قدس آنلاین - میگویند بهشت را به بها میدهند نه به بهانه. اما بعضی وقتها وقتی خدا میخواهد مسیر زندگی کسی را عوض کند، یک اتفاق در دنیا، بهانه میشود برای یافتن نشانی بهشت. داستان زندگی دختر «سرزمین آفتاب تابان» نیز از همین بهانههای بهشتی است.
«فاطمه هوشینو» با همان ویژگی معروف ژاپنیها همکلام ما میشود، با اخلاق است و مهربان و حالا به قول خودش مسلمانی هم چاشنی اخلاق خوبش میشود. معتقد است، فضای مجازی همیشه هم بد نیست، چون همین فضای پرخطر به او کمک کرده درباره اسلام تحقیق کند. ۱۱سپتامبر بهانهای میشود برای آغاز این تحقیقات درباره دینی که رسانهها از تروریست پرور بودن آن میگویند و او اما به این حرفها اعتقادی نداشته! حالا او عروس ایران است، راهش را یافته و به کمک همسرش برای به زیستن طلبه جامعة الزهرا شده...
در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) با «فاطمه هوشینو» درباره مسلمان شدن و جاذبههای شخصیت حضرت فاطمه(علیهاسلام) به گفتوگو نشستیم.
****
*می خواهم خانم هوشینو را بیشتر بشناسم. از زندگی پیش از مسلمانی برای ما بگویید.
- من در ژاپن در یک خانواده بودایی به دنیا آمدم. در خانوادهای ۵نفره زندگی کردم. یک برادر و خواهر دارم. پدرم وکیل و مادرم همکار پدرم هستند. برادرم نیز وکیل است و خواهرم نیز در حال تحصیل برای وکالت. از کودکی به مسایل معنوی علاقه داشتم. به مرور که بزرگتر شدم این سؤال که هدف زندگی انسان چیست، مرا با خود درگیر کرده بود و به زندگی خانواده و اطرافیان توجه میکردم، اما به نتیجه نمیرسیدم.
من دانشجوی روابط بین الملل بودم که حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد. پس از ۱۱سپتامبر که جو منفی علیه اسلام و مسلمانان به راه افتاده بود، من هم شنونده بودم، اما با توجه به دانش اندکی که درباره اسلام داشتم واینکه از نظر جمعیت پیروان دومین دین دنیاست، برایم سؤال بود، مگر میشود این جمعیت میلیاردی پیرو یک دین تروریست پرور باشند؟
برای پیدا کردن پاسخ درست به سؤالاتم در ابتدا چند کتاب اطلاعات عمومی درباره اسلام تهیه و مطالعه کردم. اسلام برایم جالب بود، اما این اطلاعات روح تشنه مرا سیراب نمیکرد. سراغ اینترنت رفتم. چون سایتی به زبان ژاپنی نبود که اسلام را معرفی کند، سراغ برخی سایتهای انگلیسی زبان رفتم که درباره اسلام اطلاعاتی داشتند. این سایتها به من کمک بزرگی کردند و ذهن من را از تاریکی بیرون آوردند، زیرا من با مطالعه به یقین رسیدم که برخلاف آنچه رسانهها میگویند، اسلام با خشونت مخالف است و تروریست پرور نیست. وقتی خداوند در قرآن میگوید، نجات یک انسان برابر نجات جان همه انسانهاست، صاحب این دین نمیتواند مردمش را به تروریسم دعوت کند. من در قرآن خواندم که تفاوت رنگ و زبان از نشانههای خداوند است و همین طور عزیزترین افراد نزد خداوند کسانی هستند که تقوا پیشه میکنند. با این ذهنیت دیگر حرفهای امپراتوری رسانههای غربی و شرقی را باور نمیکردم.
*ماجرای اسلام آوردن خود را برایمان بگویید.
