قدس آنلاین - همه ما اذعان داریم که مفهوم خانواده در حال دگرگونی است. شرایط اقتصادی و اجتماعی مختلفی سبب شده تا تغییرات نهاد خانواده محسوس باشد. بالارفتن آمار طلاق و افزایش دختران مجرد نمونه ای از عوامل قابل ذکر است، عواملی که می تواند آمار زنان سرپرست خانوار و خود سرپرست را افزایش دهد و این اتفاق در جامعه ما با توجه به عدم آمادگی زیرساخت ها، مانند فراهم نبودن شغل مناسب خصوصاً برای زنان مجرد، دارای پیامدهای منفی و غیر قابل جبرانی خواهد بود.
در جوامع مختلف، بسته به الگوهای فرهنگی خاص جامعه، با توجه به نقشهای مختلف زنان در خانواده، تعاریف متفاوتی برای زنان سرپرست خانوار وجود دارد. به همین دلیل تعریف واژه زنان سرپرست خانوار تا حدودی دشوار است، زیرا در برخی از خانوادهها علیرغم حضور مرد بزرگسال در خانواده، زنان نانآور خانواده هستند و عملاً خانواده توسط آنان سرپرستی میشود. از نظر جامعهشناسان واژه سرپرست خانواده یک اصطلاح توصیفی است و سرپرست خانواده به کسی اطلاق میشود که قدرت قابل ملاحظهای در مقایسه با سایر اعضای خانواده دارد و معمولاً مسنترین فرد خانواده است و مسوولیتهای اقتصادی خانواده به عهده وی میباشد. این تعریف تا سالهای اخیر در کشورهای اروپای غربی رایج بود در تعریف دیگری، زنان سرپرس. ت خانواده، زنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانواده را به عهده دارند(cf. Buvinic, Youssef & Lm, ۱۹۷۸). بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی، زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که عهدهدار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند (سازمان بهزیستی، ۸۰-۱۳۷۹).
اما توجه به این گروه از افراد در جامعه ما چگونه بوده است؟ آیا برنامه ریزان و سیاستگذاران شرایط مناسبی برای اشتغال آنان فراهم کرده اند؟ آیا با توجه به تغییرات نهاد خانواده، وضع قانونی که در آن مردان متاهل دارای فرزند و پس از آن ها مردان متاهل در استخدام دستگاه های دولتی دارای الویت هستند، نمی تواند به این گروه از زنان آسیب های جدی وارد کند؟
یکی از دغدغه های متخصصان این حوزه، دسترسی نامناسب این افراد به منابع اقتصادی است. (و البته بحث در ارتباط با شرایط فرهنگی و نوع نگاه جامعه به این دسته از زنان خود موضع بحث دیگری است که بعدها به آن خواهیم پرداخت) دستفروشی در متروهای تهران زمانی موضوع پر سر و صدایی شده بود. خیلی ها موافق برخورد قهری با زنان دستفروش بودند و تعدادی نیز بر فراهم آوردن فضای کسب و کار برای این دسته از زنان تاکید داشتند، اما واقعیت این است بیشتر این زنان که حاضر بودند تحت شرایط نامناسب به دستفروشی در مترو بپردازند، نان آوران خانه خود بودند و راه دیگری برای کسب درآمد نداشتند. عدم تخصص کافی برای انجام فعالیت های اقتصادی از یک سو و نبود فرصت های اشتغال کافی برای این دسته از زنان از سوی دیگر، آن هم در شرایطی که روز به روز به آمار این افراد اضافه می شود، اتفاق ناخوشایندی است. توانمندساختن زنان خودسرپرست و یا سرپرست خانوار، باید یکی از دغدغه های برنامه ریزان باشد. اما درست در همین جا مشکل دیگری بروز می کند: متولی زنان سرپرست خانوار چه نهادی است؟ چه دستگاهی برای اینان برنامه ریزی می کند و برای ثبات شرایط زندگی آن ها اقدامات لازم را انجام خواهد داد؟
کافی است به مدت یک ماه خبرهای مربوط به زنان سرپرست خانوار یا خود سرپرست را مرور کنیم. بهزیستی، کمیته امداد، شهرداری، هر کدام خود را متولی امور زنان سرپرست خانوار می دانند. بهزیستی برنامه های خود را اعلام می کند و کمیته امداد امام خمینی برنامه های خاص خود را دارد و شهرداری هم مدام کلاس ها و دوره های توانمندسازی برگزار می کند و حتماً خودشان هم می دانند این کارگاه ها و دوره ها گره ای از مشکلات واقعی زنان خودسرپرست و سرپرست خانوار باز نکرده است! ظاهراً مدیریت های چند پاره در خصوص این گروه از افراد نیز صدق می کند. آنقدر که نمی توانی تشخیص دهی کدام دستگاه قرار است شرایط بهبود بخشد؟ خود این زنان هم نمی دانند حالا که نان آور خانه اند و حالا که نیازمند حمایت های جدی تر مسوولان هستند باید به کجا مراجعه کنند و از چه کسی کمک بخواهند و لابد آن ها که اقدام کرده اند آنقدر در پیچ و خم رفتن از فلان سازمان بوده اند که کمی بعد ترجیح می دهند کوله ای را به پشتشان اندازند و در مترو لوازم آرایش بفروشند. شاید این کار زندگی آن ها را به لحاظ اقتصادی زودتر تامین کند تا حرف و سخن مسوولان. اما زنگ خطر به صدا درآمده است. اگر واقعاً کاری از پیش نبریم، و اگر برنامه ریزی جدی در خصوص این افراد انجام نشود، سال های نه چندان دور، با بحران افزایش زنان سالمند سرپرست خانوار، که منابع اقتصادی مناسبی ندارند چگونه برخورد خواهیم کرد!؟
نظر شما