قدس آنلاین - امیر خوراکیان در سال ۱۳۴۴ در مشهد به دنیا آمد و تحصیلات علوم دینی و اسلامی را تا سطوح عالی در حوزۀ علمیۀ رضویۀ قم بین سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۳ گذرانده است. او سابقۀ فعالیت در آستان قدس رضوی همچون مدیرکل روابط عمومی آستان قدس رضوی، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی، دبیر شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی، کمیسیون فرهنگی تدوین چشمانداز بیستساله و برنامۀ استراتژیک آستان قدس رضوی، رئیس هیئتمدیره مؤسسۀ چاپ و نشر آستان قدس رضوی و چاپخانۀ بینالمللی قرآن کریم، عضویت در هیئتمدیره مؤسسات آستان قدس رضوی ازجمله بنیاد فرهنگی رضوی، مؤسسۀ آفرینشهای هنری و مؤسسۀ فرهنگی قدس، هیئتمدیره مؤسسۀ مطبوعاتی همشهری، هیئتمنصفه دادگاه مطبوعات خراسان رضوی و شورای فرهنگ عمومی استان خراسان رضوی دارد. عضویت در مؤسسۀ آفرینشهای هنری و مؤسسۀ فرهنگی قدس، هیئتمدیره مؤسسۀ مطبوعاتی همشهری، هیئتمنصفه دادگاه مطبوعات خراسان رضوی و شورای فرهنگ عمومی استان خراسان رضوی بخش دیگری از مسئولیتهای او بوده است. همچنین دبیرکلی اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشآموزان کشور در کارنامۀ «خوراکیان» ثبت شده است. وی در گفتوگو با ویژهنامۀ قدس از نحوۀ آشنایی خود با آیتالله واعظ طبسی گفت و خاطرات جالبی هم از نحوۀ مدیریت و خدمترسانی تولیت فقید آستان قدس به محرومین بیان کرد.
از چه مقطعی ارتباط شما با مرحوم واعظ طبسی نزدیک شد؟
ارتباط حضوری و صمیمی ما به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران فعالیت انجمنهای اسلامی در مدارس مربوط میشود. ما در آن مقطع به ایشان نزدیکتر شدیم و کمکم حضوری با آیتالله واعظ طبسی مرتبط شدیم و در جلسات شرکت میکردیم و یک مقداری آشنایی و روابطمان صمیمی و نزدیکتر شد.
چه سالی بود؟
سال ۵۶، ۵۷ بود.
در آن مقطع از آیتالله واعظ طبسی سخنرانی خاصی که از تریبون یا جلسهای که در آن شرکت کرده بودید به یاد دارید؟
من از خود ایشان چندین سخنرانی به یاد دارم که در آن حضور داشتم. یادم نیست چه مناسبتی و راهپیمایی بود، صحن امام که الآن رواق امام خمینی است، ایشان در آنجا صحبت کردند. یادم هست سخنرانی ایشان دربارۀ این بود: «انقلاب مبتنی بر اصول اسلام است.» آیتالله طبسی پیرامون این موضوع و تببین آن سخنرانی میکردند؛ چون آن روزهای آخر که ما نزدیک به پیروزی انقلاب میشدیم و حتی بعد از پیروزی گروههای انحرافی چه آنهایی که مثل چریکهای فدایی که کلاً کمونیست بودند و چه جریانهای دیگر که به ظاهر در انقلاب نقش داشتند ولی از نظر فکری با اسلام زاویه و انحراف داشتند، حضور داشتند؛ ازاینرو آیتالله طبسی بدون اینکه از آنها نام ببرند خیلی دقیق و محکم تبیین میکرد که انقلاب بر اساس اصول اسلامی است و مثل انقلاب سایر کشورها فقط برای آزادی و مسائل اینگونه نیست.
هدف اصلی انقلاب، اصول اسلام و حاکمیت اسلام است؛ این نکات را آیتالله واعظ طبسی بهدقت تبیین میکرد و مقابل مواضع و حرفهایی که این گروهکها میزدند پاسخ میدادند؛ چراکه میخواستند کمکم در آستانۀ پیروزی انقلاب سهمخواهی کنند؛ به همین جهت ایشان (آیتالله واعظ) در مقابل این ایدهها اظهارنظر میکردند. آیتالله واعظ شخصیت دینی امام و همچنین خلاصۀ ماهیت انقلاب اسلامی را مفصل تبیین میکرد.
