به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ درحال حاضر دهها سال از قدرت یافتن خاندان سعودی درعربستان سپری میشود. عربستان در طول تمام این سالها شاهد 7 پادشاه بوده است که اولین آنها «ملک عبدالعزیز» نام داشت و آخرین آنها نیز «ملک سلمان» نام دارد که هماکنون بر اریکه قدرت تکیه زده است. خاندان سعودی پس از به دست گرفتن زمام امور همواره و به اشکال مختلف تلاش کردند تا اراده خود را بر اراده ملت عربستان و دیگر ملتهای منطقه تحمیل کنند؛ از ایجاد محدودیتهای عجیب و غریب در داخل کشور گرفته تا پافشاری بر سیاستهای خصمانه و توسعهطلبانه در خارج از مرزهای عربستان.
بسیاری از کارشناسان سیاسی و ناظران بینالمللی سیاستهای خاندان سعودی در قبال کشورهای منطقه را دنباله سیاستهای رژیم صهیونیستی قلمداد کرده و معتقدند که سیاستهای این دو رژیم در بسیاری از موارد با یکدیگر مشابه هستند. سیاستهای خصمانه خاندان سعودی در منطقه طی سالهای گذشته این واقعیت را به اثبات رسانده است که حکّام ریاض، بقای خود در قدرت را منوط به ایجاد بحرانهای طولانیمدت و تنشهای پایانناپذیر در منطقه میدانند و درست به همین دلیل است که طی سنوات گذشته ماجراجوییهای زیادی را در شماری از کشورها آغاز کردهاند.
یکی از اصلیترین و اساسیترین سیاستهایی که سعودیها طی سالهای اخیر تمام تلاش خود را برای تثبیت آن درعرصه منطقهای و بینالمللی به کار بستند، سیاست «ایرانهراسی» و «ترویج وهابیت» بوده است. عربستان سعودی همواره جمهوری اسلامی ایران را بزرگترین مانع در مسیر تحقق اهداف توسعهطلبانه خود در منطقه دیده و از همین روی، بهترین راه برای از میان برداشتن این مانع را در پیادهسازی پروژه ایرانهراسی جستجو کرده است. هدف اصلی سعودیها از پیادهسازی این پروژه، مهار نفوذ روزافزون ایران در منطقه و ایجاد یک اجماع منطقهای و جهانی علیه آن بوده است. ریاض به موازات همین سیاست، با صرف هزینههای هنگفت تلاش کرده تا وهابیت را جایگزین اسلام ناب محمدی (ص) در منطقه سازد.
با وجود تلاشهای نادرست و شبانهروزی خاندان سعودی در مقابله با جمهوری اسلامی ایران، امروز تمامی قدرتهای بزرگ به این مسأله اذعان دارند که به دلیل نفوذ گسترده تهران، بحرانهای کنونی منطقه بدون حضور ایران حل و فصل نخواهد شد و نمیتوان از کنار نقشآفرینی این کشور در پشت سرگذاشتن این بحرانها به سادگی عبور کرد. افزایش قدرت و نفوذ ایران در منطقه همزمان با سنگاندازیهای حکّام سعودی، این واقعیت را برای جهانیان به اثبات رساند که درصورت وجود عزم و اراده جدی و خستگیناپذیر، دلارهای نفتی بادآورده هم برای تحقق اهداف شوم کارگر نخواهد شد.
درهمینحال، هزینههای سرسامآور سعودیها برای فتنهانگیزی در بسیاری از کشورهای منطقه و به ویژه در سوریه و عراق تاکنون نتیجهای جز شکستهای متعدد برای ریاض نداشته است. تکفیریهای تحتالحمایه آلسعود که روزی برای جامه عمل پوشاندن به اهداف این رژیم، به عنوان پیادهنظام آن وارد سوریه و عراق شدند، امروز نهتنها موفق نشدند هیچ کمکی به ارتقاء جایگاه ریاض در منطقه کنند، بلکه به لکه ننگ بزرگی بر پیشانی خاندان سعودی تبدیل و موجب شدند تا کارنامه آنها در زمینه حمایت از گروههای افراطی در سراسر جهان، بیش از پیش سیاه شود. امروز و پس از سالها حمایت مالی، تسلیحاتی و لجستیکی ریاض از تکفیریها، این نیروهای مقاومت هستند که در سوریه و عراق ابتکار عمل را به دست گرفته و بیوقفه بر مزدوران سعودی میتازند.
