اختصاصی قدس آنلاین - مهدیه بحری/ «حاشیهنشینی» واژه جدیدی نیست و چندین سال است که وارد ادبیات رسمی کشور شده. این واژه فقر و فلاکت و نداری را برای افراد مجسم می کند، در حالی که به اعتقاد کارشناسان و جامعهشناسان دنیای حاشیهنشینی با دنیای فقر متفاوت است. هرچند که فقر یکی از عوامل شکلگیری حاشیهنشینی محسوب میشود، اما لزوما همه فقرا، حاشیه نشین نیستند. اوضاع حاشیهنشینی در ایران به حدی وخیم است که دکتر امان اله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است که با ادامه روند فعلی باید دوباره شاهد شکلگیری «حلبیآباد»ها در کشور باشیم. در ادامه گفتوگوی تفضیلی ما با دکتر قرایی مقدم را خواهید خواند.
آقای دکتر آمار دقیقی از تعداد افراد حاشیهنشین در کشور وجود دارد؟
بر اساس برآوردهای انجام شده در حال حاضر حدود ۱۳ میلیون حاشیهنشین در کشور وجود دارد که این افراد اغلب در شهرهای بزرگی همچون تهران، کرج، شیراز، اصفهان، اهواز و شهرهای بندری زندگی میکنند.
شکل غالب جرائم و آسیبهایی که در این مناطق وجود دارد چیست؟
براساس مکتب شیکاگو هنگامی که «ترس از شناختهشدن» و «خودکنترلی» در بین افراد جامعهای ضعیف باشد و فقر را نیز به آن اضافه کنیم، زمینه بروز انواع جرایم و آسیبهای اجتماعی شکل میگیرد. یکی از دلایل بروز آسیبهای اجتماعی در مناطق حاشیهنشین هم عوامل مذکور است. چون این مناطق اغلب شلوغ و پرتردد هستند و افراد شناختی از یکدیگر ندارند، لذا ترسی هم برای شناختهشدن از سوی دوستان و آشنایان ندارند و به همین دلیل مستعد این امر هستند که به هر نوع بزهای دست بزنند.
قرار گرفتن خردهفرهنگهای مختلف در کنار یکدیگر و نبود یا ضعف کنترل و نظارت اجتماعی روی حاشیهنشینان باعث شده، معنویت در میان این قشر کمرنگ شده و وقوع جرم افزایش یابد. این عوامل باعث شده است آسیبها و بزههایی همچون اعتیاد، دزدی، رابطه نامشروع، گورخوابی، قاچاق مواد مخدر، نزاع های دسته جمعی، تن فروشی، کودکان کار و بسیاری دیگر از جرایم در این مناطق از شهر به وفور به وقوع بپیوندد.
آیا میتوان بین محلههای فقیرنشین و حاشیهنشین تفاوت قائل شد؟
قطعا همین طور است. هرچند که فقر یکی از عوامل حاشیهنشینی است ولی تا وقتی که این فقر همراه با ضعف نظارت اجتماعی و خودکنترلی نباشد به حاشیهنشینی و جرم و بزه منتهی نمیشود. در حال حاضر شهرهایی مانند کرج که به آن ایران کوچک می گویند، برای این که همه نوع فرهنگی در این شهر به چشم می خورد و در مناطق پررفت و آمد تهران و شهرهای بزرگ همچون ترمینالها، راهآهن، میدان شوش، پارک حقانی یا هرندی محل تجمع فاحشههاست، برای این که این افراد به دلیل اینکه مطمئن هستند که در این مراکز شناخته نمیشوند، اقدام به فعالیت می کنند . همچنین در مناطق حاشیهنشین، آسیبها از طریق یادگیری رواج پیدا میکند.
نبود کنترلهای اجتماعی و نظارتهای انتظامی چقدر در ایجاد مناطق حاشیهنشین موثر هستند؟
قطعا در جاهایی که نظارت نیروی انتظامی اندک است، میزان وقوع جرم و جنایت افزایش مییابد، اما در موضوع حاشیهنشینی، بیشترین عامل وقوع جرم مربوط به ترس نداشتن از شناختهشدن است، به طوری که همین افراد اگر در مناطق بومی خود زندگی کنند، امکان سر زدن بزه از سوی آنها بسیار پایین است. اما به دلیل مهاجرت این افراد به شهرهای دیگر، تجانس فرهنگی از بین میرود و زمینه برای بروز آسیبهای اجتماعی قوت میگیرد. به طوری که این پدیده بیشتر در شهرهای مهاجرپذیری مانند تهران، کرج، قم، شهرهای شمالی وجود دارد، ولی در شهری مانند تبریز به دلیل وجود کنترل های اجتماعی قوی، شاهد چنین پدیدهای در سطح گسترده نیستیم.
