تحولات لبنان و فلسطین

دکتر گرانمایه‌پور، استاد علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری در تحلیلی جامع، وضعیت روزنامه‌نگاری ایران در گذشته و حال را بررسی می‌کند و از خدمات روزنامه‌نگاران به انقلاب اسلامی سخن می‌گوید. وی در عین حال از وضعیت فعلی روزنامه‌نگاری جناحی و سیاست زده در ایران انتقاد می‌کند.

مردم به روزنامه‌ ای که در خدمت جناح سیاسی باشد اعتماد نمی‌کنند

قدس آنلاینروزنامه‌ها از زمان ظهورش در کشورمان، فراز و نشیب‌های فراوانی را طی کرد تا به این جا رسید که با ظهور رسانه‌های نوین و شبکه‌های اطلاع‌رسانی شهروندی، خطر ریزش مخاطب بیخ گوششان است. مطبوعات در پیروزی انقلاب هم سهم به سزا و نقش مؤثری داشتند. در گفت و گو با دکتر علی گرانمایه‌پور، استاد علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری به بررسی سیر مطبوعات در ایران پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌پرداختیم.

وضعیت مطبوعات را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چطور ارزیابی می‌کنید؟

آنچه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داریم بیش از نیم قرن حکومت پهلوی است. مطبوعات در دوره پهلوی اول، سه دوره را پشت سرگذاشت. سالهای قدرت رضاشاه شامل سه دوره می شد که دوره اول برای ایجاد و برقراری امنیت در کشور بود، دوره دوم ایجاد ساختارهای دیوان سالارانه و سازماندهی امور کشور و دوره سوم، دوره بازسازی. در دوره اول، مطبوعات شکل خاصی نداشتند. به روزنامه وقایع‌التفاقیه مراجعه کنید. زمانی‌که این روزنامه توسط دولت قاجار در دوران ناصرالدین‌شاه منتشر می‌شد قیمتش دوقران بود معادل ۱۱ مَن نان در تهران، که هر کسی توان خریدنش را نداشت. در آن دوره تعداد باسوادهای شهر تهران، حدود ۳۰۰ نفر بود. مطبوعات از دوره دوم حکومت رضاشاه کم کم تغییر می‌کند. البته در آن زمان، رضاشاه مطبوعات را بسیار کنترل می‌کرد اما در دوم حکومت رضا شاه، شاهد ظهور مطبوعات جدید هستیم. همزمان با ملی شدن صنعت نفت در ایران، انقلاب مطبوعات شکل گرفت. در واقع آنچه از موج جدید روزنامه‌نگاری در دوره پهلوی سراغ داریم به دوره حکومت محمدرضاشاه برمی‌گردد.

چه چیزی باعث این موج جدید شد؟

در آن دوره مطبوعات صاحب سندیکا بودند، چیزی که امروز نداریم. اتفاق دیگر این بود که چه در زمان رضاشاه و چه در زمان محمدرضاشاه، کسانی وارد بدنه مطبوعات شدند که نویسندگان قهاری بودند همچون مرحوم دهخدا، محیط طباطبایی و... در واقع بدنه روزنامه‌نگاری شامل نویسندگان ماهر و باتجربه و شعرا و افراد متفکر بود. قلم روزنامه نگاران طوری بود که مطبوعات قابل خواندن بودند. دردوره پهلوی دوم، حضور سندیکای روزنامه نگاران یک هویت و شکل جدیدی به صنف و شغل روزنامه‌نگاری داد. یکی از دلایل رویگردانی مطبوعات در سالهای ۵۶ و ۵۷ اعتراض سندیکای مطبوعات بود.

پس تفاوت عمده روزنامه‌نگاری در دوران پهلوی و پس از انقلاب، در وجود همین سندیکا بود؟