پایگاه اصلی آیتالله طبسی در مشهد کجا بود؟ آیا در مسجد خاصی سخنرانی میکردند؟
یادم نیست؛ اما چند جا بود که محور حرکتهای انقلابی بود و آیتالله طبسی آنجا حضور داشت. در مدرسۀ نواب آیتالله طبسی حضور فعالی داشت، دیگری مسجد کرامت بود و یکسری مراکز دیگری هم بود که عمدتاً در میدان شهدا بود، البته یک مسجد خاص نبود، ولی میدان شهدا مرکز خیلی از اتفاقات و تجمعات بود. این اماکن جاهایی بود که اتفاقات از آنجا شکل میگرفت.
انقلاب پیروز شد و آیتالله واعظ طبسی از سوی حضرت امام بهعنوان تولیت آستان قدس منصوب شدند. آیا حدس میزدید ایشان بهعنوان تولیت انتخاب شوند؟
ما اصلاً تصور نمیکردیم. البته اینکه آیتالله طبسی نمایندۀ امام در خراسان باشد خیلی طبیعی بود. البته فکر میکردیم یا ایشان یا شهید هاشمینژاد است، چون آقا (مقام معظم رهبری) رفته بودند تهران و کارهای مهمتری داشتند؛ ولی در مورد آستان قدس ما چیزی فکر نمیکردیم و برایمان روشن نبود که چنین تصمیمی گرفته شود. وقتی آقای طبسی هم نمایندۀ امام و هم تولیت آستان شدند خیلی جالب بود و خیلی جایگاه خوبی برای محوریت انقلاب در خراسان و تداوم حرکت انقلاب و سازماندهی نیروهای انقلاب در خراسان اتفاق افتاد.
آیا به یاد دارید اولین مواجهۀ کلامی که با آیتالله واعظ طبسی داشتید چه زمانی بود؟
انقلاب که پیروز شد ما آن موقع دانشآموز دبیرستان بودیم و انجمنهای اسلامی در مدارس به طور خودجوش شکل گرفت. آن ایام جریانهای سیاسی و جریانهای فکری مختلف تلاش میکردند هر مجموعهای را در اختیار بگیرند. ما احساس میکردیم مجموعهای که هدایت انجمنهای اسلامی را بر عهده دارد از نظر همفکری با جریان اصیل انقلاب مطمئن نیست.
انجمنها در مدارس، بچههای انقلابی بودند، ولی مرکزیتی که آنها را هدایت میکرد -آنوقت اتحادیۀ انجمن اسلامی دانشآموزان نامیده میشد- احساس میکردیم در همه جا مطمئن نیست؛ ازاینرو یک سری شبهاتی داشتیم، به همین جهت ما احساس کردیم این مجموعه باید نمایندهای از امام داشته باشد. قبلاً نمایندهای از امام به طور رسمی نداشت، بعدها امام به آقای امامی کاشانی در تهران ارجاع داده بودند. ما سابقۀ بعضی از افرادی را که در این مجموعهها فعال بودند، میدانستیم. خلاصه آنکه ما بهعنوان یک عده جوان انقلابی معتقد به روحانیت و امام، نسبت به نیروهایی که در اتحادیه بودند تردید داشتیم و به خصوص در ارتباط با خراسان و افرادی که در آنجا حضور داشتند؛ بنابراین ما در همان مقطع همراه با شهید مهدوی و ۳-۲ نفر دیگر با آیتالله واعظ طبسی دیدار کردیم و این اولین ملاقات ما با ایشان بود.
چه سالی بود؟
بعد از پیروزی انقلاب، ۵۹-۵۸ بود. فکر کنم همان ۵۸ بود. در آن دیدار به آیتالله طبسی گزارش دادیم که بالاخره ما نظرمان این است و زورمان و دستمان به تهران نمیرسد، شما بیایید در مشهد یک روحانی را بالای سر ما بگذارید تا از نظر فکری به انحراف نیفتیم؛ چون معتقد بودیم حضور یک روحانی که به مسائل دینی و اخلاقی اشراف دارد لازم است. کتابهایی خوانده و متوجه شده بودیم خیلی از جریانهایی که منحرف بودند اول باانگیزههای خیلی خوبی به وجود آمدند، اما چون به متن دین و به اصول اخلاق اسلامی، رعایت حدود شرعی اشراف نداشتند، کمکم در متن کار هدف وسیله را توجیه میکرد و به خطر و انحراف افتادند.
