قدس آنلاین - گزارش عجیبی در یکی از روزنامهها خواندم که حدود هشت هزار کارتن خواب در تهران هستند که شب ها در خیابان های جنوب شهر ابتدا کنار شعله آتش چمباتمه زده مواد مصرف میکنند و هیچ کس هم مزاحمشان نمیشود. آخر شب به گرمخانه شهرداری می روند. آنجا برایشان دوش آب گرم هست (گله دارند که آبش همیشه گرم نیست، ولرم است) بعد میتوانند از تختخواب و وقتی تختخوابها پر شده باشد از رختخواب که روی زمین برایشان پهن میکنند استفاده کنند.
بعضیها با لباسهای پر از شپش و با بدن بویناک در سالنهای مددسرا میخوابند، شام قبلاً چلو و خورش یا پلو به آنان میدادند حالا لوبیا پخته و آش یا عدسی میدهند. گلهشان این است که چرا صبح ساعت پنج صبح بیرونشان میکند. (شهرداری میگوید اینطور نیست اگر بیرونشان نکنیم می خواهند تمام روز بخوابند). باز خواندم پیراهن و شلوار هم به آنان میدهند. ۱۹ مددسرا در تهران دایر است که شش هزار تن شب ها در آنجاها بیتوته میکنند. ۸۰ درصد شهرستانی هستند. ۸۰ درصد معتاد هستند، هفتهای ۳۰ میلیون تومان هزینه درمان میشود. گویا تولیت این کار با سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران است.
وقتی این مقاله عجیب را میخواندم یاد فیلم های سینمایی اولیه چارلی چاپلین و هارولد لویدز و باستر کیتون و لورل و هاردی افتادم که در دهه ۱۹۲۰ گاهی صحنههایی از این خوابگاه ها در آن فیلم ها گنجانده میشد.
راننده آژانسی برایم نقل میکرد روزی دو جوان موتورسیکلت سوار دیوانهوار با موتور به در سمت شاگرد راننده اتومبیلش زدند و آن را خرد کردند. او ابتدا گمان کرد آن دو دزد هستند بعد معلوم شد شیشه کشیدهاند هر دو نفر صدمه خوردند و قمستی از بدنشان آسیب دید. راننده آژانس با ناله میداد در بیمارستان درخواست کردم خونشان را آزمایش کنند نپذیرفتند و گفتند دادسرا باید دستور دهد، میگفت: چهل روز اتومبیلم را خواندند. بعد هم مادر یکی از آن دو جوان از من تقاضای غرامت کرد در حالیکه اتومبیلم را متوقف کرده و برای دریافت پول از عابربانک رفته بودم. او میگفت من در اختیار یک وزارتخانه هستم که باید با اتومبیلم مأموریتهای آوردن و بردن کارمندان یا مهمانان را انجام دهم، چهل روز از نان خوردن افتادم و وقتی خودم را بیگناه دانستم و به رأی صادره اعتراض کردم که آن دو شیشه کشیده بودند جواب شنیدم معتاد مجرم شناخته نمیشود.
خیلی تعجب کردم وقتی خواندم معتادان کاری ندارند و درمان اعتیاد اختیاری است، در حقیقت هر سازمان متولی فقط برای شب های این معتادان کارتن خواب و اینکه در خیابان ها نخوابند و سرما زده نشوند نمیرند رفع مسؤولیت میکند. البته خدا پدر شهردار و اولیای شهرداری را بیامرزد ولی شب خواباندن معتاد در مددسرا راه کار اساسی نیست. در گزارش مزبور خواندم عدهای از نیکوکاران برای این کارتن خوابان بسته چلوکباب نذری میآورند و تحویلشان میدهند. در گزارش آمده که در میان این افراد دکتر و فوق لیسانسیه و لیسانس هم وجود دارند. باور نمیکنم آن کدام دکتر یا فوق لیسانسیه یا لیسانسیه است که آنقدر بیعرضه، نگون بخت باشد که شب در مددسرا بخوابد.
هزاران هزار نفر از راه های مختلف نان آوری میکنند. مثلاً همین پیک های موتورسوار لایق و سختکوش اند، من نمیدانم آن چه دانشگاه خاک بر سری است که ورقه لیسانس و فوق لیسانس و دکترا میدهد و دانش آموختگانش باید کارتن خوابی کنند؟
باور کنید اینها فقط بهانه است باید برای کار نکردن از شهرداری و هر سازمان متولی ممنون بود که کارتن خوابها را شب ها در فضای گرم میخواباند ولی وظیفه وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، وزارت تعاون و کار و رفاه و سازمان های خیریه و بنیاد مستضعفان در این میان چیست؟
آیا بهتر نیست یکی از جزایر خلیج فارس که بهترین محیط برای درمان و بازسازی است به جای مددسراهای موقت به نام جزیره تندرستی و نشاط در نظر گرفته شود، هر معتاد کارتن خوابی با نهایت احترام و مهربانی به آنجا اعزام شود. همانگونه که چاقوکشان و اراذل و اوباش در زمان حکومت دکتر مصدق به جزیره خارک تبعید شدند و خود آنجا را ساختند و آباد کردند. این حضرات که دست از اعتیاد نمیکشند و مردم هم با آوردن چلوکباب تشویقشان میکنند که به کار خود ادامه دهند در آنجا فرصت بهسازی و بازگشت به زندگی عادی به آنان داده شود؟
به هر ترتیب این بازی با کارتن خوابی پاسخ نمیدهد باور کنید با چاپ امثال این گزارش عدهای از استان ها و شهرستان ها و روستاها تشویق میشوند به تهران بیایند و کارتن خواب شوند. من تصور میکنم ریاست این مددسراها باید با افراد جدی و با انضباط باشد که با اتکاء به نقش و شخصیت و اراده بتوانند این افراد را با کمک مددکاران شناسایی و طبقه بندی کنند و کلانتری ها نیز باید بکوشند و هر جا بساط موادکشی پهن میشود معتادان را به کلانتری ها برده و مانع تشکیل این بساطهای تنبلی و انگل زیستی و آبروریزی شوند.
نظر شما