همینطور است. وجود این سندیکا به حرفه روزنامه‌نگاری هویت بخشید. دوم اینکه غیرحرفه‌ای‌ها وارد روزنامه‌نگاری نمی‌شدند. ضمن اینکه روزنامه‌نگاری برای مردم بود، سیاسی بودن روزنامه‌نگاری چندان مشخص نبود. الان روزنامه‌ها، سنگر شنی احزاب و گروه‌های سیاسی هستند. اگر گفته می‌شود که مطبوعات قبل از انقلاب، نسبتاً کم بود (البته متناسب با تعداد افراد باسواد جامعه بود) اما کیفیت داشت یکی از دلایلش این بود که آدم‌های حرفه‌ای در آن قلم می‌زدند و خبرهای تلکسی را کپی نمی‌کردند، خبرهای تولیدی داشتند و نویسندگانش خوش قلم بودند. الان اکثر روزنامه‌نگاران ما، خبرهای تلکسی را کپی می‌کنند. خبرنگاران، خبرها و مصاحبه‌های کپی را به هم می‌دهند. روزنامه‌نگاری قبل از انقلاب ویژگی دیگری هم داشت، روزنامه‌های کیهان و اطلاعات قبل از انقلاب در دست حکومت بود اما دو رقیب روزنامه‌نگاری ایران سعی می‌کردند که به شیوه‌های حرفه‌ای و مناسب، خبررسانی کنند. روزنامه‌نگاری قبل از انقلاب، روزنامه‌نگاری اخلاق‌مدارانه و با هویتی بود در حالیکه الان به راحتی در روزنامه‌ها به هم فحش می‌دهند و تیتر توهین‌آمیز می‌زنند. قبل از انقلاب، نویسندگان سعی می‌کردند که حرمت مخاطب را داشته باشند.

شمارگان روزنامه‌ها هم در آن دوره متفاوت با الان بود...

یکی از دلایلی که تیراژ قبل از انقلاب بالاتر بود به دلیل اعتماد مردم به رسانه‌ها بود. مخاطب هر زمان به کانال اطلاع‌رسانی، اعتماد داشته باشد مشتاق است که خبرش را بشنود. قبل از انقلاب یک شبکه تلویزیونی وچند شبکه رادیویی وجود داشت و روزنامه‌های چاپی تنها کانال خبرگیری مردم بود ولی با این همه، تنوعی متناسب با سن و جنس در مطبوعات می‌دیدیم. آن زمان مجلات زنان، دختران، کیهان بچه‌ها و ... داشتیم. حدود چهل سال از انقلاب می‌گذرد و هنوز نتوانستیم نشریه‌ای تخصصی همچون کیهان بچه‌ها داشته باشیم. نکته دیگر اینکه قبل از انقلاب، روحیه طنز در روزنامه‌ها وجود داشت ولی حدود ۱۰-۱۵ سال است که ریشه طنز را در مطبوعات کشور خشکاندیم، با تعطیلی «گل آقا» دیگر طنز اجتماعی و سیاسی وجود ندارد. من یکسویه قضاوت نمی‌کنم، تاریخ مطبوعات را ورق می‌زنم. روزنامه‌نگاری قبل از انقلاب، معایبی دارد اما یکی از توانمندی‌های بزرگ مطبوعات قبل از انقلاب، وجود سندیکا و انجمن صنفی قوی روزنامه‌نگاران است که روزنامه‌نگاران مورد حمایت بودند و امنیت شغلی داشتند اما امروز روزنامه‌نگاران، امنیت شغلی ندارند.

مگر آن زمان هم افسرانی که وظیفه سانسور را داشتند به روزنامه‌ها رفت و آمد نداشتند؟

ببینید در دوران پهلوی دوم، سانسورچی‌های شهرداری و افسران کمیته ضدخرابکاری درروزنامه‌ها مستقر بودند و یک نوع سانسور قبل از چاپ وجود داشت اما در مجلات، رگه‌هایی از اعتراض سیاسی و اجتماعی را می‌دیدید. همیشه این سؤال وجود دارد اگر روزنامه‌نگاری در دوران پهلوی خیلی سانسور می‌شد پس چرا از سال ۵۶ روزنامه کیهان و اطلاعات متحول شد؟ سردبیر روزنامه کیهان وقتی از سال ۵۶ علیه شاه می‌نویسد، او را دیگر به دربار دعوت نمی‌کنند پس روحیه اعتراضی هم داشتند. در شهریور ۵۷ شاه در کشور و در اوج قدرت بود اما عکسی که روزنامه کیهان از قتل عام و به رگبار بستن مردم در میدان ژاله منتشر کرد، عملاً کمر شاه را شکست.