پاسخ آیتالله واعظ طبسی به شما چه بود؟ آیا با پیشنهاد شما موافقت کردند؟
اول از وسیله شروع کردند، وسیلهای که نباید در جهت هدف مقدسی استفاده شود، بعد هم یواشیواش هدفها قاتی شد و مسیر به انحراف رفت. این یک برداشتی بود که ما روی آن خیلی حساس بودیم و مدام دلواپس این بودیم که جریان انجمنهای اسلامی دانشآموزان در مدارس شبیه بعضی چیزهایی که در دانشگاهها اتفاق افتاده بود (جریان انحرافی) نشود و جریان منطبق بر خط امام واقعی باشد؛ براین اساس در آن جلسه از آیتالله طبسی خواستیم که شما یک فردی را به ما معرفی کنید، ما تهران کاری نداریم حداقل اینجا بالای سر ما باشد و نظارت و هدایت فکری داشته باشد؛ و ایشان هم یک نفر را معرفی کردند و خیلی خوشحال شدند از اینکه یک عده جوان که میخواهند کار انقلابی و فرهنگی کنند از همین اول توجه دارند به اینکه حرکت، حرکت سالم و منطبق بر اصول دینی و انقلابی و فکر و اندیشۀ امام خمینی باشد؛ این برایشان خیلی جذاب بود. این اولین دیدار بود و بعد از آن دیدارها و جلسات مختلف انجام شد.
باز در یک سالی در انجمن اسلامی دانشآموزان زمانی که هادی خامنهای بهعنوان نماینده آقای منتظری در اتحادیه منصوب شد مشکلاتی به وجود آمد و ما تصمیم گرفتیم از اتحادیه بیرون بیاییم. در این مقطع باز ما به همراه تعدادی از دوستان خصوصی رفتیم. خیلی از دوستان شهید شده بودند یا در جبهه حضور داشتند. من و شهید آلشهیدی رفتیم که حاجآقا وقت نداشت. میخواستیم سریع کسب تکلیف کنیم. سالی بود که آقای منتظری هنوز قائممقام رهبری بودند و او نماینده در اتحادیه گذاشته بود (هادی خامنهای را رسماً بهعنوان نماینده داشت). ما با ایشان پیرامون یکسری بحثها در مشهد به مشکل برخوردیم و تصمیم گرفتیم از اتحادیه بیرون بیاییم.
در بیرون انتخابات مجلس هم بود و خیلی سیاسی بود. آنجا میخواستیم سریع آیتالله طبسی را ببینیم و با ایشان مشورت کنیم و تصمیم بگیریم، ایشان هم وقت نداشت؛ اما در ادارۀ مرکزی آستان قدس ایشان قبل از جلسه به ما وقت داد که ما همان پایین در حیاط با ایشان حرف بزنیم. ما خیلی عجله داشتیم، در حیاط با ایشان قدم زدیم و گزارش دادیم که اینجوری شده، شما ما را خیلی حمایت کردید، ما در مشهد به حمایت شما همۀ کارها را کردیم، خیلی از اموال برای شماست ما چهکار کنیم؟ فضا و شرایط اینجوری است و ایشان موافقت کرد که ما این کار را کنیم. بالاخره تعیین تکلیف کردیم، آنجا هم با ایشان خیلی صمیمی بودیم و بعد در طی سالها ارتباطمان با ایشان صمیمیتر و نزدیکتر شد و کمکم به ما در آستان قدس کارهای متفرقهای واگذار شد؛ مثلاً من اولین مسئولیتی که در آستان قدس گرفتم «عضو هیئتمدیره مؤسسه جوانان» بود که تازه این مؤسسه تأسیس شده بود و در آنجا عضویت داشتیم. کمکم در هیئتمدیرههای مختلف و شوراهای مختلف بودیم تا اینکه بعد از دبیرکلی اتحادیه که به مشهد برگشتم، مسئول روابط عمومی شدم.
