تحولات منطقه

۲۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۱
کد خبر: ۵۰۲۲۷۷

تحولات فکری و فلسفی کشورهای اروپایی و در پی آن تحولات سیاسی و اقتصادی در قالب "مدرنیته" برای جوامع دیگر بخصوص در بین کشورهای شرقی پیامدهای عمیقی به دنبال داشت که تنها در شکل سیاسی "دولت ملی" برای جامعه ایران نمود پیدا نکرد.

گفتمان دینی انقلاب اسلامی با نگاهی به آراء استاد شهید مرتضی مطهری
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه

قدس آنلاین -  تحولات فکری و فلسفی کشورهای اروپایی و در پی آن تحولات سیاسی و اقتصادی در قالب "مدرنیته" برای جوامع دیگر بخصوص در بین کشورهای شرقی پیامدهای عمیقی به دنبال داشت که تنها در شکل سیاسی "دولت ملی" برای جامعه ایران نمود پیدا نکرد. ورود اندیشه های متجددانه به فرهنگ ایران موجب ایجاد دگردیسی های سریع و ناگهانی در ارزش های سنتی و دینی و خلق بحران های عمیق در عرصه های مختلف اجتماعی شد که اساس هویتی ایرانیان را دچار چالش کرد. پیش از مواجهه ایرانیان با تمدن غرب عناصر ایرانی و آموزه های اسلامی و شیعی هویت فرهنگی ایرانیان را تشکیل می داد و ارتباط فرهنگ ایرانی واسلامی به قدری عجین بود که امکان بازشناسی این دو از یکدیگر به مهارت های شناختی و معرفتی عمیق نیاز داشت. گسترش تمدن غربی و نفوذ پیشرفت های فنی و صنعتی به کشور و تغییر ساختار قدرت و در پیش گرفتن سیاست هایی همسو با تحولات غرب؛ روح حاکم بر این تغییرات تکنولوژیکی را نیز به جامعه ایران وارد کرد و ذائقه مذهبی و اخلاقی ایرانیان را به سوی گرایشات مادیگرایانه و اومانیستی سوق داد که دین را در تعارض و تقابل با حضور سیاسی و اجتماعی می دانست و عدم پیشرفت ها و عقب ماندگی های صنعتی کشور را در تعریف نقش فعال و حضور پررنگ دین در تحولات کشور قلمداد می کرد. شاه و سایر سران حکومتی نیز با پیاده کردن طرح های نوسازی و القاء چهره ای غیرمذهبی در بین مردم، به تغییر در ظواهر تمدنی بسنده کردند و از پرداختن به اندیشه های فرهنگی و فکری تجدد بازماندند.

 ریشه دار بودن تفکرات سنتی در جامعه ایران مسیر تصمیم گیری های رضاشاه و حکومت پهلوی در فرآیند مدرن سازی را با دشواری مواجه کرد؛ از اینرو در کنار برنامه های نوسازی، مقابله و حتی حذف نهادهای مذهبی و آثار دینی را در ردیف بنیادی ترین اقدامات خود قرار دادند. تصمیم گیری های حکومت برای ایجاد دگرگونی در ساختار های آموزشی، نظامی و فرهنگی همچون کشف حجاب و مقابله با برگزاری آزادانه آیین های مذهبی و یا حضور مسیونرهای مذهبی با هدف تغییر هویت های سنتی و باورهای دینی مردم و جایگزین کردن آن با عناصر تمدنی جدید از جمله باستان گرایی و تأکید بر هویت ملی ایرانی صورت گرفت اما نتوانست جایگاه قابل قبول خود را در جامعه ایران و در بین اکثریت سنتی مردم کسب کند و ادعای حکومت پهلوی در مورد تبدیل ایران به "تمدن بزرگ" نه تنها نتوانست ایران را به طور کامل و صحیح به دنیای مدرن و متجدد وارد کند بلکه با افتادن در دام تقلید کورکورانه، جامعه ایران را نیز از ارزش های سنتی و سابقه کهن فکری و عقیدتی جدا کرد و دچار بحران های هویتی نمود.

