قدس آنلاین - ۲۶ اسفندماه سال ۱۳۶۶ درحالیکه چهار روز بیشتر به عید نوروز باقی نمانده بود، دخترکان و پسرکان کرمانشاهی خودشان را برای عید نوروز آماده میکردند. مادرها سبزه کاشته بودند و دخترکان کوچک برای هم تعریف میکردند که میخواهند امسال عید چه لباسی بپوشند و چه کفشی بهپا کنند.
اگرچه عید آنسال با همه سالها فرق داشت و همه میدانستند قرار است هفتسین در پناهگاه پارک شیرین پهن شود. شهر در معرض بمباران دشمن بود و خالی از سکنه. هرکس توانسته بود از شهر مهاجرت کرده بود و عدهای که نتوانسته بودند و از پس هزینههای مهاجرت برنمیآمدند، به پناهگاه شهر پناه برده بودند. در این شرایط هیچکس فکر نمیکرد پناهگاه هم ناامن است و دشمن قصد آنجا را هم کرده است.
۲۶ اسفندماه سال ۶۶ برای مردم کرمانشاه معنای خاصی دارد. در همین روز دشمن پناهگاه را هدف موشکهایش قرار داد. ابتدا اطراف پناهگاه بمباران، و در ساعت ۲ بعد از ظهر پناهگاه موشکباران شد. موشک از تنها هواکش پناهگاه به داخل رفت و منفجر شد. انفجار بهگونهای بود که آتش، دود، خاکستر و بنای تخریبشده با اجساد زنان، کودکان و افراد سالخورده قابلتشخیص نبود. بیشتر از سیصدنفر در این پناهگاه شهید و زخمی شدند. این انفجار بسیاری از خانوادههای کرمانشاهی را عزادارکرد. کودکان زیادی در آغوش پدر و مادر جان دادند و کودکان زیادی هم یتیم شدند.
بیشتر شهدا و زخمیها را زنان و کودکانی تشکیل میدادند که بهخاطر در امان ماندن از بمبارانهای رژیم بعث عراق به این مکان پناه میبردند، غافل از اینکه موشک دقیقاً از هواکش پناهگاه وارد شده و باعث مرگ، ویرانی و آتشسوزی گردید.
چرا واقعه پناهگاه کرمانشاه تا به حال نوشته نشده است؟
حالا پس از گذشت سالها، مهناز فتاحی نویسنده کتاب تحسینشده «فرنگیس» در کتابی با عنوان «پناهگاه بیپناه» به شرح واقعه دردناک پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه پرداخته است.
این ماجرا در کتاب از زبان سیوسه نفر روایت میشود و هر راوی با یادآوری آن حادثه تلخ به شرح ماجرا پرداخته است. قصههای زیادی در دل این کتاب درخصوص آن روز روایت شده که در جای خود شنیدنی و گاه باورنکردنی است.
فتاحی در این اثر روایت بمباران این پناهگاه را از نگاه مردم شهر و از زبان امدادگران هلال احمر، نیروهای آتشنشانی، بسیجیان، نیروهای انتظامی، پرستاران، خبرنگاران، کسبه، مردم محله، زخمیها و خانوادههای شهدا روایت میکند.
اما چرا واقعه پناهگاه پارک شیرین تا به حال در جایی ثبت نشده و مطلب کمی راجع به آن منتشر شده است؟
فتاحی پاسخ میدهد: باید آسیبشناسی شود که چرا استانی مثل کرمانشاه که جنگ از آنجا شروع شد و در همانجا هم (بعد از عملیات مرصاد) به پایان رسید، اینهمه در ادبیات دفاع مقدس مظلوم واقع شده است؟ با همه اینها، واقعه تلخ پناهگاه ماجرایی نبوده که بخواهد در این سالها خاموش بماند و معرفی نشود، اما نمیدانم چرا تا به حال این مسأله برای نویسندگان اهمیت نداشته است. البته این شهر و استان در سالهای جنگ و پس از آن درگیر مشکلات خاص خودش بوده است و شاید همین مشکلات باعث شده توجه به واقعهای مثل پناهگاه پارک، کم شود. اما من سالها به نوشتن ماجرای پناهگاه فکر میکردم، چون این پناهگاه در دل شهر است و در حالحاضر هم موزه دفاع مقدس شده و همه مردم هم ماجرای آن را میدانند. یکی از دغدغههای من، نوشتن ماجرای همین پناهگاه بود.
نبود منابع مکتوب
فتاحی حدود سال ۹۰ تحقیق راجع به واقعه پناهگاه را شروع کرد، یعنی همزمان با نوشتن «فرنگیس». سه سال نوشتن کتاب طول کشید و دو سال هم فرآیند انتشار آن. بهگفته او هیچ مقاله و نوشته مکتوبی راجع به این واقعه وجود نداشته و او مجبور بوده همه اطلاعات مورد نیازش را از طریق تحقیقات میدانی بهدست آورد.
نویسنده میگوید: حتی عکس هم راجع به این حادثه نبود و من مجبور شدم در ابتدا لیست دقیقی از شهدا را بهدست بیاورم و از خانوادهها و بازماندهها مصاحبه بگیرم. به همین دلیل روند تحقیق و نوشتن طولانی شد. به هرحال این اولین اثر راجع به این واقعه است و اگر مخاطب کتاب را بخواند، متوجه میشود راجع به این واقعه باید چندین اثر نوشته شود.
«پناهگاه بیپناه» از سه بخش تشکیل شده است؛ بخش اول نگاهی به شرح ماجرا بهصورت پژوهشی دارد، در بخش دوم خاطرات بازماندگان بمباران پناهگاه میآید، و در بخش سوم مستندات و تصاویر در معرض دید مخاطب قرار گرفته است.
نویسنده کتاب «فرنگیس» در نوشتن این اثر هم به دو نکته مهم توجه کرده است. گویا وضعیت و شرایط کودکان در سالهای دفاع مقدس ذهن او را مشغول کرده و برایش اهمیت داشته جنگ چه بلایی برسر کودکان آورده است. او میگوید: من حس میکردم بچهها مرا صدا میزدند تا داستان آنها را در آن واقعه دردناک بنویسم، چون اکثر شهدای این پناهگاه بچههای ۶ ماهه، ۱ ساله و ۵ سالهای بودند که در آن جای امن با هم بازی میکردند. در بمباران اطراف پناهگاه، ۱۹ همبازی کودک با هم شهید شدهاند. همه اینها برای من اهمیت داشت و سعی کردم با جزییات به آنها بپردازم.
یکی از خواستههای مهناز فتاحی این بوده است که درمورد دو ماجرایی که در زمان جنگ برای استان کرمانشاه رخ داد و تأثیر زیادی هم در جنگ داشت، بنویسد. روایت زندگی فرنگیس، نماد مقاومت کرمانشاه و حادثه تکاندهنده پناهگاه پارک قصرشیرین دغدغههایی بوده که فتاحی را وادار به نوشتن این آثار کرده است.
انتشار دو کتاب «فرنگیس» و «پناهگاه بیپناه» که درباره این دو واقعه است، ادای دین نویسنده نسبت به جانفشانی شهر و استانش است.
نظر شما