به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، اینجا ته تهران است. ته خط. تصویرمان از ته خط کمی سیاه تر از آن چه که می بینیم، است. اما محله بهشتی ظاهری آبرومند دارد. بوستانی بزرگ. خانه هایی که یکی در میان نوسازی شده است. صبح است و محله آرام و خلوت.
اما تصویر واقعی این محله زمانی مشخص می شود که آسمان سیاه می شود و محله در تاریکی فرو می رود. آن زمان است که دارو دسته دالتون ها محله را به تسخیر خود در می آورند و نمایش شبانه شان را که با خنده های مستانه آغاز می شود و با قمه کشی به پایان می رسد اجرا می کنند.
ساکنان قدیمی این محله که هرکدام بیش از ۴۰ سال است در این محله زندگی می کنند. مهم ترین دردشان غریبه ها هستند که به محله قدیمی شان هجوم آورده اند. غریبه هایی که در تاریکی شب می آیند و هر کاری دلشان می خواهد می کنند و می روند. خانه های تیمی توزیع مواد مخدر که آدرسش را همه اهالی محل می دانند. اما از ترس با خودشان هم تکرار نمی کنند. مکشل اصلی محله تاریک و خاموش بهشتی حکومت دالتون ها در سیاهی شب های این محل است.
نسرین باقری یکی از اهالی قدیمی محله بهشتی است از سال ۴۶ تا به امروز در این محله ساکن است وتک تک افراد قدیمی را می شناسد. بیشتر جوان های محل یا شاگرد خودش بوده اند یا همسرش. می گوید خوب مردم این محله را می شناسد. ازکسانی که به نان شب شان محتاج هستند تا خانه هایی که پراز معتاد است وسرپرست درستی ندارد. خانه های تیمی که نیمه شب ها بساط عیاشی به پا می کنند.
می گوید: نیروی انتظامی هم با این افراد برخورد نمی کند. بارها شده است که اهالی به ۱۱۰ زنگ زده اند اما چون شاکی خصوصی نداشته کسی دستگیر نشده، مردم می ترسند از این افراد شکایت کنند. می گویند دالتون ها اگر بفهمند چه کسی پلیس را خبر کرده است خون و نون شان یکی می شود.
وقتی می خواهداز اوج نا امنی محل مثالی بیاورد داستان خفت گیری خودش را تعریف می کند. می گوید ۲۶ آذر سال ۹۳ بود. ساعت ۹و نیم صبح که ۴ نفر با چاقو در یک کوچه که هر دو سرش باز بوده گیرش می اندازند. کار به زد و خورد و درگیری هم می کشد. اما هیچ کدام از اهالی از ترس شان از خانه بیرون نمی آیند. تیزی چاقو را از گوشه پنجره دیده اند و جیغ های بی امان این همسایه قدیمی هم نمی تواند آنها را از خانه خارج کند.
او از پارکینگ وسیعی می گوید که در کنار مدارس این محله مشکلاتی را برای دانش آموزان ایجاد کرده است. پارکینگی که محل توقف ماشین های سنگین است و با هر استارتی تن مدارس قدیمی و فرسوده این محل می لرزدو دود آن نیز در ریه های دانش آموزان می نشیند. او داشتن پارکینگ طبقانی را یکی از نیازهای منطقه می داند ومی گوید قول هایی به ما داده اند اما هنوز کلنگ آن هم به زمین نخورده است.
مشکلات را که لیست می کند می رسد به وجود غریبه ها. این محل ۱۸ هزار ساکن دارد. زمانی تنها قدیمی ها در محله بهشتی ساکن بودند و امروز کسانی که در این چند سال فقیر شده اند یا معتاد به محله بهشتی پناه آورده اند. او برخی نا امنی ها را ناشی از کوچ غریب ها به این محله قدیمی می داند.
امنیت تنها خواست اهالی
«امنیت» مهم ترین خواست ساکنان این محل است. این معلم قدیمی محل می گوید:نا امنی در این محل کولاک می کند. بارها درخواست کرده ایم یک کانکس پلیس در محل مستقر شود. می گویند خریداری شده است ولی یک سال از این وعده هنوز اتفاقی برای استقرار نیروهای انتظامی در سطح محل نشده است.بوی بد فاضلاب در جوی های این محله از مشکلات قدیمی است. باقری می گوید در بخش هایی از محل شبکه فاضلاب کشیده شده اما مشخص نیست این فاضلاب ها به کجا پمپاژ می شود. این لوله کشی ها در حال حاضر فایده ای برای محل ندارد و از بوی بد آن کم نکرده است.
باقری پیشنهاد می کند این پساب ها تصفیه شود تا مزارع محل با آن آبیاری شود. می پرسم مگر هنوز زمین زراعی باقی مانده است. پاسخ اش مثبت است. می گوید: نام این محل به دلیل درختان زیاد و سرسبز بودن آن بهشتی گذاشته شده است. اما به مرور درختان آن خشک شد و برخی از باغ ها تبدیل به مراکز تجاری شد. اما هنوز هم این محل سرسبز است.داشتن یک مرکز بهداشت یکی از خواست های دیگر اهالی این محل است. مرکز بهداشت قدیمی محل مخروبه شده است و حالا میزبان معتادان محل است. باقری می گوید: تجهیزات خانه سلامت هم خریداری شده اما هنوز مکان مناسبی برای آن پیش بینی نشده است.
محله بهشتی از معدود محلاتی است که هنوزهم درآن تیر برق چوبی وجود دارد. تیرهای برقی که سابقه شان به قرن رسیده است و دیگر نشانی از آنها در محلات تهران نیست. یکی از مشکلات ساده اما قدیمی این محله لامپ است. تیرهای چراغ برق، لامپ ندارد. هر بار تیرهای چراغ برق را که هنوز لامپ ندارند را شمارش می کنیم و به اداره برق گزارش می کنیم. اما هنوز خبری از روشنایی در این محله نیست. تاریکی این محله را بهشت دزدان محل کرده است.از این روایت ها زیاد است. از مادر بزرگی که همراه دو نوه اش به پارک رفته و ناگهان تیزی چاقو را در پهلویش حس کرده و طلاهایش را آرام در کیسه دزدان ریخته است.باقری یکی از مشکلات محل را نبود پل های عابر پیاده مکانیزه می داند. محلی هایی که پیر شده اند و دیگر نمی توانند برای رفتن به آن سوی بزرگراه هایی که دور تا دور این محله را محصور کرده است از پله ها بالا بیاییند.
بوستان محله پاتوق اوباش محله
با چند پیرمرد قدیمی می رویم به پارک قدیمی محله بهشتی. سیداز صبح تا شب این باغ بزرگ را که بخشی از آن تبدیل به پارک شده را به قول محلی ها دو شلنگه آب می دهد. بسیاری ازدرختان این باغ قدیمی خشک شده اند. سه ماه است که سید ازفضای سبزمحل نگهداری می کند. اهالی از او راضی هستند. می گویندچون افغانی است خوب کار می کند. دلش به کارش است. انتهای این بوستان درختان کوتاه قدی است که معتادان محل آن را پاتوق خود کرده اند. ازمیان شاخ و برگ های این بخش از پارک عبور می کنیم و به فضایی خالی می رسیم که درآن پارچه ای پهن شده است. پراز ته سیگار است. یکی از پیرمردهای همراه با صدای آهسته می گوید: شبها اوباش محله، گاهی هم غریبه ها همراه می آیند اینجا. مقابل چشمان زن و بچه های ما. هر کاری که می خواهند می کنند و می روند. کسی هم جرات اعتراض به آنها را ندارد.پیرمرد بازنشسته راه آهن است. می گوید یک بار با یکی از خلاف کارها که آمده ته باغ گلاویز شده است. با این که زورش به او نرسیده اما وقتی پیرمرد را شناخته است فرار می کند. می گوید: زورم نمی رسید. اما من را شناخت. پسرهایم را هم می شناخت. چند نفری هم آمدند کمک. مجبور شد پا بگذارد به فرار.در این حفره سبز هرگونه خلافی رخ می دهد. ظهر که می شود کم کم سر و کله خلاف کارهای محله پیدا می شود. ماموران نیروی انتظامی هم گشت می زنند. اما نمی شود کاری کرد.
محله مان همه چیز دارد از دزد تا قاچاقچی
محله بهشتی چند خیابان معروف دارد. معروف به این که خانه های تیمی محل در آن جا قرار دارد و بیشتر قمه کشی ها هم در این خیابان ها اتفاق می افتد.
پر است ازکوچه های بن بست باخانه های لانه زنبوری و قدیمی. خانه هایی که با تکانی احتمال ریزش دارند. چند خانمی نشسته اند کنار خیابان. یکی از آنها که می خندد دو، سه دندان طلا دارد. می گوید پسر ۳۵ ساله ام بی کار است ۸ کلاس درس خوانده با ماشین بار می برد اما باری نیست که این روزها جا به جا کند. بنویسید برایش کارپیدا کنند. خانم دیگر که ۴۰ سال در این محل زندگی می کند و پسری معلول در خانه دارد می گوید: پسرم مریض است اما به دلیل نبود پل عابر مکانیزه سخت می شود برای درمان از محل بیرون ببرم اش. خانم پیری هم می گوید ما به سختی می توانیم از محل بیرون برویم و مجبوریم تا جایی که می توانیم درد را تحمل کنیم. کامیون و تریلی در این محله زیاد دیده می شود. یکی از شغل های اصلی مردم محل کار روی خوروهای سنگین است.
«محلمان همه چیز دارد، از دزد گرفته تا معتاد و مواد فروش ...» این رایکی از خانم های جمع می گوید: ۸ صبح در ماشینی که همین جا مقابل خانه ما پارک شده بود را کندند تا اموال داخلش را به سرقت ببرن. محله را برای نسل بعد ما پاکسازی کنید. این جا دو تا طایفه خلاف کار دارد. ۸ ماه پیش بود که مادر یکی از این خانواده ها نتوانست شرایط زندگی را تحمل کند. خودش را آتش زد و از بام خانه به پایین پرتاب کرد. پدر خانواده که خلاف کار بود فوت شده و تمام فرزندانش هم خلاف کار. دیگر تحمل نداشت این زندگی را. جوان تر ها در محله ای زندگی کنند که سالم باشد.
کار زمین مانده در این محله قدیمی زیاد است. ازخانه های فرسوده ۴۰ متری که چندین خانوار در آن زندگی می کنند تا کوچه های بن بستی که دو عابر به سختی از آن عبور می کنند. امادرد اصلی امنیتی است که نیست. دردی که سال ها فریاد می کنند و فریاد رسی نیست.
نظر شما