- مطالعه این سایتها، مقالات و کتابهایی که درباره اسلام مطلب داشتند، یکی از برنامههای روزمره من شده بود، چون هر روز علاقهام برای مطالعه درباره اسلام بیشتر میشد. خیلی دوست داشتم قرآن بخوانم، اما زبان عربی بلد نبودم و به همین دلیل ترجمه قرآن را میخواندم و قرائت قرآن را هم گوش میکردم.
*وقتی متوجه نمیشدید، شنیدن صدای قرائت قرآن برای شما چه جذابیتی داشت؟
روحم آرام میگرفت. وقتی قرآن را میشنیدم احساس میکردم در عالم دیگری قرار دارم.
*کدام یک از آیات قرآن در شما تأثیر بیشتری داشت؟
آیهای که میگوید و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون یعنی من جن و انسان را فقط برای عبادت آفریدم. این آیه پاسخی بود به سؤالی که از نوجوانی درباره هدف خلقت در ذهن من بود. این آیه معنای هستی و زندگی را برای من روشن کرد؛ زیرا معنای عمیق و گستردهای داشت. در مطالعاتی که پیرامون اسلام داشتم، به مطالعه اندیشههای ادیان دیگر هم پرداختم. هیچ یک از آنها نتوانستند به این روشنی به هدف خلقت اشاره کنند. در ضمن مطالعه ترجمه قرآن و گوش دادن به آیات آن زمانی که سوره یاسین را میشنیدم، نور ایمان در من دمیده شد و تصمیم گرفتم مسلمان شوم. این تصمیم برای جامعهای که من زندگی میکردم، خیلی سخت بود، اما مطمئن شده بودم که مسلمان شوم، اما عمل کردن به اسلام خیلی سخت بود. یقین قلبی داشتم که این یک دعوت شخصی از سوی خداست.
*چطور شد اعلام کردید مسلمان شدهاید؟
- برای مسلمان شدن کمک مستقیمی از شخصی نگرفتم و فقط اینترنت به من کمک کرد. وقتی تصمیم گرفتم مسلمان شوم، به یک مرکز اسلامی درتوکیو که به عربستان سعودی وابسته بود، زنگ زدم و تلفنی شهادتین را گفتم و مسلمان شدم. آن زمان نمیدانستم که سنی شدهام! چون برای من فقط قرآن مهم بود و به تفاوت مذاهب در اسلام آشنایی نداشتم.
*چطور شد که شیعه شدید؟
- نخستین کاری که پس از مسلمان شدن انجام دادم، یادگیری الفبای عربی بود تا بتوانم نماز و قرآن بخوانم. زمانی که توانستم قرآن را بخوانم، متوجه شدم آیاتی هست که معنای آن با ترجمه فاصله دارد اینجا بود که برایم سؤال پیش میآمد و به آن مرکز اسلامی زنگ زدم تا جواب پرسشهایم را بگیرم، آنها نه تنها به من پاسخی ندادند، بلکه گفتند شما نباید چون و چرا بیاورید. این پاسخ برای من قانع کننده نبود. یکی از پرسشهای من درباره آیه ولایت بود که بی پاسخ ماند. پس از آن کتابهای تاریخی را هم مطالعه کردم. آنجا بود که متوجه شدم اتفاقاتی درصدر اسلام رخ داده که نمیتوانستم بپذیرم. اینکه عدهای پیکر مطهر پیامبر را با خانوادهاش تنها بگذارند برای من که در فرهنگ ژاپن بزرگ شده بودم و آن را بی حرمتی میدانستم، خیلی عجیب بود. من این شبهه را هم پرسیدم به من گفتند شما غیبت میکنید! وقتی دیدم از آن مرکز سعودی نمیتوانم پاسخهایم را بگیرم دوباره سراغ اینترنت رفتم. آنجا بود که به تنوع مذاهب اسلامی پی بردم. شیعیان هرگز به من نگفتند که چیزی نپرس یا ما حق هستیم، بلکه به من میگفتند هر دو نظر را مطالعه کنید و از مقایسه دیدگاهها به حقیقت پی ببرید. من از این نوع نگاه شیعیان خیلی خوشم آمد؛ زیرا آن را مطالبق آیه «لا اکراه فی الدین» میدیدم. به همین منظور در اینترنت درباره شیعه مطالعه و سایتی را پیدا کردم که درآن دعا به همراه ترجمه انگلیسی داشت. اولین دعایی که خواندم دعای یستشیر بود و خیلی روی من اثر گذاشت و شگفت زده شدم که چه کسی است که خدا را این گونه شناخته؟ نگاه کردم دیدم صاحب دعا امام علی (علیه السلام) است. به امام علی(علیه السلام) علاقه پیدا کردم. وقتی حدیث ثقلین را خواندم، فهمیدم کسی میخواهد پیرو قرآن باشد باید اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) را هم بشناسد، به همین علت تصمیم گرفتم شیعه شوم. با عشق علی و فاطمه(علیهما السلام) رستگار شدم.
