تحولات لبنان و فلسطین

۲۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۴
کد خبر: 513502

گام‌ها و مسیری که تاکنون طی شده با واقعیات سیاسی و روندهای جاری در منطقه، منافع ملی و الزامات ژئوپلتیک کشور، همخوانی و انطباق دارد.

نگاهی به وضعیت بازیگران بحران سوریه

به گزارش قدس آنلاین،  رفت و آمدها و نشست های سیاسی و نظامی در سوئیس، ترکیه، روسیه و قزاقستان پیرامون چگونگی حل و فصل بحران سوریه، بار دیگر این موضوع را در مرکز توجهات قرار داده و حساسیت هائی ایجاد کرده است.
در این میان، سرعت شتابان تحولات در جهان و تغییری که در شرایط و اوضاع کشورهای ذینفع در این بحران رخ می دهد بر چگونگی حل و فصل این موضوع تاثیر می گذارد و نکته کانونی آن است که وضعیت جمهوری اسلامی ایران در این کارزار چیست و تهران با چه رویکردی منافع خود را در این بحران جستجو می کند و با چه چالش ها و دغدغه هایی روبروست.

در میان نظرات و تحلیل ها، برخی به عناصر نگران کننده در روند کنونی و امکان تقلیل جایگاه ایران و یا دستیابی حداقلی به منافع و خواسته های کشور در موضوع سوریه اشاره و مسیر کنونی را همراه با هزینه های زیاد ارزیابی می کنند. آنچه خمیرمایه نگرانی این طیف را تشکیل می دهد، چرخش و دگرگونی های سیاسی در وضعیت بازیگرانی مانند روسیه و ترکیه است که در مسیر تامین منافع خود گام برداشته و احتمال به حاشیه راندن ایران را قوت می بخشند.

هر چند لازمه سیاست گذاری و تصمیم گیری، محافظه کاری و دوراندیشی و توجه به نقاط ضعف است اما عدم توجه به مزیت ها و خودکم بینی نیز نقطه آسیب است و باعث می شود که ظرفیت و توان خود را تقلیل داده و خود را فرودست دیگران فرض نمائیم.

در این راستا و توجه به این اصل مهم که بحران سوریه هنوز لایه های بسیار داشته و بازی در نیمه راه است بنظر می رسد شرایط ذینفعان دیگر نیز کاملا ایده آلی نیست و آنها نیز محذورات و چالش هایی دارند که توجه به آنها می تواند مایه قوت و دلگرمی باشد. برای روشن شدن بحث، وضعیت کشورهای اصلی درگیر در بحران را به اجمال مورد بررسی قرار می دهیم:

الف – آمریکا:
برغم اهمیت و نقش آمریکا در تحولات سوریه، سردرگمی سیاست این کشور در پایان دوران اوباما و نیز مسائل بسیاری که پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ پیش آمده، قدرت مانور و اثرگذاری این کشور را بشدت کاهش داده است.

براساس گزارش ها، دستگاه سیاست خارجی این کشور به شدت دچار افت جایگاه و منزلت شده و نقش اساسی خود در هدایت و مدیریت سیاست خارجی بخصوص در موضوع سوریه را از دست داده است.

هر چند کمی زود است که در مورد فرجام روی کار آمدن رئیس جمهوری مانند ترامپ قضاوت نهائی گردد اما تا همین جای کار اینچنین بر می آید که بسیار دشوار است تصور شود که آمریکا بتواند ابتکار عملی بدست گیرد و به احتمال بسیار کلید این تحولات همچنان در دستان کشورهای دیگر خواهد بود.

ب- ترکیه:
ترکیه در بلاتکلیفی و سردرگمی بسیاری در عرصه سیاست خارجی بسر می برد که سوریه مصداق اصلی آن است. این کشور تلاش می کند از روزنه ها و فرصت هائی که پیش می آید در جهت بهبود وضعیت خود بهره گیرد.

در حال حاضر رویکرد این کشور آن است که در هر دو جبهه مذاکرات آستانه و ژنو فعال باشد اما تلاش دارد تکیه خود را بر مذاکرات ژنو قرار دهد چرا که احساس می کند در آنجا فضای روانی و سیاسی بهتری برایش فراهم است.

با وجود خوش بینی ها در مورد پشت گرمی آنکار به همراهی و حمایت کشورها باید به این نکته اذعان داشت که هم مجموعه غرب و هم روسیه، در مورد آینده نفوذ و جایگاه این کشور در سوریه تعریف دارند و تلاش این کشور برای افزایش سهمش در تحولات جاری تنها هزینه های این کشور را افزایش خواهد داد.

در کوتاه سخن باید گفت ترکیه صفحه شطرنج بازی خود را به مرحله ای رسانده است که نتیجه ندادن یکی از محاسبات می تواند خسارت های بسیار برای این کشور ایجاد نماید.

ج- روسیه:
روسیه بازیگری چند بعدی در موضوع سوریه است. جبر زمانه، تنگناهای ژئوپلتیک و الزامات احیاء و بازسازی قدرت، این کشور را به بازی جدیدی در خاورمیانه با محوریت سوریه کشانده است. روسیه، کشوری در حال گذر، بازیگری فرامنطقه ای با دایره بازی جهانی است و تلاش می کند از هر دو بال روابط با غرب و مناسبات با شرق در جهت پیشبرد منافع خود بهره گیرد.