بهعنوان فردی که مدتها در کنار آیتالله واعظ طبسی حضور داشتید ولایتپذیری و مواضع ایشان در مقاطع حساس انقلاب بهویژه فتنۀ ۸۸ را چگونه دیدید؟
آیتالله طبسی به امام خیلی معتقد بود و اندیشۀ امام را خیلی تبیین میکرد. نسبت به مقام معظم رهبری همینطور بود؛ یعنی ایشان مشابهت بین مقام معظم رهبری و دیگران قائل نمیشد، اصلاً آنها را قابل مقایسه نمیدانستند. اگر کسی به آیتالله طبسی نزدیک میشد و نگاه ایشان را نسبت به مقام معظم رهبری و دیگر شخصیتها ازجمله هاشمی رفسنجانی میدید، متوجه میشد قابل مقایسه نیست؛ ازاینرو رابطۀ صمیمی، محترمانه و خوبی با هاشمی داشت. البته جنس رابطۀ آیتالله طبسی با مقام معظم رهبری کاملاً متفاوت با جنس رابطۀ ایشان با هاشمی بود. باورپذیری و تبعیت ایشان از مقام معظم رهبری مشخص بود؛ ایشان کاملاً خود را ملزم میدانست که این اتفاقات بیفتد و نظر آقا حتماً محقق شود. این مدل رابطه با هاشمی نبود، در یک فضای دیگری بود. این یک نکته که باورپذیری و در واقع تبعیت ایشان از مقام معظم رهبری قابل مقایسه نبود، یعنی مدل و جنس رابطه متفاوت بود.
نکتۀ دوم اینکه ایشان درعینحال که بسیار متعبد به نگاه رهبری بود، در تعامل یک وظایفی برای خود احساس میکرد که در حفظ نیروهای انقلاب، توجیه نیروها، هماهنگ کردن آنها، فرصت دادن به بعضی برای اینکه خود را پیدا کنند، چنین رویکردی داشتند؛ این رویکرد برای کسانی که از دورتر آیتالله طبسی را میدیدند این شبهه ایجاد میشد که نکند آیتالله طبسی هم شک و شبههای و موضع دیگری دارند، ولی برای ما که از نزدیک مرتبط بودیم و مواضع ایشان را میدانستیم چنین نبود. ما گاهی سؤال میکردیم در مورد مراسم، سخنرانان و برنامهها و ایشان کاملاً مواضع محکم و انقلابی داشتند.
در جریان فتنۀ ۸۸ ایشان خیلی صریح و محکم بود، نهایت ایشان یک تکلیف اضافه بر دیگران احساس میکرد، آن هم در مورد حفظ افراد، توجیه افراد و فرصت دادن به افراد. من این نکات را تعمداً میگویم چون کسی ممکن است الآن در یک موضعی باشد و در این موضع شما نمیتوانید آن را توجیه کنید، شرایط نامیزانی ایجاد و یک فرصتی لازم است، در این فرصت شما اگر این آدم را کلاً حذف کردید یا راندید دیگر فرصت برگشت سلب شده، ولی اگر یک فرصتی به او دادید و حمایت کردید، کاری انجام دادید که فرصت فراهم شده که خودش را دوباره پیدا کند و بفهمد اگر این مسیر را ادامه دهد آخرش به کجا میرسد؛ آقای طبسی چنین وظیفهای برای خود احساس میکرد. جزئیات را نمیتوانم بگویم، ولی میدانم گاهی بحث را در مورد بعضی از شخصیتهای انقلاب و کشور چک میکرد که من همین لحظه میتوانم رابطهام را با فلان آدم قطع کنم. آقا فرمودند: نه، شما وظیفهات این است که با همه مرتبط باشید و آنها را توجیه و حفظ کنید؛ این تکلیف را آیتالله طبسی داشت. کسانی که این برداشت را نداشته باشند ممکن است بعضی از رفتارهای آیتالله طبسی را حمل بر مسامحه یا عدم بصیرت یا تشخیص ندادن قضایا بدانند، درحالیکه اینطور نبود و ایشان خیلی محکم بودند؛ به خاطر همین در این راستا تلاش میکرد. به نظر بنده در مورد قضاوت در رابطه با مواضع انقلابی آیتالله طبرسی این نکته مهم است که ما بدانیم: «گاهی ایشان از سر تکلیف یکسری روابط و اقداماتی انجام میدادند که آن را نباید به حساب مواضع ضعیف ایشان دانست؛ واقعاً بحث دیگری بود «.
