به گزارش قدس آنلاین، باتوجه به اینکه دونالد ترامپ پیش از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا یک سرمایهدار و تاجر سرشناس در عرصه تجارت بوده است، به همین دلیل بیش از همه به روابط آمریکا بهعنوان قدرت اول با چین بهعنوان قدرت دوم اقتصاد جهانی از زاویه مناسبات و تعاملات تجاری نگاه میکند.
او نیز همانند بسیاری از فعالان تجاری بر این باور است که در این رابطه در نهایت چینیها سود میبرند زیرا بازار مصرف آمریکا را تقریبا قبضه کرده و با فروش اجناس و محصولات ارزانقیمت خود منبع درآمد وسیعی به دست آوردهاند و اکنون کارگران چینی با دستمزد کم به جای کارگران آمریکایی مشغول به کار هستند.
براساس این واقعیتها ترامپ خود را متعهد میداند که اکنون پس از بر سر کار آمدن بهعنوان رئیسجمهور آمریکا، چین را وادار کند که این روند نابرابر و نامتعادل را تغییر دهد و با استفاده از اهرمهایی پکن را مجبور میکند که متعادلتر رفتار کند. همچنین حتی اگر دونالد ترامپ چنین دغدغهای نداشته باشد بلکه مشاوران و اعضای حزب جمهوریخواه آمریکا این دغدغه را دارند.
آنها بر این باورند که چین در حال گسترش توان سیاسی و نظامی خود در منطقه شرق آسیا است و اگر اکنون جلوی این نفوذ رو به گسترش چین گرفته نشود، در نهایت میان دو قدرت بزرگ دو سوی پاسفیک مناقشه بسیار جدی درخواهد گرفت که برای منافع هر دو کشور بسیار خطرزاست. بر همین اساس مسائلی مانند جزایر مصنوعی پکن در دریای چین جنوبی، آینده ثبات در شبهجزیره تایوان و نقش چین در شرق آسیا مطرح میشود.
به تازگی دونالد ترامپ در پیامی در توئیتر، سیاست چین واحد را بهعنوان مبنای روابط آمریکا با چین به چالش کشاند که واکنش شدیدی را از سوی مقامات چینی به همراه داشت. همچنین ترامپ در مصاحبه اخیر خود با روزنامه وال استریت ژورنال گفته بود که همه چیز را میتوان با مذاکره حلوفصل کرد حتی سیاست «چین واحد» را.
وزارتخارجه چین نیز در واکنش به این صحبتها، این سیاست را تغییرناپذیر اعلام کرد. همچنین دولت پکن بابت مکالمه تلفنی میان ترامپ و رئیسجمهوری تایوان در دوم دسامبر 2016 بهشدت خشمگین شد و به آن واکنش نشان داد. این درحالی است که از ابتدای دهه 1980 میلادی تمام دولتهای آمریکا چه از حزب جمهوریخواه و چه از حزب دموکرات و حتی رئیسجمهور تندمزاج و تهاجمی مانند رونالد ریگان بر سیاست چینواحد تاکید داشتند و همواره در مناسبات خود تایوان را بهعنوان بخشی از چین تلقی میکردند.
اما به نظر میرسد که ترامپ تمایل ندارد به این رویکرد دیرینه پایبند باشد. اما این مساله برای چین بسیار حیاتی است و به تمامیت ارضی این کشور مربوط میشود و اگر دولت ترامپ قصد داشته باشد که در این باره تجدیدنظر بکند و روابط سیاسی و اقتصادی خود را با تایوان گسترش دهد، باتوجه به شرایط بینالمللی به نظر میرسد این اقدامات با واکنشهای جدی از سوی پکن همراه باشد.
از سوی دیگر پکن در منطقه دریای چین جنوبی بهدنبال اعمال حاکمیت است، زیرا این منطقه از نظر تجاری از اهمیت بالایی برخوردار است. در همین راستا علاوه بر ساخت جزایر مصنوعی در این منطقه مناقشهآمیز تاسیسات نظامی نیز مستقر کرده است که این مساله نگرانیهایی را برای آمریکا و همچنین کشورهای حوزه دریای چین جنوبی از جمله ویتنام و فیلیپین ایجاد کرده است.
