قدس آنلاین - آنها که در میدان انتخاب، اخلاق سکولار و مادی گرایانه را بر آموزههای دینی ترجیح میدهند، برای گرفتن ژست روشنفکری که شناسنامه بیمار و دوتابعیتی دارد، در زمین اندیشه دشمن بازی میکنند؛ از این رو، بهترین تعبیر برای اینها همان «روشنفکری بیمار» است که رهبر معظم انقلاب به کار بردند.
جملاتی همچون «در غرب اصلاً دروغ نمیگویند!»، «تهمت و غیبت در جوامع غربی مذموم است، ولی ما مسلمانان دروغ میگوییم» سعی میکند، ارزشهای اخلاقی را به غرب منتسب و جامعه خودی را از داشتن آنها بری کند، در حالی که به تصریح قرآن، اسلام نسخه جامع و شفابخش همه فضایل اخلاقی است.
لذا در بررسی چرایی دلدادگی به ارزشهای غرب و تلاش برای پنهان کردن هویت دینی توسط برخی افراد، با حجت الاسلام دکتر محمدمهدی بهداروند، استاد حوزه و دانشگاه، جامعه شناس و محقق و مؤلف به گفت وگو پرداختهایم که مشروح آن تقدیم میشود:
چرا برخی در عین پذیرفتن ارزشهای اخلاقی، از انتساب این ارزشها به دین سر باز زده و اخلاق را جدای از دین میدانند، به گونهای که در گفتار و رفتار، هویت دینی مذهبی خود را از دیگران پنهان میکنند؟
این نشانه نبود باورمندی و اعتقاد قلبی آنها به دین است، یعنی دین را مقوله محکم و جامع نمیبینند و در مقابل افراد بی دین و دارای زاویه با دین، احساس حقارت کرده و دین را نقیصه و نقطه ضعف میدانند؛ در حالی که اگر براستی انسان به آموزههای دینی اعتقاد داشته باشد، در مقابل هر نقطه نظر و مکتب غیردینی که ریشه استوار ندارد، مصمم ایستادگی میکند.
اخلاق فصل مشترک همه ادیان و انسانهاست، اما آن اخلاقی انسان را به کمال و رشد ایمانی میرساند، که نسبت منطقی با آموزههای اسلامی یعنی قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) داشته باشد، اخلاق فارغ از این دو، شیطانی است و انسان را به پرتگاه میبرد.
آنها که در میدان انتخاب، اخلاق سکولار و مادی گرایانه را بر آموزههای دینی ترجیح میدهند، راه به بیراهه میبرند و با وادادگی به مکاتب بشری و برای گرفتن ژست روشنفکری که شناسنامه بیمار و دوتابعیتی دارد، در زمین اندیشه دشمن بازی میکنند؛ از این رو، بهترین تعبیر برای اینها همان «روشنفکری بیمار» است که رهبر معظم انقلاب به کار بردند.
چه عواملی زمینه ساز این وادادگی و نبود خودباوری مقابل آرای سکولار و مادی و چنین چرخش فرهنگی- اجتماعی میشود؟
اگرچه مفاهیم اخلاقی فصل مشترک همه ادیان و انسانهاست؛ اما آنچه میان اسلام و دیگران فاصله ایجاد میکند، جهت گیری این فضایل است. در اسلام جهت گیری فضایل اخلاقی قُرب به خداوند و توسعه و تکامل روحی است، اما در مکاتب مادی گرایانه و غیراسلامی، هدف از ارزشهای اخلاقی رسیدن به امنیت و رفاه مادی بیشتر است، بنابراین اگرچه در غرب کمتر دروغ میگویند و کمتر غیبت میکنند، اما هدفشان رسیدن به دنیای خوب و لذت مادی بالاتر است. بنابراین شاید در جوامع غربی دروغ، تهمت و غیبت کمتر باشد، اما تعداد بیمارستانها و بیماران روحی روانی و نیز مصرف قرصهای آرامبخش در آنها بسیار بیشتر از جامعه مسلمانان است.
