محمدابراهیم محمدی*
این عناوین و ماموریتهای مبتنی بر آن ضمن رشد نامتوازن آموزش دانشآموزان موجب انتقاد، دلخوری ، انتظارات و مطالبات ناصواب شده است. به دیگر سخن مطالبات و بهتبع ناخرسندیهای پنهان و آشکار که بعضاً نخ نما و ناامیدانه شده،ارتباط معنی داری با تربیت و مسایل مربوط با آن یافته است.
واقعیت این است که کار تربیتی و مأموریت ظریف،حساس ارتباط با مخاطب که حواشی و جلوههای اجتماعی و خانوادگی خاصی دارداقدامی سخت، سنگین و حوصله سوز بوده و از طیف یا گروه خاصی به تنهایی نمیتواند ساخته باشد.
این موضوع که مهمترین بخش در آموزش و پرورش است برخلاف فهم و برداشتهای جاری امور تربیتی را با مطالبه و انتظارات نقد آلود مواجه ساخته است. بهتراست این دست برداشتها که خود برای متولیان زحمتساز و پرمزاحمت است با بازتعریف وتبیین ذهنیتزدایی شود.
ناگفته پیداست که کار تربیتی که تعلیم، تعمیق و ترویج انسانیت و ارزشهای اخلاقی و انسانی است، در حصار و محدوده امور تربیتی نمیتواند باشد،بلکه اقدامی جمعی و تعمیمی است که بخش محدودی از آن مربوط به مربیان و عوامل پرورشی میباشد.
از اینرو مأموریت تربیتی بیش از هر بخشی، متوجه آموزش و عوامل دست اندرکار آن در عرصه کتاب و کلاس است و این مسئولیت، محوریترین تکلیف در فعالیت آموزشی بشمار میرود. از این رو بخش زیادی از کار تربیتی معلمان فراتر از فعالیت رسمی آموزشی به ارتباط عاطفی ایشان مربوط میشود و این خود شاید وجه تمایز شغل معلمی با سایر مشاغل باشد. بر این اساس دانش دینی و ارتقای سواد و معلومات مذهبی که برای تقویت مبانی و شکلگیری اندیشه و فکر دانشآموزان لازم است، به آن دسته از معلمانی مربوط است که به دروس دینی، قرآن، فلسفه، منطق، تاریخ و ... اشتغال دارند و علی القاعده باید دانش عمومی و بهویژه دینی را باید در کلاس و کتابهای درسی از این دست جست وجو کرد.
برای همین هم ضعف محتوی و مهارتهای آموزشی و نبود زمینه برای پرسشگری و طرح مسئله، اندیشههای دینی دانشآموز را محدود، ضعیف وآسیبپذیر میسازد.
دور از انتظار نیست اگر گفته شود این قبیل کلاسها به دلیل اهمیت و تأثیرگذاری، بهترینهای مدرسه و به لحاظ قالب، طرح، ارایه و جلوههای جانبی اعم از مشاهدهای، محیطی، میدانی و حتی رسانههای هنری جذابترینهای آن باشد.
پیداست نوع و حساسیت این ماموریت میطلبد معلمان این دروس از دانش، مهارت و مقبولیت علمی بالایی برخوردار باشند. مدرسه در طول سال تحصیلی و حتی فراغتهای ضمن تحصیل و پایان آن شاهد فعالیتهایی است که مدیریت و هدایت را در مدرسه ناگزیر میسازد.
معاون یا مربی پرورشی که در واقع به دلیل اهمیت و حساسیت ماموریت، نفر دوم مدرسه بوده و بخش عظیمی از تعهدات و مطالبات مدرسه متوجه ایشان است، باید فراتر از یک عنصر فعال میدانی در قامت یک مدیر و حداقل کارشناس برنامهریزی بخشهای فرهنگی و تربیتی را سامان دهد.
پس این مربی یا معاون تربیتی است که مجموعه تشکلها و نهادهای درون مدرسه را با تعریف و تقسیم کار به تحرک و فعالیت وا میدارد. پیداست پرداختن مربی به امور اجرایی و حجمی از جنس نصب و اعلان و پخش و امور انضباطی با شان و جایگاه مربی و معاون تربیتی که مدیریت و هماهنگی فعالیتها را دارد ناسازگار است.
بنظر میرسد اشتغال مربی به امور سطحی،اجرایی و تشریفاتی و نیز انحصار و حبس ایشان در جنبره امور آموزشی مدرسه تاثیر زیادی در فرو کاهی جایگاه تربیتی ایشان داشته است. مناسبتر این است که مربی پرورشی ضمن در اختیار داشتن و استفاده از تمام ظرفیتهای مشاوره، بهداشت و تشکل های دانشآموزی و بویژه شورای دانشآموزی در فرصت فراغت دانشآموزی خدمت رسانی نماید.
رونق بخشی به فعالیتهای تربیتی در فرصت فراغتهای یومیه، پایان هفته و حتی تابستان، میتواند بخش زیادی از موظفیهای عوامل تربیتی را پوشش دهد. انتقال ماموریت فعالیتهای تربیتی در قالب طرح و برنامه ها و با استفاده از ظرفیت تشکل ها و نهادهای مردمی علاقمند به فعالیت در زمینه مسائل فرهنگی و تربیتی، به فرصتهای فراغت و واگذاری آن به مربیان علاقمند با مهارت، چابک و زبده پایانی خواهد بود بر بسیاری از دغدغههای دیرپا و نگرانیهای تربیتی اولیا و دلسوزان فرهنگی.
بنظر میرسد اگر در مدارس، ماموریتهایی چون: تربیت بالینی، آموزش های تربیتی، مدیریت تربیتی و فعالیتهای تربیتی تفکیک شود تحولی که باید رخ خواهد نمود و بسیاری از موانع دست و پا گیر و ناخرسندیها پایان خواهد پذیرفت.
ناگفته پیداست که مدیر علت تامه برنامهریزی، اجرا و نظارت فرآیندی است و تا زمانی که مدیر این باور را نداشته و یا از عهده این تعریف و توزیعهای ماموریتی بر نیاید کار تربیتی سرانجام نخواهد یافت.
* مدیرکل سابق فرهنگی و هنری وزارت آموزش و پرورش
نظر شما