قدس آنلاین - در نزد حکمای الهی شناخت نفس و جان خویشتن مقدم و مقدمه ای بر خداشناسی است و اساسا در روش شناسی اندیشه سیاسی عرفانی انسان کانون و آغازگاه تفکر است. امام خمینی(ره) به عنوان یکی از نمایندگان فقهای اصولی بر تعقل و شناخت حقیقت باور دارند یعنی زمانی که بحث اصلاح نظام سیاسی را مطرح می کند دربعد شخصیتی و فردی به تهذیب کامل پرداخته و از منشأ قدرت و تمایلات دنیوی به مسئله سیاست و حکومت نمی نگرد. با این نگاه مسئله سعادت در اندیشه اجتهادی امام(ره) دارای محوریت موضوعی است که از همان دیدگاه فقهی ایشان نشأت می گیرد. در حوزه اندیشه فقهی دو رویکرد به نص اسلام وجود دارد، یکی رویکرد فردی و دیگری رویکرد اجتماعی است. اگر هدف اجتهاد تطبیق دادن احکام شرع با واقعیات زندگی که اموری تغییر پذیرند باشد نمی توان شرع اسلام را با آن تطبیق داد مگر اینکه احکام حوزه فردی واجتماعی را از یکدیگر تفکیک کنیم و به طور مستقل به امکان اجتهاد در مورد آن ها پرداخت. "اجتهاد یعنی استنباط حکم شرعی جزیی که انسان مجتهد از قرآن و سنت برای سامان بخشی امور زندگانی بشر استفاده می کند و از آنجا که فقه اسلام در همه ابعاد زندگی بشر همچون مسائل زندگی اجتماعی و مدنی، امور خانوادگی و مسائل سیاسی و قضایی دارای دستورالعمل و نحوه کنش است؛ فرد مجتهد از آن برای سامان بخشیدن به مناسبات انسانی بهره می گیرد. "
اندیشه امام خمینی(ره) و روح تعالی جویانه آن در نوع برداشت و فهم از منابع فقهی و اجتهاد ایشان در امر سیاسی نیز با هدف خیر و سعادت نوع انسانی است و از مبانی معرفت شناختی امام(ره) نشأت می گیرد. ارتباط عمیق و مؤثر دین و سیاست ماهیت و شکل باطنی اندیشه سیاسی امام(ره) و مسئله اجتهاد است. بحث محوری در اندیشه فقهی و سیاسی ایشان عقل گرایی است که جایگاه مهمی در بین فقهای اصولی دارد و در کنار سه منبع دیگر فقه به اجتهاد و تطبیق مسائل دینی با شرایط زمان و مکان یاری می رساند. اندیشه فقهی در نظرگاه سیاسی امام خمینی(ره) نیز نقش محوری و تعیین کننده دارد. ارتباط و تعامل دوسویه فقه و سیاست موجب ارائه طرحی از اندیشه سیاسی امام(ره) شده است. امام خمینی(ره) از زاویه فقه سیاسی و رابطه سیاست و اجتهاد که به نوعی تعامل اعتقاد دارد؛ و این تعامل را بازتابی از ماهیت اجتهاد و عمل سیاسی می دانند. از نظر امام خمینی(ره) سیاست تابعی از فقه اسلامی است که با تأکید بر نصوص دینی و منابع چهارگانه توسط مجتهدین استنباط می شود: "اما در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزه ها، اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری [۱] هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنی نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که درقدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی می طلبد. "[۲]
امام خمینی(ره) با استفاده از ادلة عقلی و نصوص اسلامی و با استعانت و بهره گیری از سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) و همچنین منش سیاسی و شیوه حکومتی ایشان در صدر اسلام، امکان تشکیل چنین حکومتی که دارای شکل سیاسی با ماهیتی اسلامی باشد را هم در حوزه نظر و هم در عرصه عمل به خوبی به اثبات رساندند و نهضت عظیم اسلامی را به عنوان اوج اجتهادی شدن فقه شیعه به نمایش گذاردند. " آنچه مربوط به نظارت و اداره عالیه کشور و بسط عدالت بین مردم و برقراری روابط عادلانه میان مردم می باشد، همان است که فقیه تحصیل کرده است" و در تعریف دیگر سیاست را هدایت جامعه به سوی اصلاح جامعه و افراد می داند و می فرماید: «سیاست به معنای اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایی که صلاح جامعه و صلاح افراد هست. این در روایات ما برای نبی اکرم با لفظ سیاست ثابت شده است. "[۳]
امام خمینی(ره) جدا از جایگاه فقهی دارای شأن سیاسی، انقلابی و عرفانی بودند که جمع این وجوه در شخصیت ایشان موجب شد تا نگرش همه جانبه و شمول گرا به سیاست و اجتهاد را ممکن سازد. در نظریه ولایت فقیه به صورتی که امام خمینی(ره) آن را مطرح کردند برای اولین بار دارای چنین قالبی شده بود و وجوه گسترده ای را در بر می گرفت. نظریهای منحصر به فرد که بر اساس آن فقیه عادل جامع الشرایط از جانب معصوم(ع) نیابت عام پیدا میکند که به شئون سیاسی، اجتماعی، و دینی مردم سر و سامان دهد و در سطحی کلان به هدایت جامعه اسلامی بپردازد این تعامل اجتهاد و سیاست در حکمت عملی امام(ره) تعریف می شود. مبانی فقهی و اصولی امام(ره) که تحولاتی در نظریات فقهی ایجاد کرد هم درنظر و هم در عمل دارای نتیجه بزرگی بود که همان انقلاب و جمهوری اسلامی است. تشکیل حکومت اسلامی در حقیقت تحقق نظریه ولایت فقیه امام(ره) و وجه اجتماعی از فقه شیعه است. تاکید ایشان بر غنی بودن فقه شیعه که علاوه بر جنبه های فردی آن که توسط فقهای پیش از امام خمینی(ره) نیز بر این وجه تأکید می شد و آن را راهی به سوی سعادت دنیوی و اخروی در بین مردم ترویج می کردند؛ آنچه به طور خاص و در اندیشه فقاهتی امام(ره) مطرح شد جنبه های اجتماعی فقه و امکان برقراری حکومت و اداره آن توسط فقها بود که با طرح نظریه ولایت فقیه بخش مهمی از اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) را نمایان کرد.
[۱] صاحب جواهر، مظهر یک فقیه مقید به مقررات فقاهت و قواعد اصولی و فقهی است. او یک ملای اصولیِ مقید و دقیق و منظم بود که از موازین رایج فقهی بین اصولیین، هیچ تخطی نکرد و در بررسی هر مسأله، شهرت و اجماع و ظواهر ادله و اصول و هرچه را که جزو ابزارهای معمولی کار فقاهت شمرده میشود، در اختیار گرفت و آنها را با همان دقتِ یک فقیه اصولی به کار میبست.
[۲] صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۹
[۳] صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۴۳۱
نظر شما