در حال حاضر گسترش پدیده حاشیهنشینی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پدیده تلخ حاشیهنشینی روز به روز در حال تزاید است، چراکه روند مهاجرت همچنان رو به گسترش است. به دلیل نبود اشتغال و امکانات لازم زندگی، جمعیت به سمت شهرها در حال حرکت است و چون جایی در دورن شهر برایش وجود ندارد، به حاشیه رانده میشود. در صورتی که این روند ادامه یابد و فکر چارهای برای آن نشود، شاهد زنده شدن دوباره «حلبیآبادها» در آینده نه چندان دور خواهیم بود. در این راستا باید امکان اشتغال و زندگی استاندارد را به مناطق کمتربرخوردار و دور دست برد. در حال حاضر سیستان در حال خالی شدن است. باید کاری کرد که روستاها و شهرهای کوچک خالی از سکنه نشوند، چراکه اگر این افراد به شهرها بیایند، دیگر به روستاها و شهرهای خودشان بازنمیگردنند و در حاشیه شهرها ماندگار خواهند شد.
راهکارهای عملی برای حل این معضل اجتماعی چیست؟
پدیده حاشیهنشینی در صورت عدم توجه مسوولان گسترش پیدا خواهد کرد، راهکار عملی محدود کردن این معضل کاهش زمینه های مهاجرت افراد از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ است، به طوری که اگر زمینههای اشتغال، خدمات رفاهی، بهداشتی و آموزشی در شهرهای کوچک فراهم شود و خانوادهها از سطح متوسط زندگی برخوردار شوند، آمار مهاجرت و به تبع آن جمعیت حاشیهنشین کشور نیز کاهش مییابد. علاوه بر این کنترل و نظارت پلیس بر این مناطق نیز باید افزایش یابد و آموزش حقوق شهروندی و فرهنگسازی نیز باید در دستور کار قرار گیرد. توجه به طرح آمایش سرزمین نیز برای رفع این معضل بسیار مثمرثمر است که در آن طرح نیز بر توزیع متوازن امکانات تاکید شده است. با اجرای این طرحها باید جذابیتهای زندگی را به داخل شرهای کوچک و روستاها برد و مانع جابه جایی جمعیت در حجم بالا به شهرهای بزرگ شد.
راهکارهایی که شما فرمودید، راهکارهای بلندمدت هستند، راهکارهای کوتاه مدت و مقطعی در این زمینه وجود ندارد؟
در علم جامعهشناسی مسکن و قرصی وجود ندارد که در کوتاهمدت بتوان معضلات و آسیب اجتماعی را درمان کرد. همانطور که این پدیده طی سالها ایجاد شده، ریشهکن کردن آن هم نیازمند یک پروسه طولانی و زمانبر است. البته درمان این درد اجتماعی بسیار مشکل و طاقتفرساست.
تجربههای جهانی موفق در زمینه ساماندهی مناطق حاشیهنشین وجود دارد؟ کدام کشورها موفق بودهاند؟
در مجموع هیچ کشوری تاکنون نتوانسته این مشکل را به طور کامل حل کند، اما در مقایسه با سایر کشورهای جهان، کشورهای حوزه اسکاندیناوی همچون سوییس موفقتر عمل کردهاند. اما حتی این آسیب اجتماعی در کشورهای توسعهیافته همچون امریکا، انگلیس، چین و بسیاری از کشورهای دیگر وجود دارد و عملا طرحهایی که در این راستا اجرا کردهاند، سرنوشتی جز شکست نداشتهاست. در مجموع حاشیهنشینی یک درد بیدرمان است که تنها میتوان از رشد روزافزون آن جلوگیری کرد.
پس از شنیدن حرف های امان الله قرایی مقدم، سراغ یکی از اساتید دانشگاه علوم بهزیستی رفتیم تا از بعد دیگری به این مساله بپردازیم. دکتر هادی معتمدی، معتقد است باید یک برنامه منسجم ملی برای کاهش مهاجرت تدوین شود که خارج از دولت و زیر نظر سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه و همچنین نهاد رهبری و به صورت ملی اجرا شود. در این صورت است که میتوان امید داشت که برنامهای در این سطح اجرا شود.
برنامه منسجم ملی کاهش حاشیهنشینی زیر نظر قوای سهگانه و رهبری اجرا شود
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی گفت: «نباید در مواجهه با آسیبهای اجتماعی سرمان را زیر برف کنیم و واقعیتها را نبینیم، برای کاهش حاشیهنشینی نیازمند تدوین یک برنامه منسجم ملی هستیم که خارج از دولت و زیر نظر سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه و همچنین نهاد رهبری و به صورت ملی اجرا شود.»