از سوی دیگر، در یمن نیز وضعیت برای عربستان سعودی بهتر از سوریه و عراق نیست. طبق آخرین آمار منتشرشده، عربستان سعودی تاکنون مبلغی بالغ بر بیش از 750 میلیارد دلار را هزینه جنگ علیه یمن کرده است؛ هزینهای که به نوعی کمر اقتصاد عربستان را شکسته و البته مردم این کشور تبعات فاجعهبار آن را تحمل میکنند. باوجود صرف این هزینههای نجومی، سعودیها نه موفق به تسلط بر تنگه استراتژیک «بابالمندب» و مناطق راهبردی یمن شدند و نه توانستند کمیتههای مقاومت مردمی در این کشور را سرکوب کنند.
روزنامه «رأیالیوم» درباره بحران اقتصادی شدید در عربستان سعودی مینویسد: «اقتصاد عربستان سعودی درنتیجه جنگ یمن در آستانه فروپاشی قرار دارد». رأیالیوم همچنین به درخواست «عبدالعزیز آلالشیخ» مفتی عربستان سعودی از شرکتهای خصوصی و بانکها برای ارائه کمکهای مالی به خانوادههای نظامیان سعودی اشاره کرده و میافزاید: «این اقدام به وضوح نشان میدهد که در نتیجه غرق شدن حکام سعودی در باتلاق یمن و سوریه، فاجعهای برای اقتصاد عربستان رقم خورده که حجم بسیار بالایی دارد».
برهمین اساس، پر واضح است که سیاستهای جنگطلبانه و توسعهطلبانه سعودیها در منطقه امروز موجبات ظهور و بروز یک بحران اقتصادی فراگیر در عربستان را فراهم آورده است. وزارت خزانه داری عربستان سعودی میزان کسری بودجه این کشور در سال 2016 را ۳۲۷ میلیارد ریال سعودی (۸۷ میلیارد دلار) تخمین زده است؛ رقمی که در ۱۰ سال گذشته در عربستان بی سابقه بوده است.
اما بحرانهای داخلی در عربستان سعودی تنها به حوزه اقتصادی محدود نمیشود. مدتهاست که زمزمههای بسیاری از وجود اختلافات عمیق و ریشهای در دربار سعودی شنیده میشود؛ زمزمههایی که اخیرا با صدور فرمانی از سوی «ملک سلمان» رنگ و بوی واقعیت به خود گرفته است. پادشاه عربستان چندی پیش با صدور فرمانی غیرمنتظره 41 وزیر و مسئول سیاسی و نظامی در ساختار قدرت را از کار برکنار و گزینههای نزدیک به «محمد بن سلمان» ولیعهد دوم را جایگزین آنها کرد. با اقدام ملک سلمان دیگر جای هیچ شکی باقی نمیماند که جنگ قدرت میان دو ولیعهد سعودی یعنی «محمد بن سلمان» و «محمد بن نایف» به اوج خود رسیده است.
پادشاه سعودی با روی کار آوردن چهرههای نزدیک به بنسلمان از یک سو و محدود کردن اختیارات بننایف از سوی دیگر، تلاش کرد تا شرایط و موقعیت را به گونهای رقم بزند که پس از خود، مسیر قدرت یافتن فرزندش (محمد بن سلمان( تسهیل شده و او به راحتی بتواند بننایف را از سر راه خود بردارد. با فرمان صادره از سوی ملک سلمان، بدون تردید جنگ قدرت در دربار سعودی وارد مرحله تازهای خواهد شد و از این پس باید منتظر اقدامات متقابل بننایف و حامیانش در دربار پادشاهی بود.
علاوه بر این، از وجود بحرانهای اجتماعی در عربستان نیز که در نتیجه دهها سال حکومت خاندان سعودی در این کشور ایجاد شده است، نباید غافل شد. در عربستان هیچ سینما و تئاتری وجود ندارد و طبق قوانین وضعشده توسط حکام سعودی، زنان حق رانندگی ندارند، پخش موسیقی در مدارس و آموزشگاهها ممنوع است، ورزش برای بانوان ممنوع است و زنان زیر 45 سال حق ندارند به تنهایی سفر کنند. سلسله محدودیتهای گسترده برای مردم عربستان، موجی از نارضایتی عمومی را به وجود آورده و موجب شده تا اخیرا کمپینهایی برای مقابله با این محدودیتها در این کشور تشکیل شوند؛ کمپینهایی که میتوانند به مرور زمان و در صورت گستردگی، پایههای قدرت رژیم سعودی را به لرزه درآورند.
رامین حسین آبادیان
انتهای پیام
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما