به گزارش قدس آنلاین، روزنامه شرق در سرمقاله روز چهارشنبه، ۴ اسفند، تحت عنوان «توطئه علیه ایران در غیاب اوباما» به قلم سیدعلی خرم به مواضع اخیر ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی پرداخت و از آن به عنوان توطئه ای یاد کرد که با کنار رفتن اوباما فرصت شکل گیری پیدا کرده است.
نویسنده در بخشی از تحلیل خود می نویسد: «بیشک منصفانه نیست اگر تصور کنیم سیاستهای آقای اوباما همچون سیاستهای جورج بوش یا دونالد ترامپ، خصومت کامل علیه ایران بوده و اوباما چارهای جز توافق هستهای با ایران نداشته است. اوباما میتوانست بهجای مذاکرات و توافق هستهای، مانند دو رئیسجمهور قبل و بعد خودش رفتار کند و فشارهای سیاسی، اقتصادی و تهدیدات نظامی را علیه ایران افزایش داده و انرژی ایران را به هدر دهد. او میتوانست قطعنامه ٢٢٣١ را در پشتیبانی توافق هستهای قرار ندهد تا این توافق از نظر حقوقی شکننده باشد. او میتوانست دست جمهوریخواهان تندرو را علیه ایران باز گذارد تا نهتنها تحریمهای گوناگون لغو نشوند؛ بلکه تحریمهای جدیدی علیه ایران تصویب شوند. آقای اوباما کافی بود افسار را از گردن عربستان، اسرائیل و ترکیه بردارد تا آنها مچِ پای ایران را بگیرند و از تحرک ایران و نقش و نفوذ آن در خاورمیانه جلوگیری کنند. اوباما میتوانست در قضیه بهکارگیری سلاحهای شیمیایی از سوی سوریه، به پیادهکردن نیرو در این کشور بپردازد و امروز وضعیت پس از صدام عراق، شامل سوریه هم میشد. شاید ایران متوجه نشد چه فرصتهایی در دوران آقای اوباما برای ایران وجود داشت که میتوانست اتصالات خود را آنچنان مستحکم کند که در دوران ترامپ اینقدر ضربهپذیر نباشد و از سوی منطقه مرکز تهاجم سیاسی قرار نگیرد. بههرحال مهار سه کشور عربستان، اسرائیل و ترکیه در دوران اوباما باعث شد اتحادی نامرئی مقابل ایران بین سه کشور فوق به وجود آید که به محض ابراز دشمنی ترامپ، خود را نشان داد.»
پیشینه فرصت ادعایی
البته این نخستین بار نیست که رسانه ها و چهره های یک جریان خاص داخلی، از دوران اوباما به عنوان یک فرصت از دست رفته نگاه کرده و جمهوری اسلامی را به دلیل آنچه عدم استفاده کامل از آن می نامند، سرزنش می کنند.
برای نمونه حسین موسویان عضو اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای در مصاحبه ای که دی ماه سال ۱۳۹۴ با خبرگزاری آنا انجام داده است، می گوید؛ «اگر اراده سیاسی در واشنگتن و تهران وجود میداشت، برجام میتوانست آغاز روند کاهش تشنج بین ایران و آمریکا باشد. چنین روندی مستلزم استمرار گفتگوها در مواردی دیگر بود؛ مثل مواردی همچون تروریسم تکفیری که تهدید مشترک برای هر دو کشور تلقی میشود. البته هنوز هم دیر نشده و فرصت هست، اما بهنظر میرسد چنین اراده یا اعتقادی وجود ندارد... د. ممکن است برخی در داخل کشور، این حرف من را ساده لوحی تلقی کنند، اما من اعتقاد دارم که اوباما یک فرصت بود و هنوز هم هست و باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد.»
و یا داوود هرمیداس باوند در مصاحبه ای که ۱۸ دی ماه سال جاری با روزنامه آرمان انجام داد، و با عنوان «فصل اوباما - روحانی یک فرصت بود» منتشر شد، می گوید؛ «در واقع فصل مشترک اوباما -روحانی در راس قدرتهای ایران و آمریکا یک فرصت بود، فرصتی که هر دو طرف از آن بهره گرفتند و به اهداف خود رسیدند، اما درباره ایران یک نکته وجود دارد و اینکه ما از فرصتهای اینچنینی استفاده بهینه را نمیکنیم تا سایر مشکلاتی را هم که با آمریکا و جامعه بینالملل داریم، در یک روند دپلماتیک حل کنیم. برای مثال پس از ۱۱ سپتامبر هم این فرصت مهیا بود که در آن موقعیت هم ایران نتوانست بهطور کامل از این فرصت بهره ببرد. بنابراین این فرصتها به نفع ایران بوده، اما قصد و نیت برای استفاده کامل از این موقعیتها نبوده است تا مشکلات بهطور کامل حل شود.»