در این فضا عده ای از روشنفکران و صاحب نظران عمق فاجعه را دریافتند و هریک از باور خود وضعیت جامعه ایران را در تقابل با فرهنگ و تمدن غرب تحلیل نموده و نسخه ای برای آن پیچیدند. گروهی همسو با فضای سیاسی حاکم در کشور تقلید تام و تمام از غرب و غرق شدن در پیشرفت های فنی و مبارزه و حذف تمام گذشته و سابقه تمدنی ایران را تجویز نمودند و در کنار آنان کسانی نیز دغدغه های ملی و دینی خود را از دست نداده و متحیر در مظاهر تمدنی غرب نشدند. دسته دوم نیز هریک بر اساس دیدگاه و موضع خاصی انتقادات خود را از شرایط موجود مطرح و دنبال کردند. کسانی چون جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی اگرچه دغدغه دفاع از سنت های مذهبی داشتند و در نقد فرهنگ غربی، از مسئله بازگشت به خویشتن سخن می گفتند و در تلاش برای احیای هویت دینی ایرانیان بودند اما روش آنان در این مسیر با کسانی چون دکتر مطهری و امام خمینی(ره) که روشنگری در جامعه را با سیاست های انقلابی همراه کردند؛ متفاوت بود. در حقیقت در جریان وقوع انقلاب اسلامی و بسیج فکری انقلاب، طیف گسترده ای از اندیشمندان و علما حضور داشتند که هریک در حد نوع برداشت و تحلیل خود از شرایط فرهنگی کشور در تلاش بودند تا ابعاد فکری جامعه ایران را تکمیل کنند و اکثر آنان پس از اینکه پرچم مبارزه با سیاست های سکولاریستی حکومت توسط امام خمینی(ره) افراشته شد؛ دامنه فعالیت خود را گسترش دادند و در همراهی با امام خمینی مسائل فکری مبتلابه جامعه سنتی ایران را مطرح کردند و زمینه های شکل گیری و وقوع انقلاب اسلامی را که با تکیه بر مبانی اندیشگی سیاسی تشیع گفتمان دینی را زنده کردند فراهم نمودند. ورود امام خمینی(ره) به جریان مبارزه فرهنگی با سیاست های حکومت پهلوی در واکنش به انتشار دفترچه ای به نام "اسرار هزار ساله" آغاز شد. امام خمینی در پاسخ به شبهات دینی مطرح شده در این کتاب و نیز روشن نمودن ابهامات و کج فکری های نویسنده از جایگاه روحانیت در نظام سیاسی و اجتماعی؛ به بازشناسی نقش اثرگذار و همه جانبه دین و تفکرات دینی پرداخت و با طرح تأسیس حکومت اسلامی جایگاه عملی تفکرات دینی در فضای سیاسی را بازنمایی کرد. گفتمان فرهنگی و اخلاقی امام خمینی(ره) همواره رنگ و بوی سیاسی و انقلابی را نیز ترویج می کرد و هر حرکت و کلام خود را منوط به دفاع از هویت دینی ایران کرده بود. نظم سیاسی جدیدی که توسط امام خمینی(ره) مطرح شد درون مایه ای اعتقادی و عرفانی داشت و برخورداری از فرهنگ وهویت غنی اسلامی را مانع از انحراف در عرصه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی می دانست. گفتمان دینی انقلاب اسلامی که به بازسازی اندیشه دینی و تجدید حیات دینی در جامعه سکولاریزه شده ایران چشم داشت، به ایفای نقش برتر اندیشه دینی در حیات کشور و حل بحران های فکری در مبارزه با استبداد داخلی و سلطه خارجی و نیز پاسخگویی بر اساس مقتضیات زمان نظر داشت و این نوع تفکر نقطه عطفی برای اندیشمندان شیعی در تاریخ معاصر ایران بود. رویکرد دینی جدیدی که از سوی امام خمینی(ره) با هدف آگاهی بخشی به نسل جوان و متفکر و بصیرت افزایی در مقابل انحرافات عقیدتی و رفتاری و فرهنگ سازی دینی در جهت حفظ ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و ترویج نقش کارکردی دین در مسائل سیاسی و ابعاد مختلف اجتماعی مطرح شد مورد استقبال طبقات مختلف مردم قرار گرفت و آنان را با جریان سازی جدید همراه کرد. ترویج تفکر سنتی و اسلام فقاهتی از طرف رهبر انقلاب اندیشمندانی در طیف های گسترده را به حرکت واداشت و در کنار اصول فکری سنتی امام خمینی(ره) زبان فکری جدید و متناسب با مقتضیات زمان را درطرح اندیشه های سنتی دینی به کار گرفتند و با این شیوه جمعیت گسترده ای از مردم بخصوص جوانان را که دارای حدی از تحصیلات دانشگاهی نیز بودند با خود همراه نمودند. اندیشه های دینی که در درون خود روحی از مبارزه برای تغییر وضع موجود القا می کرد برای جوانان جذابیت بسیاری داشت و تصویر آنان از دین و مذهب تشیع را که تا پیش از این تنها در فضای سنتی و در قالب آداب صرفا فردی و ظاهری از دین مشاهده کرده بودند تغییر داد و به تحرکات عمیق واداشت. طرح اندیشه های دینی اصلاحگرایانه و نواندیشی دینی که با ارائه چهره ای پویا از معارف دینی در سطوح مختلف امکان تجدید حیات فکری در جامعه یخ زده و بی تحرک و مرده آن روزرا فراهم کرده بود، با تلاش  متفکرین دینی ممکن شد و با افزایش آگاهی بخشی و گسترش فعالیت های سیاسی نیز همراه شد. استاد شهید مرتضی مطهری از برجسته ترین اندیشمندانی است که با قدرت بیان و قلم خود توانست نقش بزرگی در احیای گفتمان دینی و بیداری اسلامی داشته باشد. توانمندی های زبانی استاد مطهری همراه با آسیب شناسی و نکته سنجی دقیق در مواجهه با واقعیت های اجتماعی و ارائه اسلام با آموزه های دینی با رویکردی تازه و با بیانی قابل قبول که همان زبان منطق عقلی بود، طیف وسیعی از جوانان را با ایشان همراه کرد. استاد مطهری در سخنرانی ها و نوشته های خود ضمن دفاع منطقی از دین و کارکردهای آن به مقتضیات جدیدی که در جامعه- در مورد مفهوم مدرنیزاسیون و تبعات ارتباط با جوامع مدرن و معضل تقابل دین و اندیشه های مدرن پیش آمده بود- با زبانی متفاوت از نگره های سنتی و با برداشت های جدید در قالب مفاهیم دینی همچون جهاد، عدالت، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، دعا، توکل، شهادت و مهدویت پاسخ می داد و فصل جدیدی از معرفت دینی را پایه گذاری کرد. نکته برجسته دیگری که در تلاش استاد مطهری و مبارزات معرفتی و اجتماعی ایشان نمود و جلوه کرد، ساده نویسی ها و ساده گویی های استاد است که حتی در ارائه عمیق ترین مسائل و آثار فلسفی وی جلوه گر شده است و همین سهل الفهم بودن ها بر گسترده و دامنه مخاطبان و شاگردان دکتر مطهری افزوده بود. استاد مطهری در بسیاری از آثار به تلاش خود برای تعمیم اندیشه ها و نگره های دینی در جامعه اشاره می کند و این رویکرد را برای مبارزه با انحرافات فکری در جامعه ضروری و بسیار کاربردی می داند: "این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشته ها آن را هدف قرار دادم، حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است"[۱]. مطهری با تشریح حوزه های مطالعاتی و تحقیقاتی کار خود در عرصه های مختلف هدف از این تلاش ها را اینگونه بیان می کند که: "برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشته ها