تحولات لبنان و فلسطین

نماینده مردم تهران در مجلس نهم در بیانیه‌ای «مدیریت جهادی» را بهترین گونه مدیریت دانست و اعلام کرد که باید از مدیران خسته به شدت اجتناب کرد.

تنگنای معیشت و بحران در اقتصاد، به مرز خطر نزدیک شده است

 به گزارش «قدس آنلاین»،  علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس نهم شورای اسلامی در بیانیه‌ای اعلام کرد که  باید از مدیران خسته و اندیشه‌های واپس‌گرا در مدیریت به شدت اجتناب کرد.

متن کامل بیانیه زاکانی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم عزیز ایران، جوانان و فرهیختگان

وقت خیزش فرا رسیده و فرصتی تازه پیش روست، «انقلاب اسلامی ایران» برای رسیدن به این نقطه از حیات خود، مسیر دشواری پیموده است، مسیری که در تاریخ معاصر آدمیان، استثنایی و بی مثال است و اینک طلیعه بهار، در زمانه‌ای رخ می‌دهد که باید برای آینده این راه، فکری تازه پروراند و طرحی نو در انداخت؛ باید از اندیشه جدیدی سراغ گرفت؛ اندیشه‌ای از جنس تغییر و فکری از جنس تحول و دگرگونی.

هر لحظه از عمر انسان و هر ذره از ساحت جهان، به تغییر دائمی و پیشرفت همیشگی محتاج است؛ آنچنان که در هنگامه نوروز نیز از خدای آسمان و زمین، دگرگونی قلب‌ها و بهبود احوال را می‌طلبیم و این تغییر، احتیاج مبرم انقلاب‌هاست تا از اهداف خود دور نمانده و زنده بمانند و انقلاب آسمانی ایران، بیش از هر پدیده انسانی دیگر، شایسته این معناست و روزگاری است که با نفَس مسیحایی پیر جماران، باور کرده‌ایم که این انقلاب تمام‌شدنی نیست.

انقلاب ایران ثابت کرده است که همواره در پی بهبود و تحول است؛ برای همین هیچگاه از مرور مسیر خود نمی‌هراسد و برای تغییر و اصلاح، ترسی به خود راه نمی‌دهد و این بار در مهم‌ترین فصل از انتخاب و در آستانه سال‌های ورود به دهه پنجم از عمر این مولود رو به رشد، برای تغییر جدی آماده می‌شویم.

انقلاب ما متمایزترین انقلاب تاریخ است و به گواه آگاهان، شعاع نور آن همه جا را فرا گرفته است، دل‌های بسیاری در مرزهای دور و نزدیک، به عشق آن می‌تپد و رگ‌های حیات بسیاری از آزادی‌خواهان و شریان حیات مظلومان عالم، به آن پیوند خورده است. اما می‌دانیم کار این انقلاب با عبور از مرحله نهضت و تبدیل به نظام اسلامی، پایان نیافته و گام‌های سخت‌تری، پیش روست.

اینک در مسیر حرکت، موانع بسیاری پیش آمده و کژی‌های خطرناکی رخ نموده است، که تنها راه عبور از این کاستی‌ها و رهایی از نابسامانی‌ها، جنس جدیدی از حرکت است. برای همین معتقدیم این مسیر نیاز به یک تحول جدید دارد؛ یک انقلاب جدید: «انقلاب سوم».

به انقلاب و بعثتی دوباره نیازمندیم تا بتوانیم رسیدن به اهداف انقلابی را تضمین کنیم.

ریشه و تبار انقلاب، به مبارزه با مفاسد، از هر نوع و هر جنس، برمی‌گردد، اما اکنون علف‌های هرزی در کنار این درخت تنومند و شاخه‌های غیرمثِمر و زیانبخشی بر تنه این شجرۀ طیبه، روئیده و شیره آن را می‌مِکد. کانون این قدرتمندترین عامل اصلاح مفاسد، خود به آلودگی‌هایی دچار شده است و بیم آن می‌رود برگ‌های آن به زردی گراییده و خزان آن فرا رسد. حاکمیت نگاه لیبرال سرمایه‌داری در سطوحی از مدیریت، وصول به آرمان‌ها را با مخاطره روبرو ساخته و گفتمان پیشرفت و عدالت را در سایه قرار داده است.

پناهگاه ما، مبانی قدرتمند فکری و معارف اسلامی است که با راهبری رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی و تجربه گرانسنگ ۳۸ سال راه طی شده، به ما نوید آن را می‌دهد که در سخت‌ترین آوردگاه‌های مبارزه هم، نباید دچار یأس و ناامیدی شد و برای رسیدن، هیچگاه نباید در بند رکود و سکون و تباهی گرفتار آمد.