کنکاشی کوتاه در رسانه های وابسته به این جریان، یافتن موارد بسیاری شبیه سخنان فوق را در پی دارد. البته رئیس جمهور سابق آمریکا، خود نیز چنین ادعایی داشت. وی در پیام نوروزی اش خطاب به مردم ایران به مناسبت شروع سال ۱۳۹۴ و پیش از امضای برجام گفت: «ممکن است دیگر به این زودی ها، چنین فرصتی فراهم نشود. به باور من، تهران و واشنگتن فرصتی تاریخی در اختیار دارند تا این مسئله را به صورت مسالمت آمیز حل و فصل کنند. نباید این فرصت را از دست بدهیم.»
درباره این ادعا که دولت اوباما برای جمهوری اسلامی یک فرصت بود، چند نکته قابل تامل است.
پیشینه فرصت ادعایی
البته این نخستین بار نیست که رسانه ها و چهره های یک جریان خاص داخلی، از دوران اوباما به عنوان یک فرصت از دست رفته نگاه کرده و جمهوری اسلامی را به دلیل آنچه عدم استفاده کامل از آن می نامند، سرزنش می کنند.
برای نمونه حسین موسویان عضو اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای در مصاحبه ای که دی ماه سال ۱۳۹۴ با خبرگزاری آنا انجام داده است، می گوید؛ «اگر اراده سیاسی در واشنگتن و تهران وجود میداشت، برجام میتوانست آغاز روند کاهش تشنج بین ایران و آمریکا باشد. چنین روندی مستلزم استمرار گفتگوها در مواردی دیگر بود؛ مثل مواردی همچون تروریسم تکفیری که تهدید مشترک برای هر دو کشور تلقی میشود. البته هنوز هم دیر نشده و فرصت هست، اما بهنظر میرسد چنین اراده یا اعتقادی وجود ندارد... د. ممکن است برخی در داخل کشور، این حرف من را ساده لوحی تلقی کنند، اما من اعتقاد دارم که اوباما یک فرصت بود و هنوز هم هست و باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد.»
و یا داوود هرمیداس باوند در مصاحبه ای که ۱۸ دی ماه سال جاری با روزنامه آرمان انجام داد، و با عنوان «فصل اوباما - روحانی یک فرصت بود» منتشر شد، می گوید؛ «در واقع فصل مشترک اوباما -روحانی در راس قدرتهای ایران و آمریکا یک فرصت بود، فرصتی که هر دو طرف از آن بهره گرفتند و به اهداف خود رسیدند، اما درباره ایران یک نکته وجود دارد و اینکه ما از فرصتهای اینچنینی استفاده بهینه را نمیکنیم تا سایر مشکلاتی را هم که با آمریکا و جامعه بینالملل داریم، در یک روند دپلماتیک حل کنیم. برای مثال پس از ۱۱ سپتامبر هم این فرصت مهیا بود که در آن موقعیت هم ایران نتوانست بهطور کامل از این فرصت بهره ببرد. بنابراین این فرصتها به نفع ایران بوده، اما قصد و نیت برای استفاده کامل از این موقعیتها نبوده است تا مشکلات بهطور کامل حل شود.»
کنکاشی کوتاه در رسانه های وابسته به این جریان، یافتن موارد بسیاری شبیه سخنان فوق را در پی دارد. البته رئیس جمهور سابق آمریکا، خود نیز چنین ادعایی داشت. وی در پیام نوروزی اش خطاب به مردم ایران به مناسبت شروع سال ۱۳۹۴ و پیش از امضای برجام گفت: «ممکن است دیگر به این زودی ها، چنین فرصتی فراهم نشود. به باور من، تهران و واشنگتن فرصتی تاریخی در اختیار دارند تا این مسئله را به صورت مسالمت آمیز حل و فصل کنند. نباید این فرصت را از دست بدهیم.»
درباره این ادعا که دولت اوباما برای جمهوری اسلامی یک فرصت بود، چند نکته قابل تامل است.
۱- اتحاد عربستان، ترکیه و اسرائیل که نویسنده مدعی است در زمان اوباما مهار شده بود و با رفتن او آشکار شده است، سال ها پیش به صورت آشکار مشغول فعالیت بوده است. سوریه اصلی ترین میدان بروز و ظهور این اتحاد شوم بوده است و نسبت دادن آن به دوران پسااوباما ادعایی غیرواقعی است.