کاملا مغایر است، هدف اینها یک چیز بوده و بس و آن شناساندن حقیقت اسلام و عقده گشایی در مسائل اسلامی و مبارزه با انحرافات فکری بوده است"[۲] تلاش مطهری برای نشان دادن مشکلات بشر معاصر و عدم توانایی عقل انسانی در حل آن ها- بر خلاف ادعاهای اومانیستی فرهنگ مدرن غربی- و ارائه نسخه دینی به عنوان راهی برای حل مشکلات انسان مدرن است. بخش عمده ای از تلاش استاد مطهری به چالش کشیدن تفکرات مارکسیستی و چپ گرایانه بود که با شعارهایی در دفاع از طبقه کارگر و فقیر سعی در جذب اکثریت جامعه به سوی خود و کسب جایگاه قدرت برای خود بودند. مطهری با نقد اندیشه های ماتریالیستی که با شعارهای تبلیغی خود جذابیتی در بین جوانان نیز کسب کرده بود و بخصوص در بین دانشجویان و نسل جدید ترویج می شد؛ به دفاع از دین پرداخت. مطهری معتقد بود که گفتمان ماتریالیستی با تمرکز بر روی تبلیغات جامعه منطق را از خود دور کرده است و تنها با همین سلاح در جامعه یارگیری می کند. [۳]   استاد مطهری در دفاع از دین در مقابل چندین مهاجم قرار گرفته بود. از یک سو و در درون خود کشور سیاست های باستان گرایی که مبتنی بر اندیشه های ایرانی بود ضمن در دست داشتن قدرت برتر و حاکم تبلیغ می شد و از سوی دیگر ترویج اندیشه های مدرن غربی که تمام ماهیت و تمرکز آن بر حذف دین از مناسبات سیاسی و اجتماعی بود و همراه با تکنولوژی های جدید وارد کشور شده بود و مدافع و مروج اصلی آن نیز خود حکومت بود که باز هم به دلیل برخورداری از جایگاه قدرت سیاسی، مبارزه با آن به سختی انجام می شد. از سوی دیگر گسترش اندیشه های مارکسیستی و نفوذ آن به داخل ایران و تبلیغات گسترده این تفکر، جامعه را با چند دستگی فرهنگی و اعتقادی مواجه کرده بود و در چنین فضایی تلاش های مطهری برای نقد اندیشه های دین زدایانه و ناسیونالیستی بخصوص با انتشار اثری به نام "خدمات متقابل ایران و اسلام" انجام گرفت. اگرچه همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، رویکرد فعالیت های علمی و اجتماعی و سیاسی دکتر مطهری در جهت معرفی اسلام به عنوان دینی عقلانی و اجتماعی بود ولی در این اوضاع نابسامان فکری در ایران رسیدن به این هدف نیاز به اعتقاد وانگیزه و پشتکاری قوی داشت که دکتر مطهری را می توان کاملا همین گونه دید. روش شناسی دکتر مطهری در القاء مطلب مدنظر نیز بسیار جالب توجه است. ایشان در مقدمه کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» با اشاره به اینکه «ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست، ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست، مهر می ورزیم» [۴] مخاطب خود را به فکر کردن وادار می نماید و سپس با جذب فکری وهمراه نمودن و دخیل کردن خواننده در بحث، هدف خود را از ارائه نوشتار مزبور در سه پرسش خلاصه می کند: ۱-با توجه به اینکه ما احساسات مذهبی و میهنی داریم، آیا ما دارای دو نوع احساس متضاد هستیم یا چنین تضادی وجود ندارد.۲- ورود اسلام به ایران توأم با چه تحولاتی بوده و از ایران چه گرفته و به ایران چه داده است؟ آیا ورود اسلام به ایران فاجعه است یا موفقیت؟ ۳-سهم ایرانیان در بسط تعالیم دین چه بوده و انگیزه ایرانیها از این خدمات چه بوده است؟

