تحولات منطقه

نیمه ماه آوریل سال ۲۰۱۷ میلادی برای مدعیان حقوق بشر به مثابه آزمونی بود که بتوانند واکنش مناسب در قبال جنایت الراشدین در غرب حلب انجام دهند اما نتوانستند از آن سربلند بیرون آیند.

زمانی که کلاه سفیدها خود را به خواب زدند/کودکانی که سوختند
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، عصر روز پانزدهم آوریل سال ۲۰۱۷ ، دنیا شاهد حادثه ای تلخ در سرزمین شام(سوریه) بود. در این روز حمله انتحاری به اتوبوس هایی که ساکنان الفوعه و کفریا در آن قرار داشتند صورت گرفت و بیش از ۱۲۶ غیرنظامی از جمله ۶۸ کودک قربانی شدند. تصاویر سوخته شده  و تکه تکه شده کودکان به تنهایی کافی بود تا دل بشریت را به درد آورد و این سئوال مطرح شود که به کدام گناه قربانی شدند؟

اینکه این اقدام تروریستی برگرفته از خوی وحشیانه عاملان آن بود یا با چراغ سبز حامیان گروههای تروریستی بماند. اما نکته ای که سخت توجه بشریت را به خود جلب می کند و همه وجدان های بیدار را به تفکر وا می دارد این است که چرا دنیا  و مدعیان حقوق بشر در قبال نقض آشکار حقوق بشر و جان انسانها و به ویژه کودکان بی اعتنا هستند.

چه شده است که دنیا در برابر این کشتار در روز روشن کر و لال شده است؟چه شده است که دنیا در برابر این کشتار در روز روشن کر و لال شده است؟ نه اعضای غربی شورای امنیت همانند دیگر موارد جلسه ای برگزار کردند و نه سازمان های حقوق بشری سخنی می گویند. چرا محاکم بین المللی ضد جنایتکاران اقدامی صورت نمی دهند؟

این حمله بزدلانه و حقیر به آوارگان فراری و اقدامی کوردلانه ضد زنان و کودکان بی دفاع بود. کجا هستند دولت ها و سازمان ها و مجامعی که اگر گروههای مورد حمایت آنها در معرض کوچکترین فشار قرار گیرند سر و صدا به راه می اندازند و جلسه فوق العاده تشکیل می دهند؟ کجایند رسانه هایی که به هر بهانه هیاهو به راه می اندازند و آنقدر می گویند و می نویسند که ای بشریت، حقوق بشر بر باد رفت.

کلاه سفید هایی که جایزه اسکار می گیرند و از آنها به اصطلاح به عنوان نجات دهندگانی که زندگی خودشان را برای کمک به غیرنظامیان به خطر می اندازند کجا هستند؟ این برای دنیا ننگ است که از تروریستها و حامیان مالی و تسلیحاتی و سیاسی و رسانه ای آنها چشم بپوشد.

مردمانی که مدت زیادی را در محاصره و گرسنگی به سر می بردند سرنوشت تلخی برای آنها رقم زده شد. اما آنچه اشمئزاز کننده است دوگانگی مواضع سازمان های بین المللی و حقوق بشری در برخورد با وقایع است. گویا جامعه بین المللی میان انسان ها تفاوت قائل است.

عجب دنیایی است در برهه ای شاهد گریه و فریاد و عزا عمومی و نیم افراشته شدن پرچم هستیم و در برهه ای دیگر سکوت و گویا لبها دوخته شده است. نه کاخ سفید اشکی می ریزد و نه اولاند فریاد می کشد.

طی جنگ و بحران شش ساله سوریه شمار زیادی از  کودکان سوری کشته شده اند. و هرگاه استفاده ای رسانه ای ،سیاسی و تبلیغاتی مورد نظر غرب بوده است ،کودکان سوری را به صورت ابزاری مورد سوء استفاده قرار داده اندطی جنگ و بحران شش ساله سوریه شمار زیادی از  کودکان سوری کشته شده اند. و هرگاه استفاده ای رسانه ای ،سیاسی و تبلیغاتی مورد نظر غرب بوده است ،کودکان سوری را به صورت ابزاری مورد سوء استفاده قرار داده اند.

کودکان سوریه سرنوشت عجیبی دارند؛ اگر قربانی حمله شیمیایی شوند، شاید «صورت زیبایشان» دنیا را تکان دهد، اما کودکان فوعه و کفریا نمی‌دانستند پس از مرگ‌، صورت‌های سوخته و تکه‌تکه شده‌شان برای کسی جذاب نیست.

در واقع کودکان در کفریا و فوعه در مسیر زندگی بودند که مرگ سد راه آنها شد. محاصره و گرسنگی کودکان و ساکنان این دو شهرک برای کسی مفهوم نداشت. دوربین ها حامیان حقوق بشر با ساکنان کفریا و فوعه و کودکان بی مهری کردند. آنها در داخل این دو شهرک که بودند گرسنگی و خمپاره و موشک های تروریستها در کمین بود و هنگام حرکت به سوی زندگی نیز حمله تروریستها جانش را گرفت.

اصولا نام کفریا و الفوعه با محاصره تروریستها از زمانی که این تروریستها بر ادلب در شمال سوریه مسلط شدند، گره خورد. خمپاره هایی که به سوی این دو شهرک شلیک می شد هیچ واکنشی به دنبال نداشت زیرا رسانه های غربی و منطقه ای علاقه ای به این موضوع نداشتند.