این انقلاب داعیه ساخت ایرانی الگو و سرآمد و تمدنی نوین برای جهان اسلام در سر می‌پروراند، اما امروز به شدت نیازمند بایدها و نبایدهایی است که اگر در معرض غفلت قرار گیرد، تباهی‌هامسیر آرمانی این ملت را مسدود خواهد کرد و امیدها را برای همیشه خواهد خشکاند. در یک نگاه، آن­ چیزی که مسأله آفریده است «عقب ماندگی» جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی است و این درحالی است که انقلاب، با قوت مسیر بالنده خود را می‌پیماید و پیش می‌تازد.

اما در این میان ۹ کار مهم برای جبران این عقب‌افتادگی پیش روست:

۱- عدالت، فلسفه اصلی و پایه‌ای‌ترین آرمان انقلاب اسلامی است. پس باید برای تحقق همه‌جانبه آن و برای توسعه  آزادی و گسترش رفاه اجتماعی تلاش وافری به خرج داد.

۲- باید تمام‌قد به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، قیام کرد. باید به ظلم و رشوه‌خواری پایان داد.

چه زیبا مولوی فرمود:

ما در این انبار گندم می‌­کنیم  -    گندم جمع آمده گم می‌کنیم

می‌نیندیشیم آخر ما به هوش-کین خلل در گندم است از مکر موش

موش تا انبار ما حفره زدست - واز فنش انبار ما ویران شدست

اول ای جان دفع شر موش کن - وانگهان در جمع گندم کوش کن

«ظلم و فساد» هرجا که باشد، از هرکس و در هر نوع، ویرانگری  می‌کند. این هیولای چند سر، جوهر و جان آدمی را مسخ کرده و اراده انسان را به مسلخ می‌کشاند.

۳- باید اشرافی‌گری برخی مسؤولان و زیاده‌خواهی آنان را به پایان رساند. «اِتراف» و «اسراف»، خانمان برانداز است  و رقابت در تجمل و نمایش ثروت، فلج‌کننده‌ترین ویروس اجتماعات است.

۴- باید بر علیه نفاق و دروغ‌گویی، لشکر کشید و لحظه‌ای تسامح نکرد. دروغ، برکت‌های ارضی و سماوی را  می‌خشکاند و دورویی، فرصت بندگی و معنویت را هدر می‌دهد.

۵- باندبازی، گروه‌گرایی، مافیای قدرت و پیوند زور و ثروت، مردم و فرودستان جامعه را به بردگی می‌کشاند، پس  باید بر علیه آن به پا خواست و جهادی دیگر پیشه کرد.

۶- امور حکومت را باید شفاف کرد و از هر چیز که بوی ابهام و رنگ پنهان‌کاری به خود می‌گیرد، باید اجتناب کرد،   باید نظارت مردم را جدی شمرد و برای آن راه‌های مطمئن و ثمربخشی آفرید.

۷- تنگنای معیشت و بحران در اقتصاد، به مرز خطر نزدیک شده است، پس باید آن را در ویژه‌ترین سطح اولویت‌ها جای داد و برای برون‌رفت از آن، به اقدامات جدی و تحول‌آفرین دست زد. در این میان، اندیشیدن به مسأله اشتغال و طراحی فوری فوتی برای بهبود وضعیت بیکاری عمومی در جامعه، یک اضطرار عاجل است.  

۸- باید در برابر ناکارآمدی، ایستادگی کرد و کارها را به خود مردم واگذار نمود و به جای تصدی بی دلیل یا مداخله  زیاده‌خواهانه، خود آنان را به میدان عمل و عرصه مدیریت راه داد و به دور از شعار و نمایش، برایشان اعتبار و اعتماد قائل شد. باید برای حضور نخبگان و به کارگماری شایستگان در بهره‌مندی از تجربه خردمندان و شادابی جوانان و ظرفیت فوق‌العاده زنان، اراده جدی به خرج داد و در انتخاب شایسته‌ترین انسان‌ها در حوزه مسؤولیت‌های کلان، بیش از حد حساس و نگران بود.

۹- تجربه گران‌بهای دفاع مقدس حکایت‌گر آن است که بهترین گونه از مدیریت، «مدیریت جهادی» است. پس  باید از مدیران خسته و اندیشه‌های واپس‌گرا در مدیریت و روش‌های واداده نسبت به نظام بروکراتیک غربی، به شدت اجتناب کرد و اندیشه جهادی را در تمام سطوح حاکمیت، جاری و ساری ساخت. در این نوع از مدیریت می‌بایست تکیه اصلی را به ظرفیت‌­های بومی کرد و از فرصت‌های منطقه‌ای و جهانی نیز فعالانه بهره گرفت.