با طرح این پرسش ها ناخودآگاه مخاطبی که پیش از این به بحث کشیده شده است به فکر فرو می رود. استاد مطهری سپس با بیان اینکه کسانی که در مسائل مشترک اسلام و ایران قلم فرسایی کرده اند، یا اطلاع کافی نداشته یا انگیزه هایی غیر از تحقیق داشته اند، [۵] تصریح می کند که مسائل مشترک اسلام و ایران، هم برای اسلام افتخارآمیز است و هم برای ایران؛ برای اسلام به مثابه دینی که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته خویش ساخته است و برای ایران، به مثابه یک ملت که به حکم روح حقیقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود پیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است. [۶]

استاد مطهری در اثر دیگر خود با عنوان "اسلام و مقتضیات زمان" از زاویه دیگری به طرح اندیشه های دینی می پردازد و با تمرکز بر مسائل مبتلابه جامعه مدرن، به نقد مسلمانان در عملکرد گذشته خود می پردازد. سؤال اصلی مطهری در این کتاب توانایی پاسخگویی انسان معتقد به باورهای دینی به مقتضیات زمان است [۷] مطهری دین را به مثابه یک ایدئولوژی مطرح می کند و معتقد است از جمله کارکردهای ایدئولوژی، ارائه یک نظریه و یک طرح جامع هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی آن، کمال انسان و تأمین همگانی بوده و در آن خطوط اصلی، روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها، دردها و درمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص شده است و منبع الهام تکلیف ها و مسئولیت ها برای همه باشد. [۸] البته ایدئولوژی مورد نظر او یک ایدئولوژی اسلامی است که مخاطب آن محرومان اند. از دیدگاه او، اسلام به حکم اینکه مذهب است و به حکم اینکه دین خاتم است، بیش از هر چیز برای برپاداشتن عدالت اجتماعی آمده و هدفش نجات محرومان و مستضعفان و نبرد با ستم دیدگان است؛ اما مخاطب اسلام تنها محرومان و مستضعفان نیستند [۹] مطهری دین را محدود به عبادات فردی نمی کند و می گوید: ممکن است کسی ادعا کند مسئله دین از سایر مسائل جداست، ولی این مطلب فرضا در مورد مسیحیت صادق باشد، در باره اسلام صادق نیست. [۱۰] مطهری(ره) ضمن پذیرش و باور به وجود اصول ثابت در اسلام، مقوله شرایط و مقتضیات زمان را در چارچوب اجتهاد و و توانایی فقه اسلامی در پاسخگویی به مسائل جدید و دوره ای بیان می کند. [۱۱] تلاش مطهری در قالب بندی ایدئولوژی همه جانبه و نیرویی برای مقابله با جمود و جهل است که یکی باعث سکون و سستی و دیگری باعث سقوط است. [۱۲]

[۱] عدل الهی، مطهری، بی تا، ص ۸

[۲] همان، ص ۱۰

[۳] علل گرایش به مادیگری، مطهری، بی تا، ص ۸

[۴] خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، ص ۱۳

[۵] همان، ص ۱۵

[۶] همان جا

[۷] اسلام و مقتضیات زمان، مطهری، ج ۱، ص ۲۷

[۸] انسان و ایمان، مطهری، صص ۵۴-۵۵

[۹] همان، ص ۶۰

[۱۰] نظری به نظام اقتصادی اسلام، مطهری، ص ۱۶

[۱۱] اسلام و مقتضیات زمان، مطهری، ج ۱، ص ۱۴

[۱۲] نظام حقوق زن در اسلام، مطهری، بی تا، ص ۸۶

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.