*واکنش خانواده با حقیقت مسلمان شدن شما چگونه بود؟
- اوایلی که به اسلام روی آوردم، هیچ کس باور نکرد و فکر میکردند شستوشوی مغزی شدهام و تلاش میکردند به دین پدری برگردم. در خانواده خیلی با من مخالفت میشد، این مخالفت در جامعه هم وجود داشت زمانی که مسلمان شدم در توکیو زندگی میکردم، اما بیدرنگ به زادگاهم که شهری کوچک بود بازگشتم. آنجا اسلام شناخته شده نبود و زندگی برایم خیلی سخت شده بود. پس از گذشت زمان اکنون رابطهام با خانواده خیلی بهتر شده است.
*اکنون که به ژاپن سفر میکنید تغییر رفتار شما و اخلاق اسلامی برای خانواده جذابیت داشته است؟
من پیش از مسلمان شدن خیلی اهل تجمل بودم و به ظاهرم خیلی اهمیت میدادم، زیرا گمان میکردم مردم این گونه در باره من قضاوت میکنند. آشکارترین تغییری که پس از مسلمان شدن داشتم، کنار گذاشتن وابستگی به تجملات دنیوی بود که موجب تعجب خانوادهام شد.
*چرا به ایران آمدید؟
وجود اینترنت برای من یک نعمت بزرگ است، زیرا زمانی که برای اسلام و شیعه تحقیق میکردم تنها اینترنت به کمک من آمد. در همین مطالعات در گفت وگوی اینترنتی با چند ایرانی آشنا شدم که به پرسشهای من پاسخ میداد، یکی از این افراد من را با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی آشنا کرد که اکنون همسر من هستند. یک سال و نیم بعد از مسلمان شدنم تصمیم گرفتم به ایران مهاجرت کنم، از قبل هم خیلی دوست داشتم به یک کشور اسلامی مهاجرت کنم، چون نمیتوانستم درمنزل پدریام اعمال مذهبی را انجام بدهم. زمانی که تصمیم گرفتم ازدواج کنم با سختی خانواده را راضی کردم که با مهاجرتم موافقت کنند و سرانجام در نوروز ۸۹ به ایران آمدم.
*ایران را چطور دیدید؟
- وقتی به ایران آمدم، با انقلاب اسلامی آشنا شدم. برایم خیلی جذاب بود و همچنین با مفهوم دفاع آشنا شدم و به مناطق جنگی جنوب هم رفتم.
این مهاجرت سرنوشت من بود. وقتی ایران آمدم شروع کردم به یادگیری زبان فارسی و از تابستان ۹۵ به قم مهاجرت کردیم و طلبه جامعة الزهرا(سلام الله علیها) شدم.
*چه شناختی نسبت به امام خمینی(ره) و انقلاب پیدا کردید؟
وقتی نوجوان بودم، تصویر امام(ره) را در تلویزیون دیده بودم، همان زمان میگفتم این شخص چقدر ابهت دارد، ولی بعداً تحت تأثیر سیاه نمایی رسانهها بودم و نسبت به شخصیت امام(ره) و ایران نگاه مثبتی نداشتم، اما وقتی ایران آمدم و درباره ایشان مطالعه کردم سوء تفاهم و شبهاتی که رسانهها ایجاد کرده بودند از بین رفت. پیروزی انقلاب اسلامی را کاری فوق بشری میدانم که با روحانیت و شجاعت امام(ره) به ثمر رسیده است.