۲- نویسنده مدعی است اوباما گزینه های دیگری جز توافق هسته ای نیز در مقابل ایران داشته است. به راستی کدام گزینه؟ بجز مذاکره دو گزینه عملی وجود دارد؛ تحریم و جنگ. درباره تحریم باید پرسید آیا در همین دوران اوباما نبود که سخت ترین و شدیدترین تحریم ها علیه ایران وضع شد!؟ این موضوع آشکار و روشن قابل کتمان و فراموشی است؟ درباره گزینه نظامی نیز آیا به راستی آمریکا چنین توانی داشت و دارد؟ واشنگتن حتی نتوانست در سوریه که سال ها درگیر بحران و جنگ داخلی است مداخله نظامی کند. آیا شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آمریکا اجازه تعرض اوباما را به ایران می داد که با منّت از عدم جنگ وی با ایران یاد کنیم!؟ عدم مداخله نظامی آمریکا در سوریه را باید به حساب لطف اوباما بگذاریم یا ناتوانی وی و عدم وجود زمینه و پیش نیازهای چنین مداخله ای؟
۳- نویسنده و امثال وی ظاهراً دچار آلزایمر سیاسی شده و فراموش کرده اند که دانشمندان هسته ای کشورمان در همین دورانی که آنها آن را فرصت می نامند، ترور شدند. ویروس مخرب استاکس نت در این دوران نفوذ کرد و اگر هوشیاری متخصصان و امداد الهی نبود، شاید چیزی از سانتریفیوژها باقی نمی ماند. این الطاف آقای اوباما از یاد این تحلیلگران رفته است!؟
۴- یکی از دلایل طرح چنین ادعاهایی آن است که از ترامپ یک خطر بزرگ و فوری در مقابل فرصت ادعایی دوران اوباما ساخته شود و چاره کار نیز در ادامه یافتن دولت فعلی در ایران عنوان شود. صورت مسئله به شکل ساده چنین است؛ دوران اوباما فرصتی بود که می شد مشکلات را حل کرد، اما عده ای در داخل اجازه ندادند. حال آن فرصت از دست رفته و تهدید ترامپ در مقابل است و حال که آن فرصت از دست رفت باید کسانی بر سر کار باشند که گزگ به دست این تهدید نداده و باعث عصبانیت آن نشوند و چه کسانی بهتر از تیم فعلی! از همین روست که شرق می نویسد: «در این شرایط ایران باید از ظهور و بروز نظامی خود کاسته و صحنه تبلیغاتی را به دیپلماسی پنهان و آشکار واگذار کند تا ائتلاف علیه خود را بشکند. میدانیم دکتر ظریف بهخوبی از عهده این امر برمیآید.»
۵- این نوع تحلیل و موضع گیری ها نیم نگاهی به آینده نیز دارد. به هرحال ترامپ مستاجر کاخ سفید است و دیر یا زود آنجا را ترک خواهد کرد. پمپاژ چنین افکاری که دوران اوباما یک فرصت بود که نباید از دست می رفت، باعث می شود تا وقتی فردی با مختصاتی مشابه وی –یعنی دست چدنی با دستکش مخملی وارد کاخ سفید شد- افکار عمومی و سیاستمداران ایرانی این گونه فکر کنند که اینک زمان جبران آن فرصت طلایی از دست رفته در دوران اوباماست! /
۳- نویسنده و امثال وی ظاهراً دچار آلزایمر سیاسی شده و فراموش کرده اند که دانشمندان هسته ای کشورمان در همین دورانی که آنها آن را فرصت می نامند، ترور شدند. ویروس مخرب استاکس نت در این دوران نفوذ کرد و اگر هوشیاری متخصصان و امداد الهی نبود، شاید چیزی از سانتریفیوژها باقی نمی ماند. این الطاف آقای اوباما از یاد این تحلیلگران رفته است!؟
۴- یکی از دلایل طرح چنین ادعاهایی آن است که از ترامپ یک خطر بزرگ و فوری در مقابل فرصت ادعایی دوران اوباما ساخته شود و چاره کار نیز در ادامه یافتن دولت فعلی در ایران عنوان شود. صورت مسئله به شکل ساده چنین است؛ دوران اوباما فرصتی بود که می شد مشکلات را حل کرد، اما عده ای در داخل اجازه ندادند. حال آن فرصت از دست رفته و تهدید ترامپ در مقابل است و حال که آن فرصت از دست رفت باید کسانی بر سر کار باشند که گزگ به دست این تهدید نداده و باعث عصبانیت آن نشوند و چه کسانی بهتر از تیم فعلی! از همین روست که شرق می نویسد: «در این شرایط ایران باید از ظهور و بروز نظامی خود کاسته و صحنه تبلیغاتی را به دیپلماسی پنهان و آشکار واگذار کند تا ائتلاف علیه خود را بشکند. میدانیم دکتر ظریف بهخوبی از عهده این امر برمیآید.»
۵- این نوع تحلیل و موضع گیری ها نیم نگاهی به آینده نیز دارد. به هرحال ترامپ مستاجر کاخ سفید است و دیر یا زود آنجا را ترک خواهد کرد. پمپاژ چنین افکاری که دوران اوباما یک فرصت بود که نباید از دست می رفت، باعث می شود تا وقتی فردی با مختصاتی مشابه وی –یعنی دست چدنی با دستکش مخملی وارد کاخ سفید شد- افکار عمومی و سیاستمداران ایرانی این گونه فکر کنند که اینک زمان جبران آن فرصت طلایی از دست رفته در دوران اوباماست! /
نظر شما