قدس آنلاین - پنجاهویک نامه کوتاه، شکلدهنده مجموعهای است تحتعنوان «گچپژ» که اخیراً توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است؛ پنجاهویک نامه کوتاهی که البته فقط نامه نیستند، بلکه در آنها با قلمی بسیار شیرین، انبوهی از شیرینزبانیهای قلمی که یادآور نثر دوره ناصری است، اصطلاحات زبانزد مردم تهران قدیم، برخی ضربالمثلها، مناسبات فرهنگی و اجتماعی تهران قدیم، برخی دغدغههای عاطفی و شخصی و... در پیوند با فرهنگ و زبان و مناسبات اجتماعی و فرهنگی و دغدغههای شخصی امروز به رشته تحریر کشیده شده است.
نثری که در دوره قاجار روی در سادگی داشت و اغلب در نامهها و سفرنامهها و برخی مقالات بهکار میرفت، نثری بود که فرارویهایی از زبان ادبِ دوره خود داشت؛ به این معنی که تا آن دوره، زبان ادب، زبانی مصنوع و متکلف و دیریاب بود و قائممقامها کوشیدند تا با سادهکردن آن، قدمی بهسوی مردم برداشته و زبان ادب را که تا آنروز، فاصلهاش را با صاحبان اصلی زبان حفظ کرده بود، با مردم آشتی دهند و در این مسیر از امکاناتی استفاده کردند، همچون اشاره به تعلقات حوزههای شخصی و خصوصی، بهکارگیری جلوههای ادبیات گفتار و ترجیح آن بر ادبیات نوشتاری، کاربرد لغات و اصطلاحات عامیانه و امثال و حکم، استفاده از جملات عربی ساده و همهفهم، توجه به توصیفهای ریزنگر، صراحت و بیپروایی، توجه به مسایل روز، استفاده از جملات کوتاه و تلگرافی و... و اینها همه ویژگیهایی است که در نامههای کتاب «گچپژ» دیده میشود، منتها محسن رضوانی(مؤلف کتاب)، در همین نوع نثری که در زمان خودش فرارویها و هنجارگریزیهایی از زبان ادب داشته، دوباره دست به هنجارگریزی زده و این زبان را یکبار دیگر از نو، نو کرده است.
رضوانی در نامههای این مجموعه، واژهها و اصطلاحات همین دوره (گالینا بلانکا، دیش، سیگنال، قیف آمدن، بالا بودن پرچم و...) را وارد زبانی کرده که پیشتر با کاربرد واژهها و اصطلاحات دوره خودش، نو شده بود. نیز از تعلقات حوزۀ شخصی و خصوصیاش نوشته، جلوههای گوناگون ادبیات گفتار امروز را بهکار گرفته، از جملات کوتاه و تلگرافی استفاده کرده، به مسایل روز (فیسبوک و...) پرداخته، از ظرافتهای زبان عربی و جملات کوتاه و دعایی عربی استفاده کرده و... اما درکنار تمامی این موارد، توجه مؤلف به زبان و ظرایف آن است که مجموعۀ «گچپژ» را در میان دیگر آثار طنز، به اثری قابلتأمل تبدیل کرده است.
رضوانی در «گچپژ» از ظرفیتهای زبان فارسی (و حتی گاهی عربی) بهخوبی استفاده است؛
ـ از انواع سجع و جناس و آرایههایی که موسیقی مشترک دو یا چند واژه را مدنظر دارند، بهره برده است: (تشتک دلمان را برنداشتهای و تشت رسواییمان را روی بام نگه داشتهای)
ـ از پیوند نامألوف عناصر زبان فارسی و زبان عربی استفاده کرده است: (قربانک انی کنت من الچاکرین)
ـ نیز از اشاره به اصطلاحات و کنایات و ضربالمثلها و حتی ابیات معروف، و دخلوتصرف هنرمندانه در آنها: (اگر ظرف مرا بشکست لیلی/ چرا با دیگرانش بود میلی)
ـ و از شباهت شنیداری میان واژهها و درتقابلِ هم نشاندنِ نتیجۀ هریک از وجوه شنیداری: (دین و دنیایش شده تهتغاری آمیز فلاح. روی گاری را هم داده خطاطی کردهاند: فلاحُ خیرُ حافظا)
ـ همچنین از امکانات آرایههای ادبی و صورخیال، به بهترینشکل برای رسیدن به طنز استفاده کرده، مانند صنعت استخدام در کلمۀ سوخته: (بعد آن قزاق، تریاک را که بین خلقالله تُقس میکردند، دوباره سوختهاش را با قیمت بیشتر پس میگرفتند. بعضی اقلام، سوختهاش گرانتر است. قدر دل ما را بدان) و حرفگرایی که خود برمبنای تشبیه است: (الفبچه بودم عاشقت شدم. دارم دالبچه میشوم شازده! برگرد)، یا اغراق: (ذهنم آمد اگر یکی از اینها [ظرفِ اسید] را خالی کنم روی ماهتان، با این حسن خدادادی که دارید، تازه میشوید انسان معمولی) و...
ظرایف زبانی مجموعه «گچپژ» که مؤلف با هریک، قدمی در طنزآفرینی برداشته است، بسیارند و پرداختن دقیق به آن، مجالی گسترده میطلبد. کوتاه سخن آنکه نامههای کوتاه این مجموعه میتوانند نمونه خوبی باشند برای معرفی توانمندی ذاتیِ ظرایف زبان فارسی در ایجاد طنز؛ چیزیکه اینروزها جای خالیاش در عرصه طنز مکتوب حس میشود.
نظر شما