اما آیا اینکه دونالد ترامپ درباره این مساله فراتر از لفاظیها، صدور بیانیهها و یادداشتها رفتار کرده و قدمی بردارد و نیرویی در منطقه مستقر کرده و مانع تردد ناوگان دریایی و هوایی چین در این منطقه جنجالی شود، مشخص نیست اما این مساله زمینهساز یک رویارویی نظامی در چین شود.
البته در این باره باید بر این نکته تاکید کرد که اگر چه آمریکا از نظر توان نظامی در سطح اول در جهان قرار دارد اما بیشترین بدهی را به چین دارد بر همین اساس هرگونه اقدام نظامی، اقدامی فضایی را ایجاد خواهد کرد که این فضا تنها بر پکن تاثیرگذار نخواهد بود بلکه هر دو کشور از آن متضرر خواهند شد.
همچنین این نکته را نباید از یاد برد که دونالد ترامپ انسان غیرقابل پیشبینی است و نمیتوان دانست که در آینده دونالد ترامپ چه رویکردی در عرصه بینالمللی و منطقهای اتخاذ خواهد کرد زیرا همواره وی اظهارات متناقضی را بیان کرده و بر همین اساس نمیتوان آینده پکن و واشنگتن را پیشبینی کرد.
باید مدتی صبر کرد تا مشاهده کرد پس از اینکه دولت دونالد ترامپ بر سر کار بیاید و پس از آشنایی با محیط اطراف، سیاستورزیهای خود را چگونه اعمال خواهد کرد.
احتمالا برای دولت دونالد ترامپ اولویتهای مهمتری بهخصوص مسائل داخلی از جمله اقتصاد وجود دارد و ابتدا به آن مسائل خواهد پرداخت. در نهایت زود است اعلام کنیم که آیا تحولات در روابط واشنگتن و پکن به مسائل امنیتی کشیده خواهد شد یا نه. اما بهطور کلی اگر چه امیدواریهایی وجود دارد که دولت ترامپ از لفاظیها علیه چین جلوتر نرود اما خیلی جای خوشبینی دراینباره نیست و اگر رویارویی صورت نگیرد، دوره تنشزایی در تاریخ روابط پکن- واشنگتن از تعرفههای تجاری و مسائل اقتصادی آغاز میشود و تا مسائل امنیتی و بینالمللی کشیده میشود. همچنین باید بر این نکته اشاره کرد که براساس سیاست کلاسیک ممکن است کشوری برای مقابله با کشور مقابل با کشورهای پیرامون روابط حسنه برقرار میکند.
در مساله آمریکا و چین تنها کشوری که در حوزه شرق آسیا توان رویارویی و مقابله با چین در اکثر حوزههای مختلف دارد، ژاپن است. اما به نظر میرسد که در دوران ترامپ روابط با متحدان آمریکا در شرق آسیا نیز به چالش کشیده میشود و این مساله کاملا مشهود است، بهطور نمونه ترامپ در شعارهای انتخاباتیاش اعلام کرد که میخواهد از پیمان تجارت آزاد پایسیفیک کنارهگیری کند که چنین اقدامی از منظر ژاپنیها خوشایند نیست و از سوی دیگر باتوجه به اظهارات تند رودریگو دوترته، رئیسجمهور فیلیپین علیه آمریکا، آینده روابط واشنگتن-مانیل در سایه قرار گرفته است. در مجموع به نظر میرسد که کشورهای شرق آسیا چنان وزنه سنگینی نیستند که بتوانند در مقایسه با چین برای آمریکا قرار بگیرند.
البته این نکته را باید خاطرنشان کرد که باتوجه به رویکرد کنونی دونالد ترامپ به نظر میرسد که روابط آمریکا نه تنها با حوزه شرق آسیا بلکه با اروپا نیز زیر سایه قرار خواهد گرفت و اگر بخواهد وعده خود را مبنی بر ایجاد روابط نزدیک با روسیه محقق کرده و در نهایت تحریمهایش را علیه مسکو لغو کند، قطعا در این صورت اروپاییها ناخرسند خواهند شد و در مقابل کشورهای اروپایی نیز یک سیاست واحد را علیه دونالد ترامپ اتخاذ خواهند کرد.
منبع: مثلث
نظر شما