دکتر هادی معتمدی با اشاره به تئوریهای جدید ارائه شده در رابطه با حاشیهنشینی گفت: «در حال حاضر دیگر به حلبیآبادها که در اطراف شهرهای بزرگی همچون تهران، اهواز، شیراز و ... شکل میگیرند، حاشیهنشینی نمیگویند، بلکه بر اساس یک تعریف رسمی، به هرگونه سکونتگاههای غیررسمی که از استاندارد لازم زندگی همچون نور، امنیت، امکانات رفاهی و آموزشی برخوردار نباشد، حاشیهنشینی گفته میشود که بر اساس این تعریف، حاشیهنشینی حتی میتواند در خیابان نیاوران و تجریش و مناطق شمالی شهر نیز شکل بگیرد.»
وی افزود: «در تعریف غیررسمی نیز مهاجرت باعث حاشیهنشینی میشود، به طوری که افرادی که از این شهر به شهر دیگری کوچ میکنند و آن شهر را متعلق به خود نمیدانند، اقدام به ضربه زدن به شهر مهاجرپذیر میکنند، به طوری که این افراد به محیط زیست و فرهنگ عمومی شهر میزبان آسیب وارد میکنند.»
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ادامه داد: «حقوق شهروندی حاشیهنشینان در شهرها رعایت نمیشود، به طوری که این قشر از دریافت امکانات رفاهی، آموزشی، بهداشتی و درمانی محروم میماند و از طرف دیگر حاشیه نشینان نیز در اقدامی متقابل به شهرهای مهاجرپذیر ضربه میزنند.»
دکتر معتمدی درباره آمار حاشیهنشینان در کشور عنوان کرد: «از آن جا که حاشیهنشینی عملی غیرقانونی است، به همین دلیل آمار رسمی نیز در این زمینه وجود ندارد و البته دولتها نیز نسبت به این قضیه حساسیت به خرج ندادهاند، اما به طور حدودی میتوان گفت که ۱۰ تا ۱۲ میلیون مهاجرت در طول سالهای گذشته در کشور صورت گرفته در شهر مانند تهران سالانه بین ۶۰۰ هزار تا ۷۰۰ هزار نفر بوده و این ارقام میلیونی واقعا وحشتناک است.»
وی یکی از مهمترین برنامههای دولت را جلوگیری از مهاجرت و کاهش آمار آن اعلام و تصریح کرد: «یکی از تبعات حاشیهنشینی، به هم خوردن نرم جمعیتی در مناطق مختلف کشور است، به طوری که در یک شهر تعداد زنان از مردان بیشتر است و در شهر دیگری تعداد مردان از زنان سبقت میگیرد که مهمترین عوارض این موضوع، ایجاد فحشا و بالا رفتن آمارهای آسیبهای اجتماعی در کشور است، لذا پرداختن به موضوع مهاجرت باید یکی از اولویتهای دولتها باشد.»
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ادامه داد: «مهاجرت نه به لحاظ شرعی و نه به لحاظ قانونی، منعی ندارد، اما مهاجرت بیرویه تبعات دیگری همچون گرانی و تورم، ازدواجهای نامعقول و خارج از عرف و بسیاری آسیبهای دیگر را به دنبال دارد.»
وی با تاکید بر تدوین یک طرح عمومی برای حل این بحران گفت: «نباید در مواجهه با آسیبهای اجتماعی سرمان را زیر برف کنیم و واقعیتها را نبینیم. در دولت گذشته به این موضوع توجهی نشد و برنامهها در حد شعار باقی ماند و کارهای انگشتشماری انجام صورت گرفت. تمرکز قدرت در کلانشهرها باعث افزایش آمار مهاجرت شد و حتی سفرهای استانی هم نتوانست کاری برای این موضوع بکند.»
دکتر معتمدی ادامه داد: این دولت نیز با محدودیت منابع مواجه هست و البته برنامهریزی خاص و مدونی در زمینه کنترل مهاجرت ندارد و تمام برنامههایی که تا به امروز اجرا شده، برنامه های فردی و نه ملی بوده است، به طوری که در دولت برنامههای کلامی وجود دارد، اما نماد بیرونی زیادی تاکنون مشاهده نکردهایم.»
وی تاکید کرد: «باید یک برنامه منسجم ملی برای کاهش مهاجرت تدوین شود که خارج از دولت و زیر نظر سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه و همچنین نهاد رهبری و به صورت ملی اجرا شود. در این صورت است که میتوان امید داشت که برنامهای در این سطح اجرا شود.»
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی درباره راهکارهای کوتاه مدت برای درمان آسیب حاشیهنشینی نیز گفت: «در این زمینه باید اقدام به افزایش تعداد تشکلهای مردم نهاد و مشارکت مردم کرد، چراکه تشکلهای مردم نهاد پتانسیل بسیار مناسبی برای آموزش حاشیه نشینان و کنترل آسیبهای این قشر دارند، قشری که پتانسیل انواع و اقسام آسیبها همچون اعتیاد، قاچاق، تن فروشی، کودکان کار و ... را دارند و بر اساس اطلاعات عنوان شده، اکثر زندانیان کشور را مهاجران تشکیل میدهند.»
نظر شما