قدس آنلاین - دخترک حال و روز خوشی نداشت، اصلاً درمانده شده بود، دیگران دربارهاش هزار جور فکر میکردند، اما خودش خوب میدانست که نه با کسی ارتباطی دارد و نه دشمنی که بخواهد زمینهساز چنین مزاحمتی شود. او بالاخره به درخواست خانوادهاش راهی دادگستری شد و از مزاحم وقت و بیوقتش شکایت کرد، برگه شکایتی که او را راهی پلیس فتا خراسان رضوی کرد تا مأموران پلیس این مزاحم ناشناس را شناسایی و تحویل قانون دهند.
*داستان حسادت زنانه
دخترک در حالی که تاب و توانش را از دست داده بود، مقابل افسر پروندهاش نشست و در شرح شکایتش گفت: مدتی است که فردی ناشناس در تلگرام وقت و بیوقت مزاحم میشود، او اطلاعات دقیقی از من و خانوادهام دارد، حرفهایی میزند که عذابم میدهد، تهمت میزند و تهدید میکند، میگوید به عکسهای شخصی من دسترسی دارد تعداد زیادی از عکسهای خصوصیام در اختیار اوست که قصد دارد آنها را در فضای مجازی منتشر کرده و آبرویم را ببرد.
موضوع بلافاصله در دستورکار مأموران پلیس فتا خراسان رضوی قرار گرفت و تحقیقات فنی و تخصصی آغاز گردید، آنها طی این بررسیهای کارشناسی توانستند فرد مزاحم را ردیابی کرده و پس از شناسایی وی را به مرکز پلیس احضار کردند.
این متهم کسی نبود جز یک زن جوان، همین مسأله باعث شگفتی مأموران شد که چرا باید یک زن جوان یک دختر را تهدید کند، در عین حال این فرضیه پیش روی مأموران قرار گرفت که شاید مسأله به حسادتهای زنانه مربوط میشود.
رویارویی شاکی که دختری جوان است با متهم که زن جوانی بود قفل این پرونده را گشود، چرا که متهم از سوی شاکی مورد شناسایی قرار گرفت، این زن جوان کسی جز عروس عموی شاکی نبود.
اما زن حاضر به پذیرش واقعیت نبود و مدام ایجاد مزاحمت برای دختر جوان را انکار میکرد تا اینکه در مقابل ادله و مستندات پلیس قرار گرفت و دیگر راهی برای انکار نیافت و ضمن اقرار به موارد اتهامی و ابراز ندامت و پشیمانی در توجیه دلایل این عمل مجرمانه گفت: مدتها بود که به دختر عموی شوهرم حسادت میکردم، حرفهایی که دربارهاش میشنیدم این حس را در من تقویت میکرد بویژه که در مهمانیها و مجالس خیلی گرم میگرفت و همین مسأله حرصم را درمیآورد.
همیشه در فکر بودم تا به شیوهای این حسادت و حرصم را از او خالی کنم که نقشهای شیطانی به مغزم خطور کرد و تصمیم گرفتم تا با شمارهای ناشناس و هویت جعلی سراغ او بروم. او ابتدا مسأله را جدی نگرفت و به حساب مزاحمت گذاشت ولی وقتی که از خصوصیترین اطلاعات زندگی او گفتم و برخی عکسهای خصوصی او را رو کردم توانستم ضربه نهایی را به وی زده و کاری کنم که دلم خنک شود.
اما دریغ و افسوس که عاقبت پیروی از شیطان همین است که امروز هم آبرویم رفت و مقابل خانواده شوهرم سکه یک پول شدم و هم باید حکم دادگاه را بپذیرم و تحمل کنم.
*انتقام به سبک دانش آموزی
اما داستان مزاحمتهای مجازی به همین جا ختم نمیشود و ماجرای دانشآموز انتقام جویی که گرفتار وسوسه شیطان شده و پس از ایجاد مزاحمت برای معلمش شناسایی و تحویل دستگاه قضایی شد، هم خواندنی است.
داستان در شهر تربتجام رقم خورده و فردی با شکواییهاش به پلیس مراجعه کرده و خواستار شناسایی فردی ناشناس میشود که ضمن انتشار تصاویر خصوصی او و درج مطالب توهینآمیز در تلگرام برای او مشکلات فراوانی درست کرده است.
شاکی پرونده که یک معلم است به افسر پرونده میگوید که از طریق دوستانش متوجه میشود که زنی که او را نمیشناسد تصاویر خصوصی او را منتشر کرده و نسبتهای ناروایی به او داده که باعث ایجاد مشکلات زیادی در میان خانوادهاش شده و آبروی او را در خطر قرار داده است. این در حالی است که او به هیچ وجه چنین زنی را نمیشناسد و حتی نمیداند که این زن از کجا به تصاویر و اطلاعات خصوصی او دست یافته است.
مأموران بلافاصله پرونده را در دستورکار قرار داده و اقدام به ردیابی و شناسایی صاحب پروفایل تلگرامی میکنند، اما ردزنی آنها به هیچ زنی ختم نمیشود بلکه مأموران پلیس اقدام به شناسایی پسری جوان میکنند که عامل ایجاد پروفایل مورد نظر است.
حمید 18 ساله به پلیس احضار میشود تا درخصوص پروفایلی که ساخته توضیح دهد. متهم جوان که در مقابل مستندات راهی جز اعتراف ندارد لب به سخن میگشاید و میگوید: مدتها بود که از معلمم دلگیر بودم و گمان میکردم که او در پایین بودن نمراتم نقش دارد و درباره من سخت گیریهای بیجایی به خرج میدهد، برای همین در اندیشه انتقام بودم که شیطان گولم زد و راهی سراسر خطا و اشتباه جلوی پایم گذاشت.
یک سیم کارت خریدم و با این شماره و در قالب یک زن در تلگرام اکانتی ایجاد کردم، تصویر زنی جوان را هم انتخاب کردم و در پروفایلم قرار دادم و سپس اقدام به انتشار تصاویر معلمم کرده و حرفهای نامربوطی درباره او زدم که اکنون میفهم چه کار زشتی را مرتکب شده و وسوسههای شیطان چه بر سرم آورد. اگرچه این جوان 18 ساله هم در پروندهاش راهی دادگاه شد، اما آیا حکم صادره برای وی میتواند آبروی رفته معلمش را بازگرداند؟
نظر شما