از ویژگیهای مدیریتی مرحوم آیتالله واعظ طبسی بگویید، نحوۀ برخورد ایشان با زیرمجموعه و اقداماتی که انجام میدادند چگونه بود؟
چندین بار در جلسات یادم است که آیتالله طبسی روی اینکه هرکس هر نسبتی با من داشته باشد و در هر شرایطی باشد تخلفی کند، آن تخلف قابل رسیدگی است و باید حتماً پیگیری و برخورد شود. بنده شهادت میدهم که چندین بار در جلسات اصلی آستان قدس نه در جلسات عمومی بلکه در جلسات با مدیران مثل هیئت امنا و شوراهای فرهنگی این نکته را بیان کردند و من از ایشان شنیدم. آیتالله واعظ طبسی واقعاً به این مسئله باور داشت، ضمن اینکه ایشان معتقد به حمایت از مدیر زیرمجموعه و تثبیت او بود و جوسازی را اصلاً قبول نداشت؛ یعنی به شدت مخالف جوسازی بود و معتقد بود بههیچوجه نباید متأثر از جوسازی بود؛ از این جهات خیلی محکم بود، ولی از آنطرف میگفت اگر تخلفی صورت میگیرد، حرفی زده شود حتماً رسیدگی شود.
یک بار یادم است در مورد موضوعی که جزئیاتش قابل بیان نیست ایشان خودش به من زنگ زدند (مسائل مدیریتی بود؛ یعنی مربوط به ضعف مدیریت و بهاصطلاح انجام ندادن بعضی از وظایف در یکی از مؤسسات فرهنگی آستان قدس بود که یک عدهای از جوانترهای آن مجموعه یا با نامه یا حضوری ولی احتمالاً حضوری هم گله کردند و حاجآقا یک مدتی بررسی کردند و احساس کرده بودند این سیستم بازرسی آستان حرف این بچهها را نمیفهمد و نمیتواند تشخیص بدهد این مدیر در این موضوع بد عمل کرده یا نه) و گفتند یکچنین مطالبی جوانها گفتهاند، سیستم آستان قدس نمیتواند دقیق ببیند، حرف و دلیلش چه بوده؟ شما با این جوانها ارتباط خوبی دارید، بدون اینکه به کسی بگویید و جوی درست شود خیلی خصوصی آنها را بخواهید و حرفشان را بشنوید و بررسی کنید و نظر خود را به من بگویید، به هیچکس هم این موضوع را نگویید. این آدم واقعاً در وظایفش کوتاهی کرده و این بچهها، بچههای پرشور و انقلابی هستند، میخواهند حرفشان شنیده شود. گفتم چشم. من با آنها ۴-۳ جلسه گذاشتم حرفهایشان را بررسی کردم و گزارش مکتوب کامل به حاجآقا ارائه دادم و بر اساس آن تصمیم گرفتند.
ایشان (آیتالله واعظ طبسی) اینقدر مقید بود که حتی جایی اگر ظاهر سیستم در رسیدگی به یک مسئلهای پاسخگو نیست، از یک آدم خاصی دعوت کرده که به این موضوع رسیدگی کند.
