریق حساب ابجد محاسبه میگردد. بیشتر مطالب کتاب شامل ترجمه حال بزرگان براساس مرقد و مدفن آنهاست. منظور از بزرگان یا اعلام:
ایضاً خط حافظ حسین کربلائی تبریزی از بیاض مؤلف
فقهاء، علماء، عرفاء، زهاد، قراء، اولیاالله، صحابی و تابعین و ارباب هنر شامل خطاطین، مذهبین، نقاشها و صاحبان قلم و اندیشه مثل شعراء، نویسندگان مورخین و ارباب مناصب مانند سلاطین، ملوک، صدور، وزراء، مستوفیان و خوانین هستند.
همچنین کتاب شامل توصیف قسمتی از ابنیه، عمارات، مساجد، معابد، زوایا و تکایا میباشد، با شرح مجملی از تاریخ خلفاء، سلاطین و امراء. به عنوان مثال در مورد ترجمه حال صحابی (منسوب به صحابه حضرت رسول یا یکی از صحابه) و تابعین براساس ذکر و توصیف مراقد و مزاراتشان که حافظ حسین به تفصیل و به نحو مبسوط شرح احوال آنها را آورده و روضه اول را جهت این امر اختصاص داده است. در اینجا نمونههایی چند به اختصار آورده میشود:
مزار و مرقد اسامهبن شریک الثعلبی در کوه سهند که حمدالله مستوفی نیز مؤیّد آن است، فردی بوده لشکری و عسکری. به قول دیگر مزار زیدبن فرقد نیز در همان محل است که سپهسالار لشکر بوده و بیت زیر شاهد آن است:
سپهسالار غازی زید فرقد
سهندش مشهد آمد، قله مرقد
مزار و مرقد امیه بن عمرو بن امیه ضمری در درآمد سرخاب در حوالی مزار سید حمزه است. تاریخ گزیده نیز او را از صحابی میداند. عمر و بن امیه الضمری (پدر او) پیک رسول الله است که در سال ششم هجرت نامه دعوت به اسلام حضرت ختمی مرتبت را به نجاشی پادشاه حبشه برده است. مرقد و مزار حارث بن امیه در سرخاب در حوالی مزار بابا حسن میباشد. بر لوح قبر وی مرقوم است:
«صاحب لواء النبی» وفات وی در سال 25 هجری است، سه سال بعد از فتح آذربایجان به دست قوای اسلام. چه تاریخ فتح آذربایجان در 22 هجرت میباشد.
علاوه بر این، کتاب یک متن ادبی قرن دهم هجری است. در واقع روضات 1400 سال تاریخ و فرهنگ آذربایجان را به دوش میکشد.
مولف کتاب به تلفیق نظم و نثر به سبک متقدمین و تلمیح آن به امثال و نوادر روایات و حکایات و پدید آوردن متون ادب پارسی که بیان کننده تراجم و توصیفات یاد شده، از بدو اسلام تا قرن دهم میباشند و مصحح کتاب با علاوه کردن مطالب در تکمیل نمودن موضوعات و تشریح مطاوی کتاب، از متون ادبی قرن دهم، قبل و بعد آن تا قرن چهاردهم، فضای مناسب و خوبی برای جویندگان و علاقه مندان متونی که پدید آورندگان و موضوعات ذی مدخلشان از خطه آذربایجان هستند، به وجود آوردهاند.
کتاب روی دیباچه، مقدمه، هشت روضه و خاتمه با تفصیلی که در دیباچه کتاب آمده، وضع شده است. استاد علامه جعفر سلطان القرائی جهت تصحیح این کتاب از سه نسخه خطی به عنوان مراجع ا صلی سود جسته است:
نخست نسخه خطی آستان قدس رضوی که ورقی از اول آن افتاده است؛
دوم نسخه خطی کتابخانه اسعد افندی استانبول که شامل بیش از نصف کتاب بوده و روضههای هفتم و هشتم و خاتمه را شامل نمیشود؛
سوم «بیاض مولف» با خط حافظ حسین از کتابخانه خودشان که مطالبی نیز از آن به حواشی کتاب نوشته است.
مصحح کتاب استاد علامه جعفر سلطان القرائی شخصی متفنن در علوم و فنون زمان خویش است: خطاط، نقاش، مذهب، صحاف، مجلد، کتابشناس و مورخ.... و به قولی جهانی بود، بنشسته در گوشهای!
خط را نزد حاج محمد حسین مکتبدار از شاگردان بارز و بلاواسطه میرسید حسین خوشنویس باشی و میرزا عبدالرسول منشی محکمه جد مادریش آموخت و تمام اقلام نسخ و نستعلیق و شکسته را خوش و زیبا مینوشت. در شناخت این فن ظریف نیز نظر قاطع و صائب داشت.
نسب حضرات سادات لاله از بیاض مؤلف
این موضوع در مورد هنر نقاشی و تذهیب ایشان نیز صادق است. در نقاشی نیز همچون خطاطی هر چه از کلک خامهشان میتراوید و بر کاغذ نقش میبست، زیبا و هنرمندانه بود. در این فن با استاد واهرامیان کار کرده بودند. اغلب سیاه قلم نقش میزدند، با مداد سیاه یا قلم هاشور. آثار قلیلشان نزد خویشان و اقربا به یادگار است. همانند خط و خطاطی در شناخت هنر نقاشی نیز نظر صائب و نافذ داشتند.
در فن تذهیب چنان کار میکرد که مذهبی چیره دست در عصر تیموری. با نگرش به ابزار و ادوات کارش چگونگی طریقه کار مذهبین آن زمانها در خیال و اندیشه متصور میگردد.