این کشور هر چند از دو موضوع اوکراین و سوریه توانسته برای خود قابلیت ها و ظرفیت هائی ایجاد نماید اما در مسیری وارد شده که خروج از آنها به راحتی و سهولت ممکن نیست و باید این مسیر را تا سرانجام رساندن آن ادامه دهد.

یکی از واقعیت های جاری در سیاست خاورمیانه ای روسیه، نگاه فراسوریه ای به تحولات جاری است، به این معنی که مسکو، سوریه را بعنوان تنها پایگاه و شریک خود نمی بیند بلکه از آن قابلیت هائی می سازد تا با همه کشورهای خاورمیانه تعامل نماید. این را امتیازی برای خود می داند که با همه طرف های درگیر در خاورمیانه ارتباط و تعامل دارد.

موضوع دیگر، وضعیت روابط روسیه با آمریکا و اروپاست و مسکو برای دوره بعد از اوباما بازی بزرگی انجام داده بود اما ساختار سیاسی و سیستمی که در آمریکا وجود دارد موضوع روسیه را به اندازه ای برجسته و حساس کرده که بسیار سخت است ترامپ بتواند قدم خاصی در ترمیم روابط با مسکو انجام دهد و شاید هم برخی بی احتیاطی ها باعث شد مهره هایی که می توانستند به بهبود روابط با مسکو کمک نمایند بسرعت آسیب دیدند.

بنابر این بنظر می رسد جبهه غربی دیپلماسی روسیه هنوز با افت و خیزهای زیادی مواجه خواهد بود و مسکو مجبور است همچنان سیاست شرقی و منطقه جنوب خود را ادامه دهد. این ویژگی برای همه از جمله ایران یک فرصت است تا در جهت پربار و غنی ساختن سیاست خارجی خود اقدام نماید.

د-عربستان:

سیاست جدیدی که ریاض در غیاب بازیگران اصلی دنیای عرب در پیش گرفته و تمرکز اصلی آن را در موضوع سوریه و یمن قرار داده بود سریعتر از آن چیزی که پیش بینی می شد آثار ناکامی و شکست خود را نشان داده است.

شاید مهمترین عاملی که پرستیژ سعودی ها را حفط کرده انباشت ثروت در این کشور است که اجازه نداده است عمق پریشانی سیاست خارجی این کشور نمایان شود اما تا همینجا، سرخوردگی در موضوع یمن، تلاش جهت گشایش در مناسبات با عراق، به حاشیه رفتن در موضوع سوریه و تیرگی بی سابقه روابط با قاهره از نشانه های اشتباه محاسبه ای است که ریاض به آن دچار شده و تنها امید سعودی ها، استفاده از ظرفیت همگامی با رژیم صهیونیستی و نیز اثرگذاری بر شخصیت رئیس جمهور جدید آمریکاست که دشوار است نتیجه ای در این زمینه ها نصیب آنها شود.

ه- ایران:
هر چند نمی توان رفتار و سیاست ایران در موضوع سوریه را همانند هر موضوع دیگر، کامل و به دور از ایراد و نقیصه دانست اما بنظر می رسد گام ها و مسیری که تاکنون طی شده با واقعیات سیاسی و روندهای جاری در منطقه، منافع ملی و الزامات ژئوپلتیک کشور، همخوانی و انطباق دارد که به برخی از این واقعیات اشاره می گردد:

سقوط رژیم سوریه از طریق قهرآمیز همانند تجربه لیبی و بمراتب بدتر از آن، منطقه خاورمیانه را در بحران عمیق و بی سرانجامی فرو می برد و می توانست جریان مقاومت و لبنان را نیز در خود درگیر سازد.

بدون تردید پیدایش پدیده داعش محصول یک فکر و برنامه ریزی راهبردی بود. پس از سقوط رژیم بعثی در عراق، پیدایش این گروه در سرزمین دو کشور عراق و سوریه می توانست منافع بسیاری از جمله غرب، اسرائیل و عربستان سعودی را برآورده سازد چرا که این پدیده اگر در اصل نیز ماهیت ضد ایرانی و شیعی نداشت در ادامه می توانست در این راستا مورد بهره برداری قرار گیرد. در چنین حالتی، شکاف شیعه ـ سنی گسترش یافته و می توانست به تقابل جدی این دو جبهه بیانجامد.

موفقیت داعش کارکرد دیگری داشت و می توانست بعنوان دولتی حائل بین جمهوری اسلامی و ملت های منطقه با رژیم اشغالگر صهیونیستی قرار گرفته و تضمینی برای امنیت و در خدمت آن باشد. امروز با گذشت بیش از پنج سال، بهتر می توان فهمید که اسرائیل چه انتفاعی از این موضوع می برد و چگونه کمک های میدانی و لجستیکی در اختیار آنها قرار می داد.

ما در منطقه خطرناکی قرار داریم و هیچ تضمینی برای امنیت کشورها وجود ندارد. ایران همانند بسیاری از کشورها و برحسب جبر جغرافیا و ژئوپلتیک، امنیتش را در چارچوب مرزهای جغرافیایی خود نمی داند و دایره دفاعی خود را در حلقه وسیعتری تعریف می نماید چرا که کشور مستقلی است و باید که امنیتش را به دست خود و صرف هزینه تامین نماید.

همانگونه که در دوران جنگ تحمیلی، تجربه گرانقدر و ذیقیمتی کسب کرده ایم، شرایط منطقه و بحران سوریه نیز این بستر را فراهم ساخته است که تجربه ای متفاوت و در ورای سرزمین خود بدست آوریم که از نظر راهبردی، دارای ارزش بسیار می باشد.

منبع: دیپلماسی ایرانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.