قدس آنلاین / تابستان امسال بود ناگاه شنیدم شخصی که سال ها پیش از دبستان گرمابه و گلستانم بود حدود یک یا دو هفته پیش ناگهان درگذشته است چون بین من و او سابقه معرفت و مودتی بود پرس و جو کردم و تلفن منزلش را یافتم (سال ها از او بیخبر بودم) تا تسلیت بگویم و تاریخ مجلس ختم و هفت را بپرسم کسی گوشی را برنداشت و پاسخ تلفنم را نداد، متعجب شدم.
یکی دو روز پیش دوستی به دیدنم آمد، وقتی ماجرا را به او گفتم و ابراز تأسف کردم که بیخبر ماندم و نتوانستم در مجلس ختم و هفت آن دوست از دست رفته حضور یابم پاسخم داد: دل مشغول مدار که خانوادهاش را در کوش آداسی ترکیه دیدم که سرگرم شنا و آب تنی بودند و بسیار بر آنان خوش میگذشت و غم و ملالتی در رخسارشان ندیدم و مرتب به آب میزدند و غوطهها میزدند گفتم: سخت در اشتباهی مگر میشود پدر خانواده بمیرد و خانواده به سفر و سیاحت بروند و شاد و شنگول باشند؟
جواب داد: من این پرسش را کردم و گفتم تکلیف ختم و کفن و دفن، و هفته آن شادروان چه شد؟ جوابم دادند چون تور گرفته بودیم و باید به این سفر میآمدیم و فلان خویشاوند ما قرار بود از آمریکا به ترکیه بیاید آن مرحوم را دفن کردیم و برای اینکه تور به هم نخورد و بلیت هواپیما باطل نشود راهی سفر شدیم و ان شاءالله پس از بازگشت که گویا تور دو هفتهای است ختم و هفت را برگزار خواهیم کرد. انگشت تحیر به دندان گزیدم و بر بیکسی و مظلومیت آن مرحوم غم ها خوردم.
دوستم گفت: فلانی مثل اینکه تو در دنیای سال 2016 به سر نمیبری بیشتر شگفت زده شو که من آنان را در یک مجلس جشن و عروسی در یکی از مهمانخانههای کوش آداسی دیدم.در چه بزن و بکوب و شادی و دست افشانی و پایکوبی! گفتم ترهات و طامات میبافی!
گفت: خیر مرا هم بدان مجلس عروسی دعوت کردند. گویا خواهرزادهای با دختری عروسی کرده و برای ماه عسل به ترکیه سفر کرده بودند. بنابراین جشن و پایکوبی انجام شد و قرار گذاردند وقتی به ایران بازگشتند به سوگواری و مویه خوانی آن مرحوم بپردازند!
در این میان شخص صالحی، زاهدی، عابدی، اندیشمندی بلندآوازهای از راه رسید. چون حکایت را شنید و بر میزان سرگشتگی و بهت زدگی من آگاه شد: فرمود غم مخور جان برادر خسرو خوبان که دنیا دگرگونه گشته است و تو هنوز اندر حال و هوای نیمه دوم سده بیستمی. ای برادر، گذشت آن دوران که فرزندان در غم پدر و مادر شش ماه سیاه میپوشیدند و داغدار بودند.
امروزه، دنیای تبلت و آی پد است و اینترنت و اینستاگرام، دیدی که از کودک تا پیر کهن سال یکی از این جام جهان بین را به دست دارند و هر کس به زبانی هر آنچه در مغز و ذهنش میگذرد چه حق و چه باطل، چه سخن متین و چه اراجیف مبتذل را در آن جام جهان بین میریزد، امروز جهان جهان دیگری شده، مهر و محبت و وفا افسانه شده، شوهر، زن را مانند نوشیدن آب خوردن میکشد و زن با راننده آژانس متحد و یکدل میشود که شوهر بخت سرگشته را دوتایی بکشند و جنازه را به قرچک ورامین برده در آتش بنزین بسوزانند. طفل، پدر و پدر فرزند میکشد، برادر، برادر را به تیر میبندد و خواهر، مال برادر می دزدد و خدمتکار خانه صندوق مسکوک و جواهر را خالی میکند. ای خسرو خوبان، تو نیز همچون اهل زمانه شو نگاه کن در همسایگی کشورت چه میگذرد؟
تا کی در افکار کهنه و منسوخ درمانده و فرورفتهای مگر نمیبینی که بر جهان چه میگذرد. باور میکردی که فرقه داعشی پیدا شود و زنان و دختران مردم را در بازار برده فروشان به فروش گذارد و هر روز از صد تا پانصد تن سر ببرد و آنان که برای مرگ یک گربه یا سگ گریهها میکنند و جمعیتها تشکیل میدهند ککشان نگزد؟
هیچ باور میکردی ابلهانی یافت شوند که بمب به خود بسته با انفجار بمب و نابود شدن خود صف نماز جمعه را به خاک و خون بکشند؟ هیچ باور میکردی آمریکاییهای منادی صلح و آزادی به هر کشوری که گام منحوس خود را بگذارند آرامش و امنیت و جان و مال و نفوس مردم و حتی ناموسشان در مهلکه قرار گیرد. دیدی بر سر عراق و افغانستان و لیبی و پاکستان چه آوردهاند و هنوز دم از قشون کشی میزنند در این جهان معرفت منسوخ شده است میبینی که از شگفت انگیزترین اختراع جهان اینترنت چه استفادههای رذیلانهای میشود بیدار شود در خواب غفلت قرن گذشته باقی نمان.
نظر شما