در این میان، جامعه روشنفکری بیمارگونه و غربزده، سعی میکند مفاهیم خودی را از همسایه قرض کند که این موضوع در وادادگی فکری و فرهنگی ریشه دارد.
البته فجایع اخلاقی غرب را باید در یک منظومه کلیتر نگریست. بزرگ ترین رذیلت اخلاقی یعنی دروغ در سطح وسیعتر از طریق ابزارهای رسانهای قدرتمند با هدف استعمار ملتهای ضعیف انجام میشود. چنانکه بیشترین جنایتهای بشری در پوشش حقوق بشر و مبارزه با تروریسم از طریق همین رسانهها با هدف تغییر الگوهای بومی ملتها به سبک زندگی غربی و در نهایت استعمار ملتها و به خدمت گرفتن ظرفیتهای بومی با هدف سلطه صورت میگیرد.
متأسفانه، امروز فرهنگ و سبک زندگی غربی تا درون خانههای ما آمده و مؤثر هم بوده است، زیرا بخشی از آن را ناخودآگاه تبلیغ میکنیم؛ چنانکه در یک برآورد کلی صداوسیما جز تجمل پرستی، رفاه و امثال آن چیزی به جامعه القا نمیکند؛ البته حوزه علمیه نیز در گسترش فرهنگ دینی به اقشار مختلف جامعه کوتاهی کرده است.
شبکههای اجتماعی و پیامهایی که در آن به سرعت و در میان حجم بالای کاربران منتشر میشود، چقدر در تضعیف ارزشهای دینی و مطلوب جلوه دادن ارزشهای غربی تأثیر دارد؟
اینها عقبه فکری دارند، بنابراین رویکرد فضای مجازی بیشتر برای کنترل و مدیریت جهان است که توسط غربیها طراحی شده و هر جا متناسب با حریف از آن استفاده میکنند، چنانکه در کشورهای تازه استقلال یافته طی ۵ روز یک حکومت را ساقط میکنند یا در فتنه ۸۸ با پیامکها قرار بود یارگیری و مکان یابی و ... را انجام دهند.
یعنی رویکرد شبکههای اجتماعی و سیاسی بر مدار فرهنگی است که دین زدایی را دنبال میکند، پس نباید به آنها با دیده ابزار مناسب نگریست؛ شاید در کوتاه مدت بتوان برای نقل آموزههای دینی از آنها بهره گرفت، اما اصالت شان فرهنگ مادی است و با اسلام و انقلاب زاویه دارد، بنابراین باید از این موقعیت با الگوهای گزینشی و البته با نظارت و حساسیت دقیق استفاده کرد.
آیا علوم انسانی وارداتی که پای آرا و افکار غربی را به دانشگاههای ما باز کرده و در نتیجه بر جامعه نیز تأثیر میگذارد، در گرفتن ژستهای روشنفکری و پنهان کردن هویت دینی توسط برخی، تاثیر دارد؟
علوم انسانی، مادر علوم است، اگر در پله نخستین این علوم، انسان مادی و محدود به شکم و شهوت تعریف شود و هستی را اتفاق بدانیم، تولید علوم متفاوت خواهد بود با زمانی که انسان را «خلیفة الله» معرفی کرده و به گذرایی دنیا و وجود آخرت معتقد باشیم. همین دیدگاهها سبک زندگی را تعریف میکند.
فرهنگ و ظرفیت ما بسیار قوی است، اما در کنار دریا عطش داریم، دین ما هیچ کمبودی در اداره انسان و جامعه ندارد، این وظیفه حوزه علمیه است که سبک زندگی، علم و روابط سیاسی- اجتماعی را از دین استخراج و نظام دانشگاهی آن را کاربردی کند. در این میان، شیوه ارایه بسیار راهبردی و مهم است، بنابراین باید با روان شناسی اجتماعی، ذایقه جامعه را درک و آن را تأمین کنیم.
افزون بر این، روحانی، مسؤول و زمامداری که اسلامی بودن را یدک میکشد، نباید دروغ بگوید، «الناس علی دین ملوکهم» مردم وقتی ببینند بزرگانشان دروغ نمیگویند، آنها نیز از رذایل اخلاقی دست برمی دارند.
نظر شما