چرا رژیم نتوانست در دوران منتهی به انقلاب رسانه‌های معترض را توفیف کند؟

حوادث سال ۵۶ و ۵۷ با فضای آزاد سیاسی در ایران مصادف شد. آن دوره با پاکسازی عده‌ای در ساواک و تغییر ساختار سیاسی ساواک همراه بود. بعد از دیداری که شاه با کارتر (رئیس جمهور وقت آمریکا) داشت یکی از برنامه‌هایی که شاه برای ایجاد تحول در کشور اجرا کرد، ایجاد فضای باز سیاسی در کشور بود. بسیاری معتقدند همزمان با ایجاد این فضای باز سیاسی، شاه قدری در مقابل مخالفت‌هایی که در مطبوعات می‌شد عقب‌نشینی کرد. این عقب‌نشینی باعث شد که شاه نتواند در مقابل مطبوعات بایستد و کنترل و سیطره ساواک بر مطبوعات کم شد. البته موج اعتراضات مردمی‌ هم وجود داشت و روزنامه‌ها آن را انعکاس می‌دادند. در آن دوره، مطبوعات از کنترل حکومت خارج شد و از ابتدای سال ۵۷ مطبوعات دیگر در کنترل شاه نبودند. شاه فکر می‌کرد اگر مطبوعات را آزاد بگذارد می‌تواند از سوپاپ اطمینان مطبوعات برای فروکش کردن اعتراضات مردمی‌ استفاده کند. سال ۵۶ و ۵۷ در اعتراض به فشارهای شاه و کشتارهار مردمی، مطبوعات تحصنی ۶۰ روزه داشتند. یکی از خدماتی که مطبوعات قبل از انقلاب داشتند و فراموش شده، این است که روزنامه‌نگاران قبل از انقلاب در همراهی با اعتراضات مردمی‌ بسیار کمک کردند. سندیکای مطبوعات با مردم بسیار همراه بود و بخشی از انقلاب، مرهون روزنامه‌نگاران آن دوره بود که سعی کردند فضای سیاسی را متحول کنند. یکی از اتفاقاتی که باعث شد تا انقلاب سر بگیرد تیتر «شاه رفت» و «امام آمد» بود. برخلاف بسیاری از کشورها که مطبوعات دولتی و حکومتی با جنبش‌های مردمی‌ مخالفت می‌کنند در انقلاب ۵۷، مطبوعات در کنار افکار عمومی‌ بودند. سندیکای مطبوعات در کنار مردم بود و این نشان می‌دهد وقتی روزنامه‌نگاران، سندیکا و صنف داشته باشند استقلال و هویت می‌یابند.

وضعیت مطبوعات را پس از انقلاب چطور ارزیابی می‌کنید؟

بعد از انقلاب هم مطبوعات سه دوره را طی کرد. مطبوعات دهه اول به جنگ ۸ ساله تحمیلی برمی‌گردد. روزنامه کیهان و اطلاعات بعد از انقلاب، در امتداد خط انقلاب بودند. در کنار آن، جناح‌های سیاسی تعدادی روزنامه راه اندازی کردند همچون روزنامه جمهوری اسلامی ‌و رسالت. بعد از آن روزنامه‌های حزبی و سیاسی روی کار آمدند که به نوعی تکصدایی و جریان موافق با نظام سیاسی حاکم بود. بعد از انقلاب، دو جناح حزب کمونیست یا توده‌ای‌ها و سازمان مجاهدین خلق از تشکیلات سیاسی ایران حذف شدند و مطبوعات آنها هم تعطیل شد. یک دهه روزنامه‌نگاری در خدمت دفاع مقدس بود و روزنامه‌ها بیشتر درگیر بحران‌های داخلی و جنگ تحمیلی بودند. دهه دوم، دهه سازندگی، عمران و آبادی بود که روزنامه‌نگاری در این دهه متحول شد. شاید بتوان گفت اولین روزنامه‌ای که سعی کرد با موج نوگرایی مطبوعات ما شکل بگیرد، روزنامه همشهری بود که به صورت اولین روزنامه رنگی چاپ شد. در این دوران، یکبار دیگر حرکتی برای هویت‌بخشی به روزنامه نگاران با شکل گیری انجمن صنفی روزنامه‌نگاران آغاز شد تا اینکه به دولت اصلاحات رسید. دولت اصلاحات از اواخر دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد ادامه داشت. سبک نوینی از روزنامه‌نگاری در این دوره آغاز شد. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران هویت جدیدی پیدا کرد اما در این دوره، روزنامه‌نگاری بیش از حد سیاسی و جناحی شد.