پیرامون خدمترسانی آیتالله واعظ طبسی به محرومین هم توضیح میدهید (مصداقی)؟ چراکه این القاء صورت میگرفت که در دورۀ آیتالله واعظ زیاد به محرومین توجه نمیشد و حتی ایشان به اشرافیگری متهم میشدند. با توجه به اینکه جنابعالی در آستان قدس حضور داشتید در این زمینه خاطرهای از تولیت فقید آستان قدس دارید؟
در بحث مالی ایشان به شدت مقید بود. آیتالله طبسی تولیت آستان بودند و سیستم آستان قدس تفاوتهایی با سیستمهای دولتی دارد. دولت اختیاراتی دارد، اما باز باعث نمیشد ایشان اجازه بدهد تداخلی ایجاد شود. یک بار یادم است برای افتتاح یک مدرسۀ دخترانه در منطقۀ محروم مشهد که آستان قدس ساخته بود -و حاجآقا هم خیلی شرایطشان از نظر جسمی سخت بود، اما خواهش کردیم ایشان برای افتتاح آمدند- مراسم که تمام شد پیرزنی از وسط مجلس بلند شد و شروع کرد به صدا کردن که آقای طبسی من کار دارم، مشکل دارم. من پشت سر این پیرزن گفتم مادر جان بیا برویم. تا ما آمدیم جلو و خواستیم ایشان را به حاجآقا برسانیم که چه میگوید، محافظان حاجآقا متوجه نشدند و رفتند. من با این مادر صحبت کردم و شمارهاش را گرفتم و آمدم که برویم، حاجآقا گفتند: آن خانم با من چهکار داشت؟ برو پیدایش کن و او را بیاور. گفتم حاجآقا من پرسیدم، خیلی شاکی بود از اینکه شوهرم سالها من را ترک کرده و من ۱۵ سال دارم بیشوهر زندگی میکنم و دیگر نمیتوانم زندگی کنم، مشکل کوچکی دارم به آیتالله طبسی بگویید به من رسیدگی کند. آدرسش را گرفتند و گفتند: خیلی خب اگر اشکالی ندارد شما بروید ببینید چه کاری دارد.
مراسم که تمام شد ما رفتیم آستان قدس بعدازظهر من برگشتم و رفتم خانۀ پیرزن را پیدا کردم و دیدم خیلی اوضاع او خراب است؛ از نظر غذا مردم به او میرسند مشکل خاصی داشت که مبلغ کمی پول نیاز داشت، خودش هم این را میخواست. یک خانۀ تکاتاق داشت، گفت همین کافی است. مشکلی داشت، میخواست مشکلش حل شود. من به حاجآقا فردا گزارش دادم که این پیرزن اینچنین وضعیتی دارد، اگر اجازه بدهید من پول را به او بدهم تا مشکلش حل شود. حاجآقا به من زنگ زد و گفت: از اینکه رفتی سر زدی خیلی ممنون، سریع این کار را انجام دادید، این پول را میدهیم. پول سیستم اداری جایش محفوظ است، درست است من میتوانم خرج کنم، ولی این دلیل نمیشود ما سیستم مالی را به هم بزنیم. شما بیا بالا از من این پول را بگیر، الآن برایت داخل پاکت میگذارم و میفرستم. پولی که برای این کارهاست جداست. حاجآقا برای من پول نقد گذاشت، فردای آن روز قبل از اینکه بروم خانه، رفتم این پول را به دست پیرزن رساندم.
نکتۀ این خاطره دقت در محل صرف منابع است، هم از جهت مسائل مالی هم ازاینجهت که در تصور عموم این است که حاجآقا به فقرا توجه نداشتند، درحالیکه اینگونه نبود. حاجآقا مؤسسهای برای رسیدگی به فقرا تشکیل داد و خود ایشان شدیداً به این موضوع توجه داشتند، اما درعینحال حسابوکتاب هم دقیق بود.
بهعنوان فردی که در مشهد به دنیا آمدهاید و در آستان قدس هم مسئولیتی بر عهده داشتید، بفرمایید باقیات صالحات آیتالله واعظ طبسی چه بود؟
اولاً پیرامون مهمترین ویژگیهای آیتالله طبسی چند جمله عرض کنم بعد به باقیات الصالحات اشاره خواهم کرد. از مهمترین ویژگیهای ایشان این بود که بسیار متدین بود، کاملاً در حدود شرعی دقت داشت. من واقعاً بارها در جزئیات امور دیدم که ایشان نسبت به یک تصمیم، نسبت به یک مصوبه، نسبت به یک جمعبندی از جهت شرعی و دینی فوقالعاده حساس بود. اگر شبهه میکرد، دست نگه میداشت، تا وقتی ملاکهای دینی به وضوح روشن نمیشد تصمیم نمیگرفت. ایشان نسبت به مسئلۀ حدود شرعی، حد تصرف و اختیارات شرعی و شروط واقف خیلی حساس بودند. نکتۀ دوم اینکه ایشان نسبت به جایگاه حضرت امام رضا (علیهالسلام) و حفظ عظمت و قداست آستان قدس خیلی مقید بود (من در این مورد از ایشان نکات زیادی را در ذهن دارم). نکتۀ سوم اینکه برای ایشان نتیجۀ فکری کار مهم بود، حتی در کارهای عمرانی، توسعهای و حتی ساختمانها و مجموعههایی که ساخته میشد؛ مثلاً در مورد دانشگاه امام رضا (علیهالسلام) بارها دغدغههای جدی داشت. نمیخواستیم فقط یک دانشگاه بسازیم، بلکه برای ایشان نتیجۀ فکری و تربیتی دانشگاه مهم بود.
