تحولات لبنان و فلسطین

۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۵
کد خبر: 513035

خیلی به او اعتماد داشتم و به خاطر علاقه بیش از حد ،چنین کاراحمقانه‌ای انجام دادم. می‌خواستم ثابت کنم واقعا دوستش دارم و اصلاً فکر نمی‌کردم پشت جهره عاشق پیشه‌اش چه صورت کثیفی دارد.

نقشه سه میلیونی پسر جوان برای دخترساده لوح

قدس آنلاین - خیلی به او اعتماد داشتم و به خاطر علاقه بیش از حد ،چنین کاراحمقانه‌ای انجام دادم. می‌خواستم ثابت کنم واقعا دوستش دارم و اصلاً فکر نمی‌کردم پشت جهره عاشق پیشه‌اش چه صورت کثیفی دارد.

دختر نوجوان همراه مادرش برای پی گیری شکایت خود از پسری حقه باز به کلانتری ۴۰ مراجعه کرده بود. او در گفت وگو با کارشناس مشاوره پلیس گفت: یک برادر کوچکتر از خودم دارم. پدرم به مواد مخدر معتاد بود و مادرم خیلی سعی کرد از منجلاب اعتیاد نجاتش بدهد. ولی تلاش او بی فایده بود. هرروز که می‌گذشت حال پدرم بدتر می شد. مادرم به خاطر آینده من و برادرم و نگرانی که با وجود پدرم داشت طلاق گرقت. او پس از مدتی کش و قوس دادگاه توانست جدا بشود.

دختر نوجوان افزود :مادرم سر کار می‌رفت و ما زندگی جدیدی را آغاز کردیم. اوایل برای پدرم دلتنگی خاصی داشتم اما هر چه می‌خواستم مادرم برایم مهیا می‌کرد. او برایم یک گوشی گران قیمت خرید و این طوری بود که به عضویت شبکه هلی اجتماعی در آمدم. حدود سه ماه قبل در تلگرام با پسری جوان دوست شدم. می‌گفت دنبال دختری برای ازدواج می‌گردد و من حس عجیبی به او می‌دهم. دختر نوجوان آهی گشید و افزود :ارتبا ط با این پسر حسابی مرا سرگرم کرده بود و دیگر احساس دلتنگی نمی‌کردم. من از سبر تا پیاز زندگی مان را برایش تعریف کردم و با خودم می‌گفتم هر چه در مورد شرایط خانواده و وضعیت خانه ما بیشتر اطلاعات داشته باشد بهتر می‌تواند تصمیم گیری کند. این در حالی بود که او اطلاعات چندانی در مورد خانواده‌اش نمی‌داد و وانمود می‌کرد بیشتر دوست دارد صدای مرا بشنود و شنونده امرو نهی‌هایم باشد

دختر نوجوان ادامه داد: یک روز پسر مورد علاقه‌ام گفت نیاز مبرم به مبلغ سه میلیون تومان دارد و می‌تواند سه روزه این پول را برگرداند. با خودم گفتم حتما می‌خواهد مرا امتحان کند و ببیند چقدر دوستش دارم. بدون اطلاع مادرم این پول را از داخل خانه و امانتی که مادر بزرگ برای انجام کاری دست مادرم داده بودم برداشتم و تحویلش دادم. خیلی خوشحال بودم و از کرده خود احساس رضایت می‌کردم. اما این سه روز هم گذشت خبری از پولم نشد که هیچ دیگر جوابم را هم نمی‌داد.  من مبلغی را نیز از کارت بانکی مادرم برایش واریز کرده بودم و او از این طریق با پیگیری کسری موجودی حسابش متوجه شد چه دسته گلی به آب داده‌ام. نمی‌توانم سرم را جلوی مادرم بالا بگیرم. او به خاطر من و برادرم از همه خواسته‌ها و حق خودش در زندگی گذشته و سعی می‌کند زندگی آبرو مندانه ای برای ما فراهم سازد. دختر نوجوان در پایان گفت:اگر مادر را در جریان ماجرا می‌گذاشتم این کلاه بزرگ سرم نمی‌رفت و بازیچه دروغ پردازی‌های پسری جوان نمی‌شدم.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.