در این هنر ظریف و لطیف نه از رنگهای صناعی، که همانند مذهبین آن عصر از آب فلزات سود میجست. به عنوان مثال برای رنگ زرد از آب طلا و برای رنگ خاکستری از آب نقره و ... اگر گوشهای از سر لوح یا تذهیبی دیگر از بین رفته بود، به دست و دم مسیحائی استاد چنان مرمت مییافت و جانی دوباره میگرفت که گویی دست تطاول روزگار خمی به ابرویش نینداخته و اصلا هیچ اتفاقی طی دوران بر آن نرفته است.
مضاف بر آنچه که مذکور افتاد، استاد علامه جعفر سلطان القرائی در صحافی، و وراقی و مجلدی و وصالی و متن و حاشیه کتب خطی که در اثر گذر روزگاران و یا کم دقتی در حفاظت آنها فرسوده یا پوسیده و یا از کار افتاده شده بودند، نهایت تبحر و مهارت داشتند و به همانگونه که در حذاقت ایشان در فن تذهیب یاد شد، چنان کتب پوسیده و معیوب را مرمت و ترمیم مینمودند که انگار در طول روزگاران در امان از دست واقعه و اتفاق بودهاند و طی قرون و اعصار حادثهای بر آنها واقع نشده است.
غیر از کتاب روضات الجنان و جنات الجنان استاد علامه جعفر سلطان القرایی تالیف دیگری به نام المحافل دارد. این کتاب در شرح و ترجمه احوال و آثار رجال و بزرگان، علی الخصوص اعاظم و افاضل و اعلام طبقات مختلف آذربایجان میباشد. بعضی از نویسندگان و محققین در کتابهایشان از کتاب مذکور استاد به عنوان مآخذ سود جستهاند.
من جمله مرحوم علامه علی اکبر دهخدا در لغتنامهاش ذیل چهار مدخل حجه الاسلام تبریزی از کتاب مذکور استفاده و نقل مطلب میکند.
مرحوم سعید نفیسی در یکی از شمارههای پیام نو شرحی در ترجمه حال میرزا محمد حسن زنوزی خوئی، از آن کتاب آورده است. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در تالیفات خود از جمله:
«الذریعه الی تصانیف الشیعه» آن را معرفی و از مطالب آن بهره گرفته است. یا مرحوم مرتضی مدرس چهاردهی در ترجمه حال شیخ شامل داغستانی از کتاب «المحافل» استاد نقل مطلب میکند. همچنین طی مقالههایی در پارهای نشریات و مجلات توسط خود استاد جعفر سلطان القرائی مطالبی از این کتاب با رقم (المحافل) چاپ و انتشار یافته است.
از آن جمله مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز در شماره اول بهار 1362 مقالهای تحت عنوان محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی با خط و نگارش استاد منتشر کرده است. این مقاله برای بار دوم در بخش آخر یادنامه استاد جعفر سلطان القرائی به سال 1370 هجری شمسی از سوی گروه تاریخ دانشگاه تبریز چاپ و منتشر شده است.
اینکه از احتوای کتاب «المحافل» نویسندگان و محققین به عنوان مرجع استفاده نموده و در نوشتههایشان از آن نقل مطلب کردهاند و یا از مطالب آن به صورت مقالات پر ارزش در نشریات و مجلات آمده است؛ همگی حاکی از ارزشمندی و پر اهمیتی و بیبدیل و بینظیر بودنش میباشد. علاوه بر آنچه که گذشت از استاد جعفر سلطان القرائی یادداشتها و نظریات پرارزش و ذیقیمتی در حواشی کتابهای مختلف برجای مانده است که به نوبه خود برای جویندگان علم و معرفت با ارزش و پربها است. همچنین دهها مقاله و مطلب محققانه استاد که در مجلات یادگار، دانش، مهر، یغما، پیام نو، سخن و غیر اینها...انشار یافته است.
مضافا استاد جفر سلطان القرائی به موقع مطالعه و ملاحظه کتب و دواوین شعراء گاه در توضیح، تصحیح، تائید یا نفی مطلب نویسنده یا شعر شاعر و یا به مناسبتهایی، اشعاری چند در قالبهای مختلف و زیبای شعری سرودهاند، که نمونههایی از آنها در حواشی کتابها و یا لابلای یادداشتهایشان موجود است. اما از همه مهمتر ایشان را به عنوان یک مورخ، نسخهشناس، و کتاب شناس بارز میشناسند.
کتاب «روضات الجنان» حاصل بیش از 10 سال زحمت شبانه روزی ایشان است. مقدمه، تکلمه، حواشی، مستدرکات، تعلیقات و تصحیحات کتاب از آن ایشان است. تولد ایشان به سال 1322 هـ. ق مطابق با سال 1283 شمسی است و وفات ایشان به شامگاه روز سه شنبه 27 دی ماه، سال 1367 شمسی مطابق با 9 جمادی الثانی سال 1409 قمری میباشد. کتاب در صدمین سال تولدشان توسط انتشارات ستوده تبریز در نمادی منقح و نفیس در اردیبهشت ماه 1383 چاپ و منتشر شده است.
نگارنده: محمدامین سلطان القرایی
منابع و مآخذ:
دوره دو جلدی روضات الجنان و جنات الجنان، انتشارات ستوده تبریز، 1383 ش
یادنامه استاد جعفر سلطان القرائی، انتشارات دانشگاه تبریز، 1370 ش
تراجم الاعیان من ابناء الزمان، الجزء الاول، دمشق، 1959 م
تراجم الاعیان من ابناء الزمان، الجزء الثانی، دمشق، 1963 م
نظر شما