زمانی که در راستای تلاش های آشتی ملی در سوریه توافق شد که گروههای مسلح از برخی مناطق حومه دمشق به ادلب بروند و در مقابل ساکنان این دو شهرک نیز به سوی حلب و مناطق تحت کنترل دولت سوریه بروند، امید به زندگی نزد کودکان بالا رفت زیرا آنها تصور می کردند که از تیر رس تروریستها خارج می شوند. آنها به این امید از دیار آبا و اجدادی خود خارج شدند تا فرصتی برای زندگی بیابند.

آنها دوست داشتند به مکانی بروند که در آن محاصره و گرسنگی و حملات خمپاره و موشکی نباشدآنها دوست داشتند به مکانی بروند که در آن محاصره و گرسنگی و حملات خمپاره و موشکی نباشد. آنها قصد داشتند به جایی بروند که صفیر گلوله در آن نباشد.  کودکان کفریا و الفوعه هنگامی که از از دیار آبا و اجدادی خود خارج شدند از پشت شیشه اتوبوس ها به نور خورشید نگاه می کردند و آینده ای امن تر را برای خود متصور بودند.

اتوبوس ها از مناطقی از ادلب گذشتند تا به منطقه الراشدین در غرب حلب رسیدند و منتظر کامل شدن توافق شدند تا به سوی حلب بروند. در این هنگام گرسنگی به ویژه طاقت کودکان را طاق کرده بود. هنگامی که خودرو حامل خوردنی به محل آمد، کودکان دور خودرو جمع شدند و در این هنگام بود که خودرو مرگ که شیطان صفتی آن را هدایت می کرد و ذره ای رحم نداشت، منفجر شد و بدن های کودکان را تکه تکه کرد و سوخت. در این هنگام فریاد شیون به هوا برخاست و همه در میان اجساد به دنبال نزدیکان خود بودند. صحنه دلخراش بود و رنگ خون همه رویاهای زیبا را بر باد داد. این بار دیگر کودکان از گرسنگی جان نباختند بلکه در قربانگاه الراشدین قربانی شدند.

کودکانی پرپر شدند و برخی دیگر خود را بدون پدر و مادر یافتند. کودکانی که دیگر فردی نداشتند تا به آن تکیه کنند. دیگر دستی نبود تا دست کودک سه ساله را بگیرد؛ کودکی که حتی نام خود را نمی دانست و یتیم شده بود. همه اعضای خانواده اش جان باخته بودند.

کودکان دیگر هم بودند که سر بر شانه یکدیگر گذاشته بودند و در غم فراق پدر و مادر اشک می ریختند. این همان اشک هایی بود که کلاه سفیدها آن را نمی بینند و نمی خواهند که ببیند زیرا خواست اربابان آنها نیست آنها خود را به خواب زده اند.

کودکان در الراشدین به کدام گناه قربانی شدند؟ نه اشکی برای آنها ریخته شد و رسانه های غربی هم خود را به خواب زدند و شورای امنیت هم که گویا ضرورتی نمی دانست که نشستی برگزار کند. این جنایات وحشیانه نیاز به بلند گو ندارد بلکه گوش شنوا و وجدان بیدار می خواهد و انسانیت و صداقت.

این شرم آور است که دبیر کل سازمان ملل موضع خجولانه اتخاذ کند. گویا کودکان در این نقطه از دنیا ارزشی ندارند. کودکان گناهی ندارند و باید در صلح و سلامت از کودکی خود لذت ببرند.

اماواقعیت این است که تروریستها اولین بار نیست که دست به جنایتی مشابه جنایت الراشدین می زنند و آخرین بار هم نخواهد بود واقعیت این است که تروریستها اولین بار نیست که دست به جنایتی مشابه  جنایت الراشدین می زنند و آخرین بار هم نخواهد بود. آنها معمولا در همه مناطق از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی برای تحقق اهداف خود استفاده می کنند. زمانی که در جبهه های جنگ متحمل شکست می شوند غیرنظامیان را هدف قرار می دهند.

در واقع جنایت منطقه الراشدین در راستای تلاش های  تروریستها و حامیان آنها برای منحرف کردن اذهان از شکست های متوالی آنها به دست نیروهای ارتش سوریه بود. اما این تلاش ها تاکنون نتوانسته است مانع از پیشروی های ارتش سوریه و همپیمانان آن در جبهه های مختلف به ویژه در حومه حماه و حومه دمشق شود.

حامیان تروریستها که مدام از سرنگونی دولت مشروع سوریه دم می زنند با پایداری ملت و نیروهای مسلح سوریه و همپیمانان دمشق نتوانستند کاری از پیش ببرند.

به اعتقاد تحلیلگران برخی کشورها در حالی دم از تلاش برای حل بحران سوریه از راه سیاسی می زنند که شواهد میدانی و واقعیت این را نشان نمی دهد. اگر آنها آنگونه که ادعا می کنند حامی غیرنظامیان هستند بودند، جنایت الراشدین رخ نمی داد.

جنایت کفریا و الفوعه نشان داد که حقوق بشری که غربی ها و همپیمانان آن در منطقه از آن دم می زنند فقط خوراک رسانه ای دارد و هدف آن رسیدن به اهداف شوم خود است و جان غیرنظامیان ارزشی ندارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.