تحولات لبنان و فلسطین

۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۵
کد خبر: 495201

در پی آتش‌سوزی و ریزش ساختمان ۵۴ ساله "پلاسکو" تهران، درس های زیادی آموختیم.

به گزارش قدس آنلاین، «ایران، دی‌ماه تلخی را سپری کرد. از آن تلخی‌هایی که مدت‌ها طول خواهد کشید تا یادش کمرنگ شود. حادثه پلاسکو که ترند یک دنیا شد، در قلب پایتخت، شوک بزرگی بود که هنوز هم در چهره مردم علی‌رغم گذشت چند روز از حادثه، قابل مشاهده است. اما آنچه نباید از آن غافل شد، عبرت‌های مستتر در این واقعه دردناک است. شاید یکی از دلایل رفع نشدن مشکلات به‌صورت ریشه‌ای در کشور ما، همین عبرت نگرفتن از وقایع و برخورد هیجانی با موضوعات باشد. ما عادت کرده‌ایم بعد از چنین رخدادهایی قول بدهیم و بعد از فروکش کردن التهاب موجود، فراموش کنیم که این بمب ساعتی در هر نقطه دیگر شهر ممکن است منفجر شود که اگر رخ دهد، یعنی ما فقط حرف زده‌ایم و وعده داده‌ایم.

چند سئوالی که بعد از این واقعه‌ی جانسوز با تمام خسارت‌های جانی، مالی و روحی که به همه وارد شده است، ذهن را درگیر می‌سازد این است که، آیا واقعا صرف اخطار و تذکر به هیات‌مدیره این ساختمان برای ایمن‌سازی فضا کفایت می‌کرده است یا قانون برای همین مواقع دست مجریان را باز گذاشته است که امنیت فیزیکی و روانی شهر را بر فرار از قانون عده‌ای ترجیح داده و اقدامی جدی‌تر کنند؟ البته بعد از این سئوال بلافاصله این موضوع نیز به ذهن می‌رسد که آیا اگر قبل از این حادثه، نهاد مربوطه اقدام به پلمپ این مرکز می‌کرد، چه بلوایی به پا می‌شد و برخی می‌گفتند عده زیادی بیکار شدند و ... و این در حالی است که چنین واکنشی یعنی ما به‌طور سیستماتیک عادت نکرده‌ایم ۲۰ قدم جلوتر را ببینیم و نهایت شعاع دید ما همان دو قدم جلوتر است. ما در دوگانگی رفتاری خاصی قرار گرفته‌ایم و در این دوگانگی، همواره منافع کوتاه مدت، پیروز میدان است.
حتی این دوگانگی را در رفتار مردمی که علی‌رغم بزرگی حادثه و اخطارهای متعدد و حتی التماس‌ها مبنی‌بر ترک مکان جهت سهولت در امدادرسانی هم مشاهده کردیم. مردمی که میزان خسارت رفتارشان کم از آتش شعله‌ور شده نبوده است. افرادی که مسخ در تکنولوژی، تشنه عکس گرفتن و فیلمبرداری بودند و این درد کمی نیست. این دردی است که نباید بی‌تفاوت از کنارش عبور کرد. ما نیازمند بازنگری‌های اساسی در برخی حوزه‌ها هستیم.
حادثه پلاسکو ما را به چالش کشید. چالش مدیریت بحران، چالش مدیریت صحنه، چالش رفتار غلط مردم حاضر در صحنه، چالش بی‌توجهی به اهمیت بیمه، چالش بی‌توجهی برای اجرای قانون، چالش اغماض، چالش ادامه داشتن همه این چالش‌ها و...  و اینجا قهرمان‌های اصلی آتش‌نشان‌هایی بودند که به معنای اخص کلمه، ایثار کردند و رفتند تا کسانی را که علی‌رغم همه خطرات می‌خواستند چک، سند و اموالشان را جمع کنند، از ساختمان خارج کنند که خودشان هم ماندند تا برای همیشه وظیفه‌شناسی و ایثارشان در ذهن‌ها ثبت شود.

اما این تمام ماجرا نیست. رییس شورای شهر تهران پس از این حادثه گفته است، ساختمان علاءالدین وضعیتی بدتر از پلاسکو دارد. تا اینجا یعنی، ما هم مشکل را می‌دانیم و هم طرح موضوع کردیم. قدم بعدی برای پیشگیری از تکرار این فاجعه چیست؟ ساختمان آلومینیوم یکی دیگر از بمب‌های ساعتی تهران است. اقدام عملی چیست؟ اگر می‌دانیم تعدادی ساختمان که احتمال رخ دادن چنین فاجعه‌ای در آن‌ها هست، در تهران وجود دارد، برنامه برای پیشگیری چیست؟ گام بعدی چه خواهد بود؟ اخطار؟ پلمپ؟ کمک به تجهیز؟ چه اقدامی بناست پیرو این مساله‌شناسی رخ دهد؟

آنچه مهم است، این است که از اجرای قانون نباید ترسید. از هجمه احتمالی که ممکن است در پی تعطیلی یک مجتمع رخ دهد هم، نباید ترسید. باید از مخدوش شدن امنیت روانی و جانی مردم ترسید. آیا تبعات تعطیلی کوتاه‌مدت پلاسکو تا ایمن‌سازی، بیشتر بود یا تبعاتی که این چند روز از تخریب آن متحمل شدیم؟ اجرای قانون را باید با شجاعت پیگیری کرد. اگر اخطار نیازمند اقدام یک ارگان دیگر بوده است و آن ارگان نیازمند دستور دادستانی، شاید وقت آن باشد دادستانی به عنوان مدعی‌العموم در جهت حمایت از منابع مردم، وارد عمل شده، تا پایان پای کار بایستد.
و اما ما مردم! ما خودمان هم باید دلمان برای خودمان بسوزد. بیمه‌ها برای چنین روزهایی هستند. از ۵۴۰ مغازه این مجتمع، تنها ۱۰۰ مغازه بیمه کالا بوده‌اند و هیچ ملکی بیمه نبوده است و کالای ۴۴۰ مغازه نیز فاقد بیمه بوده‌اند. این یعنی، ما در چنبره چالشی فرهنگی گیر افتاده‌ایم که خودمان هم دلمان برای خودمان نمی‌سوزد. این همان چیزی است که بالاتر از آن به‌عنوان نبود آینده‌نگری یاد کردم.
جان کلام این‌که از این حادثه بر اساس عقل و منطق باید برای آینده عبرت بگیریم. شاید در چند جمله بتوان عبرت‌های پلاسکو را چنین برشمرد:
ــ پلاسکو سوخت چون از کنار اجرای قانون به سادگی گذشتیم و شاید از تبعات اجرای آن هراس داشتیم.
ــ پلاسکو سوخت چون فرهنگ بیمه هنوز در کشور ما نهادینه نشده است.
ــ پلاسکو سوخت چون مردمِ حاضر در صحنه، تماشاگری و ثبت چند عکس را، از جان افراد باارزش‌تر دانستند.
ــ پلاسکو سوخت تا شاید ما به خودمان بیاییم و فکری برای حوادث بعدی بکنیم و از حوزه حرف و شعار به عمل نزدیک‌تر شویم.
ــ پلاسکو سوخت تا نشان دهد در دل این همه مساله و تلخی، هستند افرادی که متعهدانه تنها و تنها به وظیفه‌شان عمل می‌کنند و می‌روند که بارقه‌های امید را در دلمان روشن نگه‌دارند که درست است مشکلات هست اما نباید ناامید شد. آتش‌نشان‌هایی که عشق را به زیبایی تصویر کردند.
ــ پلاسکو یک عبرت بزرگ بود. عبرتی که به بهای گرانی به دست آمد و وای به روزی که فراموش کنیم و...»
معصومه نصیری ـ سردبیر ایسنا و مدرس دانشگاه

منبع: خبرگزاری ایسنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.