مردم ما، امانتند، مسئولان امانت‌داری کنند. شهید اصغر ارسنجانی فرمانده شجاع گردان میثم لشگر محمد رسول‌الله(ص) با زخم دشمن بر پیکر و با عصا، در هنگامه عملیات کربلای هشت خود را به آخرین سنگر رساند و آخرین بسیجی را از عقب‌نشینی محدود مطلع نمود و آن بسیجی در هنگام برگشت به چشمان خود دید که چگونه مزدوران بعثی، قامت رشید این سرور تناور را محاصره کردند و حقد و کینه خود را  آشکار می‌نمایند. اصغر می‌توانست به هزاران بهانه به ظاهر موجه، از جمله شرایط جانبازی، از این ایثار و مجاهدت طفره رود و امانت مردم، آن جوان ۱۸ ساله را لب تیغ‌کین دشمن دهد، اما او مرد خدا بود و امانتدار، در وقت انتخاب، خود را فدا کرد و ما را در غم و اندوه فِراقش و افسوس حتی مشایعت پیکر مطهرش تنها گذاشت.       

مردم ما، بهترین‌اند، سرشار از ایمان و لبریز از تلاش‌اند، پیر و جوان این مرز و بوم مجموعه بی‌نظیری از فضایل و گنجینه درخشانی از آرمان‌ها و آروزهایند. آن‌ها شایسته بهترین زندگی و مستحق متعالی‌ترین نوع از زیست انسان‌اند؛ پس تکلیف بزرگ و رسالت محوری مسؤولان در جمهوری اسلامی آن است که تا سر حد جان و فراتر از طاقت، به این مردم خدمتگزاری کنند، آنان را اصلی‌ترین صاحبان انقلاب و ولی‌نعمت خود بدانند، مردم را نامحرم نپندارند؛ قدرت را طعمه ندانند، از سفره انقلاب به دنبال غنیمت و تحفه نباشند، هزار فامیل راه نیندازند و شایستگان را فدای بستگان نسازند، رنج مردم را رنج خود بدانند، نماد حقیقی پاک‌دستی و نمونه واقعی ساده‌زیستی باشند، ظرفیت‌های بی‌بدیل این جغرافیا را باور کنند و برای رونق زندگی، به فراتر از مرزها دل نبندند؛ ظرفیت شگفت قانون اساسی را به رسمیت بشناسند، جایگاه رفیع رهبری را قدر بدانند و عزت و استقلال کشور برایشان مهم‌ترین خط قرمز باشد، برای مقابله با نظام سلطه به دنبال قدرت و توان مدبرانه باشند، به عظمت پیکره جهانی اسلام بیندیشند و برای خط مقاومت ارزش و اصالت قائل شوند.

و همه این‌ها و چیزهای مهم دیگر، از جنس تغییرات اساسی و بنیادین و بازگشت به خویشتن است و این یعنی همان نیاز امروز ما، یعنی «انقلاب سوم»، یعنی تحولی بزرگ و گامی بلند در ساختن ایران اسلامی بر مکتب امام(ره).

این انقلاب، گفتمانی در تراز خود می‌خواهد، گفتمانی صاحب هویت، حرکت‌آفرین و جذاب که بتواند ما را به سر منزل مقصود برساند، گفتمانی که از آن با عنوان «گفتمان پیشرفت اسلامی ایرانی» یاد می‌شود؛ مجموعه‌ای از مبانی، طرح‌ها، اراده‌ها و اقدامات که به سمت تحقق «تمدن اسلامی» می‌شتابد و برای زمینه‌سازی ظهور منجی بشریت حضرت بقیه‌الله‌اعظم (عج) تکاپو می‌کند.

انقلاب شجره طیبه روزگار ماست. این درخت می‌خواهد سر به آسمان بساید و در زمین فطرت ریشه بدواند، میوه دهد، سایه بگستراند و خوشبختی و سعادت بیافریند، برای همین است که از «فصل رویش» دوباره، سخن می‌گوییم. هر آنکس که برای باغبانی این درخت اندیشه‌ای دارد، انگیزه‌ای دارد، توانی دارد و یا از علف‌های هرز تنیده بر آن رنجیده و آزرده شده است، به این فصل از حرکت بپیوندد و خود را در زمره اهالی «انقلاب سوم»، قرار دهد.

حرکت آغاز شده است، موجی جدید برای عبور از صخره‌ها برخاسته است، پیوند اراده‌ها و زایش اندیشه‌ها، فرا رسیده است، پس هر که دل در گرو این راه دارد، بسم‌الله ...

کمترین فرزند ایران اسلامی

علیرضا زاکانی

۲۷/۱۲/۹۵

منبع: خبرگزاری تسنیم

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.