دلیلش چه بود؟

 جناح‌ها متوجه شده بودند اگر روزنامه داشته باشند می‌توانند به دولت فشار بیاورند و حزب خودشان را معرفی کنند. متأسفانه در دولت‌های مختلف به دلیل اینکه فرآیند شکل‌گیری احزاب نتوانست به طور کامل شکل بگیرد، جناح‌های سیاسی به جای اینکه اول، حزب راه بیندازند و بعد روزنامه، برعکس عمل کردند. این رفتار باعث شد که روزنامه‌نگاری به خدمت سیاست دربیاید و بیش از حد سیاست‌زده شود. اتفاق دیگر اینکه بعد از دهه هفتاد شاهد ظهور خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های متنوع هستیم. بعد از آن به دولت مهرورزی می‌رسیم و مجدداً شاهد ظهور و بروز خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های متعدد مربوط به ارگان‌های سیاسی هستیم که قبل از آن چندان ظهوری نداشتند. پررنگ شدن خبرگزاری‌هایی که جناح‌های سیاسی را پوشش می‌دادند در این دوره به اوج خود رسید. ما مخالف این روند نیستیم اما بعد از دهه هشتاد، روزنامه‌نگاری دیگر انجمن صنفی یا سندیکای مشخصی نداشته و ندارد. بعد از دهه هفتاد و بویژه در دهه هشتاد شاهد ظهور غیرحرفه‌ای‌ها در رأس مطبوعات هستیم. بیشتر مالکان روزنامه‌ها، سابقه سیاسی و امنیتی دارند مثلاً نماینده مجلس یا وزیر بودند اما بعد از انقلاب، کدام استاد علوم ارتباطات یا روزنامه نگار حرفه ای، موفق به گرفتن مجوز انتشار روزنامه شده است؟ ظهور رجل سیاسی با پیشینه‌های امنیتی و نظامی ‌در عرصه رسانه بیشتر شد. حضور آنان باعث شد که روزنامه‌ها بیش از گذشته، سیاسی شود، مردم هم بیش از گذشته به روزنامه‌ها بی‌اعتماد شوند و بیش از گذشته، توهین ناسزاگویی را در روزنامه‌ها ببینید. آنچه امروز در روزنامه‌نگاری دهه نود می‌بینیم بی‌اعتمادی مردم است. بسیاری از روزنامه‌ها، با تیراژ پایین منتشر می‌شود و روزنامه‌نگاران حرفه ای در روزنامه‌ها نیستند. نسلی از روزنامه‌نگاران حرفه‌ای به مجلات زرد و تخصصی مهاجرت کردند و عرصه ظهور و بروزی ندارند. کلکسیونی از خبرگزاری‌ها با عناوین مختلف متولد شد در حالیکه این حجم زیاد از خبرگزاری، چقدر می‌تواند تولید متفاوت داشته باشد؟ جالب اینکه این خبرگزاری‌ها، توان پوشش اخبار بین‌المللی را هم ندارند. گاهی خبرگزاری‌های متفاوتی دارید که توان فراملی دارند اما این‌ها هیچکدام از قالب‌های حرفه‌ای را ندارند. با حمایت جریان‌های سیاسی فقط پول خرج می‌کنند. آشفته بازاری را در عرصه رسانه شاهد هستیم که حرفه‌ای‌گری و هویت صنفی روزنامه‌نگاری در آن گم شده است.

این وضعیت چه آسیب‌هایی به عرصه رسانه می‌زند؟

اولین آسیب این است که همه می‌توانند وارد شغل روزنامه‌نگاری شوند. هیچ ملاکی برای ورود به حرفه روزنامه‌نگاری وجود ندارد. روزنامه‌نگاران تبدیل به کارمند شده‌اند، نمی‌توانند فکر و نقد کنند. روزنامه‌نگاری ما؛ کپی نگاری شده است بنابراین تیترهای مستقیم دارند نه تیترهای استنباطی. جالب اینکه روزنامه‌های نقدکننده هم روزنامه‌های توهین‌کننده هستند. ما متأسفانه از اواسط دهه هشتاد تا الان، شاهد ظهور نوعی روزنامه‌نگاری توهین هستیم  که بدترین ناسزاها را تیتر می‌کند. اخلاق روزنامه‌نگاری به زوال رفته است به صراحت به یکدیگر توهین می‌کنند و فحش می‌دهند. جالب است در روزنامه‌ها، عکسهای خشن و فجیع را چاپ می‌کنند، در حالیکه روال روزنامه‌نگاری حرفه‌ای دنیا، این نیست. صدا و سیما تابعی از روزنامه‌نگاری توهین شده است، فیلم‌ها و عکسهایی از جنایات و جنگ را بدون در نظر گرفتن اخلاق حرفه‌ای، پخش می‌کند در حالیکه باید با خبرها، عمق فاجعه را بیان کند. امروز نوعی زوال اخلاق را با ظهور غیرحرفه‌ای‌ها در عرصه روزنامه‌نگاری شاهدیم. از بین رفتن سندیکا و انجمن صنفی را در روزنامه‌نگاری می‌بینیم. یک نوع  عدم نظم و پراکندگی را در روزنامه‌نگاری شاهدیم. معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد برای تدوین و تصویب قانون صنفی مطبوعات زحمت زیادی کشید اما غیرحرفه‌ای‌ها به دنبال این هستند که این قانون به اجرا درنیاید. اگر این قانون صنفی اجرا شود بسیاری از مشکلات روزنامه‌نگاران حل می‌شود اما متأسفانه بین مطبوعات و نظام مطبوعاتی و روزنامه‌نگارانی که جناحی برخورد می‌کنند، اختلاف است. در کمتر کشوری پیدا می‌کنید که روزنامه‌نگاران اینقدر با هم مشکل داشته باشند مثلاً در آمریکا مطبوعات طرفدار حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه، همه از یک انجمن صنفی تبعیت می‌کنند آنها به خاطر جناح سیاسی‌شان هیچ وقت وحدت شغلی خودشان را زیر سؤال نمی‌برند. آن چیزی که به عنوان بحران روزنامه‌نگاری در دهه نود می‌بینیم، به شکل افت در تیراژ خودش را نشان داده است. روزنامه‌نگاری ایران باید خودش را برای روزی آماده بکند که دیگر خریدار ندارد چون موجی از روزنامه‌نگاری الکترونیک در راه است که روزنامه‌نگاری کاغذی را زیر سؤال می‌برد. اگر روزنامه‌نگاران ما نتوانند خودشان را با شیوه‌های جدید روزنامه‌نگاری و خبرنویسی منطبق کنند از بین می‌روند. یکی از تهدیدات جدی روزنامه‌نگاری سنتی و روزنامه‌نگاری جناحی، روزنامه‌نگاری شهروندی است.   