*در این مدتی که مسلمان شدهاید، اسلام برای شما چه جاذبهای داشته است؟
اسلام نور هدایت است که من را از دنیای تاریک نجات داد.
*در این مدت مسلمانی، چه تفاوتی بین زن مسلمان و زن بودایی دیده اید؟
- برای زنان ژاپنی دین خیلی کمرنگ است و تأثیر چندانی در زندگی آنها ندارد. زنان اجازه ندارند در برخی اماکن مقدس وارد شوند وشهروند دوم محسوب میشوند، درحالی که زنان مسلمان میتوانند به همه عبادتگاهها بروند. زنان مسلمان حقوق معنوی بیشتری دارند.
*در عرصه فعالیتهای علمی و اجتماعی چطور؟
در دین بودایی تشویقی به فراگیری علم وجود ندارد و آنچه هست مخصوص مردان است، در حالی که در اسلام زن و مرد مسلمان به فراگیری علم دعوت شدهاند و علم اختصاصی نیست.
فعالیتهای اجتماعی زنان ژاپنی هیچ ارتباطی به دیانت آنها ندارد. از زمانی که سنتها را رها کردند مانند زنان غربی و سکولار زندگی میکنند و همه چیز را در کار کردن میبینند. درحالی که فعالیت اجتماعی زنان در اسلام جنبه مذهبی دارد.
*انتخاب حجاب برای شما سخت نبود؟
- انتخاب حجاب در اوایل برایم سخت بود، اما از همان اول برایم جذاب هم بود. در حرم امام رضا(علیه السلام) تصمیم گرفتم چادر بپوشم و کم کم چادر پوشیدن برایم آسان شد، ولی من پس از انتخاب چادر به آسان و سخت بودن استفاده از آن فکر نمیکردم، چون دیگر انتخاب کرده بودم.
*به عنوان یک بانوی تازه مسلمان چه نگاهی به شخصیت زهرای مرضیه(علیهاسلام) دارید؟
حضرت زهرا(علیها سلام) شخصیت کاملی دارد و چون کامل هستند هر چه انجام دادهاند، در هر شرایطی بهترین کاری است که یک خانم میتواند انجام بدهد چون معصوم هستند. متأسفانه در ابتدای مسلمانی به دلیل معرفی نادرست مبلغان سعودی، تصویردرستی از خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نداشتم و فکر میکردم ایشان یک خانم معمولی و ضعیف بوده، ولی بعد فهمیدم این نگاه دروغ بزرگی است و چقدر حضرت زهرا به امام علی و دین خدمت کرده و زحمت کشیدهاند و به همین دلیل آنها از فاطمه(سلام الله علیها) میترسند.
*کدام بخش از شخصیت حضرت زهرا(علیها سلام) برای شما جذابیت بیشتری دارد؟
- نوع انتخاب ایشان در ازدواج و شیوه ازدواجشان برایم خیلی جذاب بود. البته صبوری و رضایت ایشان از خداوند نیز خیلی دوست داشتنی است.
*پس از مسلمان شدن برای شناخت حضرت فاطمه زهرا(علیها سلام) چه کردید؟
سعی کردم بیشتر ایشان را بشناسم و کم کم متوجه شدم حتی سخنرانیهای بزرگ ایشان موجب شده تا اسلام زنده بماند.
*به عنوان یک زن مسلمان چه نگاهی نسبت به جایگاه زن بودن خود دارید؟
پس از اسلام دیگر نگاهم به خودم هم تغییر کرده است. پیشتر همیشه دنبال رقابت با زنان دیگر بودم بر سر چیزهای معمولی مثل مد، لباس، برند و خرید، ولی اکنون نگاهم خیلی عوض شده و دنبال رقابت با خودم هستم که شبیه فاطمه(سلام الله علیها) شوم.
نظر شما