ویژگی دیگر اینکه از نظر شخصیتی بسیار باصلابت و بسیار منضبط بودند؛ یعنی یک بحث جدی را بهراحتی میشد با آیتالله طبسی مطرح کرد. ایشان به ابعاد بحث به شدت دقت میکرد و بسیار دقیق بود و با نظم با موضوعات برخورد میکرد. اصلاً حالتی که بشود جوّ داد، شلوغ کرد، شر بهپا کرد، نبود و اصلاً ایشان به کسی میدان نمیداد که شلوغ کند. حرفی میخواستید جلوی آیتالله طبسی بزنید باید کاملاً شمرده و دستهبندیشده با استناد بیان میکردید.
دستاوردهای ایشان به نظر من خیلی زیاد است، مهمترین آن به نظرم بهرهوری موقوفات بود؛ یعنی ایشان موقوفات را احیا کرد، این احیا در دو، سه جهت بود. خیلی از اموال آستان قدس به تاراج رفته بود، آیتالله واعظ طبسی آنها را بهسختی برگرداند و حق موقوفه را احیا کرد. آقای رئیسی هم میگفت هروقت من را با آقایان شاهرودی و آملی میدیدند، یکسره بحث موقوفات را داشت.
از سوی دیگر جاهایی که با منافع مردم در تعارض بود، ایشان میگفت من نمیتوانم از حق آستان بگذرم، دولت کمک کند. مال آستان قدس مال من نیست، این واقف اینها را برای امام رضا وقف کرده، یک جاهایی اگر با شرایط فعلی مردم در تعارض است دولت کمک کند، ما که چنین وظیفۀ شرعی نداریم، چنین پولی نداریم.
در دورۀ آیتالله واعظ طبسی موقوفات با برنامهریزی احیا شد و ایشان درآمد آستان قدس را از موقوفات به شدت افزایش داد. ضمن اینکه بخشی از احیای موقوفات، املاک و اموال است، یک بخش دیگر هم آثار و نتایج و مسائل معنوی آستان قدس است، مثل نسخ خطی، اشیای گرانقیمت در موزهها و خزانۀ آستان قدس؛ ایشان در نگهداری آنها معتقد بهروزترین شرایط و جدیدترین روشها بود، ضمن اینکه بر تقویت مخازن معنوی آستان قدس خیلی تأکید میکرد.
وقتی بهرهوری موقوفات اضافه شد، منابع هم شکوفا شد؛ ازاینرو هم در حوزۀ توسعۀ حرم و هم در حوزۀ توسعۀ خدمات فرهنگی آستان قدس شما شاهد یک رشد کاملاً غیرقابل مقایسه با قبل از انقلاب هستید. قبل از انقلاب فقط آستان قدس یک واحد فرهنگی کوچک داشت، اما اگر این منابع احیا نمیشد، منابع مؤسساتی که شکل گرفت از کدام منبع تأمین میشد؟ حاجآقا حقیقتاً به نذورات مقید بودند. به نظر بنده مهمترین دستاورد آیتالله طبسی احیا و بهرهوری موقوفات در جهت توسعۀ حرم بود.
* این مطلب در ویژه نامه «یار صادق انقلاب» به چاپ رسیده که به مناسبت نخستین سالگرد ارتحال آیت الله واعظ طبسی توسط روزنامه قدس منتشر شده است.
*جهت دریافت ویژه نامه اینجا کلیک کنید
نظر شما