در واقع  روزنامه‌نگاری شهروندی کار روزنامه‌نگاری سنتی را سخت می‌کند چون روحیه پرسشگری را در جامعه رواج می‌دهد؟

همینطور است. روزنامه‌نگاری شهروندی، پرسشگری را رواج می‌دهد. مثلاً در حادثه پلاسکو، سازمان صدا و سیما و روزنامه‌های ما دائماً دنبال این بودند که آنچه را روزنامه‌نگاری شهروندی منتشر می‌کند، تکذیب کنند. یعنی رسانه‌های رسمی ‌همه توان خود را برای تکذیب روزنامه‌نگاری شهروندی گذاشتند. مطبوعات ایران چه بخواهند و چه نخواهند، روزنامه‌نگاری شهروندی و شبکه‌ای و روزنامه‌نگاری توئیتری و تلگرامی‌ کار خودش را انجام می‌دهد اما اینجا با یک آسیب بزرگ روبه‌رو هستیم. آسیب اصلی به هویت روزنامه‌نگاری است که ورود غیرحرفه‌ای‌ها باعث شده که برچسب جاسوسی به روزنامه‌نگاران زده شود. غیرحرفه‌ای‌ها، هویت روزنامه‌نگاری را از بین بردند. ضمن اینکه امنیت شغلی در حوزه روزنامه‌نگاری از بین رفت یعنی برای اینکه روزنامه‌نگاران ما سرکار بمانند مجبورند که کارمند خوبی باشند نه روزنامه‌نگار خوب. سومین اتفاقی که برای روزنامه‌نگاری ایران افتاد این بود که انجمن صنفی خودشان را از دست دادند. چهارمین چالش روزنامه‌نگاری ایران، تکنولوژی‌های نوین و ظهور موج جدیدی از روزنامه‌نگاری است، اگر این موج بیاید و روزنامه‌های ما خودشان را برای این موج آماده نکنند، با همین تیراژ کم فقط باید برای هواپیماها و ادارات منتشر شوند.

با این وضعیت به مرگ روزنامه‌نگاری کاغذی نزدیک می‌شویم؟

نمی‌گویم مرگ روزنامه‌نگاری کاغذی، رسانه‌های رسمی‌ اطلاع رسانی به زودی محو می‌شوند. شاخص اعتماد به رسانه‌ها، استقبال مردم در خرید است. روزنامه‌نگاری شهروندی در ژاپن هم وجود دارد اما هنوز روزنامه یومیوری و آساهی شیمون ۱۲ تا ۱۵ میلیون تیراژ دارند. خیلی‌ها این برچسب را به این روزنامه‌ها می‌زنند که تیراژشان را بزرگنمایی می‌کنند اما اگر ۱۰ میلیون تیراژ هم داشته باشند، افسانه‌ای است که هیچ وقت در کشور ما اتفاق نمی‌افتد. تا زمانی که روزنامه‌نگاری در خدمت جناح سیاسی، فحش و توهین باشد، مردم به آن اعتماد نمی‌کنند.

مجموع تیراژهای روزنامه‌ها چقدر است؟

فکر می‌کنم مجموع تیراژها ۲ میلیون باشد و بالاترین تیراژ هم ۳۰۰ هزار نسخه است که بخاطر لایه ضخیم صفحات آگهی‌هاست.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.