مهدی نصیری: با دیدن فیلم تازه همایون اسعدیان خیلی زود میتوان نتیجه گرفت که در سینمای ما فیلمساختن چقدر راحت است. موضوع دیگر اینکه، حالا با نمونههایی مثل «یک روز بخصوص» میتوان گفت که فاصله میان تلهفیلمهای بیکیفیت و سطحی تلویزیونی و فیلمهای سینمایی ما آنقدر کم شده که مرز کیفی میان فیلم تلویزیونی و سینمایی را از میان برداشته است.
«یک روز بخصوص» یک سینمایی بیکیفیت است. داستانی سطحی دارد و آدمهایش را نمیتوان باور کرد و جهانشان را نمیتوان درک کرد. رویدادها بیمنطق و دم دستی هستند و دنیای داستان و زبان آدمها و منطق روابط و رویدادها آنقدر کهنه است که نمیتوان باور کرد. این فیلم در اولین روزهای 1396 در سینماهای ایران اکران شده است.
داستان خیلی زود لو میرود
«حامد» روزنامهنگار جوانی است که با یک گزارش درباره پرونده قاچاق دارو درگیر است. همزمان، او خواهرش «منیژه» که در حال مرگ است را برای پیوند قلب در بیمارستان بستری کرده و با دادن پولی زیاد میخواهد این پیوند، خارج از نوبت انجام شود. این در حالی است که پیرمردی که نوبت پیوند قلب نوهاش رسیده، در سالن انتظار بیمارستان مدام با چشمهایی نگران وجدان او را تحریک میکند. این طرح البته میتواند دستمایه پرداخت یک داستان خوب سینمایی قرار بگیرد و مطمئناً با همین درونمایة عذاب وجدان هم میتوان فیلنامه خوبی نوشت و اثری تأثیرگذار و باکیفیت خلق کرد. اما فیلم همایون اسعدیان نهتنها خوب از آب در نیامد بلکه حتی خیلی هم بد شده و واقعاً حوصله تماشاگر را سر میبرد.
همه چیز با کار حامد در تحریریه روزنامه و همراهی «سودابه»، نامزد او، درباره گزارش قاچاق گسترده دارو به بهانه دورزدن تحریمها و بحث رشوه و مخاطرات چاپ گزارش شروع میشود. اما قهرمان داستان مصمم است که تحت هر شرایطی وظیفه شغلی و اجتماعیاش را انجام دهد. بلافاصله بعد از این، موضوع بیماری منیژه پیش میآید و اینکه اگر پیوند قلب انجام نشود، خواهرش چند ماه بیشتر زنده نخواهد ماند. حتی اگر فیلم را ندیده باشید میتوانید حدس بزنید که بعد از این قرار است چالش داستان بر سر چه موضوعی باشد. قهرمان درستکار داستان که اتفاقاً همسرش را نیز به خاطر بیماری از دست داده، میخواهد این بار خواهرش را نجات بدهد. منیژه پانزدهمین نفر در صف انتظار پیوند است. بعد از این همه چیز قابل پیشبینی است. داستان در همان اولین دقایق روایت خودش را لو میدهد و کاملاً قابل پیشبینی میشود. پس تماشاگر باید چه چیزی را در ادامه دنبال کند؟ مسلماً تردیدهای قهرمان در مسیر انتخاب درست یا غلط!
اخلاق از در و دیوار فیلم میبارد
داستان «یک روز بخصوص» ساختاری کاملاً ساده و البته پرداختی سطحی و دم دستی دارد. بنابراین جذابیتهای ساختاری و کیفیت طراحی قصه بر اساس تأثیرگذاری مؤلفههای داستانپردازی را همین ابتدا باید از آن حذف کرد. میماند پرداخت روایتی که اگر خوب انجام شود، ضعفهای داستانپردازی را جبران خواهد کرد. این پرداخت مسلماً با رویکردی که همایون اسعدیان و مجید قیصری به عنوان نویسندگان فیلمنامه در مواجهه با موضوع دارند، باید به یک دوراهی اخلاقی منتهی شود که در آن، قهرمان و وجدانش با تردیدها مبارزه میکنند. در این مسیر، فیلمنامهنویسان باز هم دم دستیترین و سطحیترین روش پرداخت را انتخاب کردهاند.
منیژه نباید بفهمد که با پرداخت رشوه و بدون نوبت قرار است عمل پیوند قلبش انجام شود چون از نظر اخلاقی نخواهد پذیرفت. نامزد منیژه بهشدت با این عمل غیراخلاقی مخالف است. سودابه هم به محض اینکه از موضوع آگاه میشود، در برابر این مسئله غیراخلاقی قرار میگیرد. این آدمهای اخلاقگرا در کنار حامد وجود دارند. ضمناً پیرمردی که نوبت پیوند قلب نوهاش رسیده و مدام در چشمهای حامد خیره میشود تا به او یادآوری کند که در حال انجام چه کاری است را هم باید یه این جمع افزود. بنابراین قهرمان و وجدان و تردیدهایش در فضایی کاملاً اخلاقی تنها ماندهاند. در این دنیای ساختگی، همه و همه، از خودِ بیمار در حال مرگ گرفته تا نامزد عاشقپیشه و دیگران بهشدت پایبند اخلاق هستند و تنها حامد است که یکتنه قصد نجات خواهرش را دارد. تنها بهانهای هم که قرار است این تنهایی و مبارزه ساختگی را توجیه کند، مرگ همسر حامد به خاطر بیماری است. او قرار است این بار با نجات منیژه، مرگ همسرش را جبران کند. بالاخره حامد به صف همه آدمهای اخلاقمدار داستان میپیوندد و چک را پاره میکند.
یک فیلم بهتماممعنا خستهکننده
از هر زاویهای که با فیلم و داستان و موضوع و آدمهایش مواجه شویم، نمیتوانیم از آن لذت ببریم. اصلاً دشوار است که بتوانیم آدمها و منطق و احساس آنها را باور کنیم. همه چیز به سطحیترین و دم دستیترین شکل ممکن برای نتیجهگیری اخلاقی پایان فیلنامه به هم وصله شدهاند و این وصله هم خیلی ناجور از آب درآمده است. بنابراین «یک روز بخصوص» نهتنها در نتیجهگیری اخلاقیاش بیخاصیت و بیتأثیر عمل کرده بلکه حتی در سرگرمسازی و درگیرکردن تماشاگر با کمترین جذابیتها هم ناموفق بوده است. این فیلم در بهترین حالتش یک روایت اخلاقی است که گزارش داده میشود.
به همه این ضعفها، میتوان شخصیتپردازی اغراقشده بویژه در مورد حامد و بوفهچی بیمارستان («سازگار») و پیرمرد را هم باید اضافه کرد. بدتر از همه اینها، بازی مصطفی زمانی با آن چهره همیشگی است که هیچ حس و حالتی را نمیتوان در آن یافت. فیلم تازه اسعدیان مجموعهای از همه بدترینها را با خود به همراه دارد. فیلمنامه بد، پرداخت بد، بازیگر بد و... . به همین دلیل هم حوصله تماشاگر را سر میبرد. «یک روز بخصوص» در بهترین حالت شاید میتوانست در ادامه فعالیتهای تلویزیونی کارگردانش یک تلهفیلم متوسط باشد؛ در همان مدیوم و اندازه و نه بیشتر!
نظر شما